فرودگاه
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برای دیگر کاربردها، فرودگاه (ابهامزدایی) را ببینید.
نقشه فرودگاههای جهان (۲۰۰۸)
پایانه شماره یک فرودگاه فرانکفورت
فُرودگاه محلی است که برای نشست و برخاست هواپیماها تعیین شدهاست. در حالیکه فرودگاههای کوچک ممکن است از باندهای پروازی کوچک (یک تا دو کیلومتر) خاکی و یا شنی ساخته شده باشند، فرودگاههای بزرگی که برای پروازهای بینالمللی مورد استفاده قرار میگیرند معمولاً دارای باندهای آسفالتی و بلندی هستند که طول آنها به چندین کیلومتر میرسد. فرودگاههای کوچک و فرودگاههای بزرگ میتوانند مجهز به برج کنترل ترافیک باشند و یا در صورت لزوم فاقد آن باشند، این امر بستگی به حجم ترافیک منطقه و همچنین سرمایهگذاری انجام شده در آن فرودگاه دارد، هر چند در اکثر فرودگاههای بینالمللی واحد مراقبت پرواز در محل فرودگاه مستقر است.
در ایران ۵۴ فرودگاه غیرنظامی و بیش از ۲۳۱ فروند هواپیما وجود دارد که سالانه ظرفیت جابهجایی ۸۵ میلیون مسافر را دارند.[۱]
فرودگاه در گویشهای دیگر[ویرایش]
فرودگاه به معنی جای نشستن و برخاستن هواپیماها یا هر هواگرد دیگری است. میدان هوایی، واژه رایج فارسی افغانستان برای فرودگاه است. در فارسی تاجیکی رایج در تاجیکستان به فرودگاه، خیزگه (یعنی جای برخاستن هواپیما) میگویند اما به تازگی اصطلاحات زبان فارسی ایران (مانند هواپیما و فرودگاه) در تاجیکستان رایج شدهاست.
باند پرواز[ویرایش]
به محل نشستن و برخاستن هواپیما باند گویند که میتواند آسفالته یا بتنی باشد. باندها را به وسیله یک عدد ۲ رقمی در دو سر باند مشخص و نام گذاری میکنند که این عدد نشانگر زاویه باند و میزان انحراف آن از شمال مغناطیسی است و اعداد دوسر باند همیشه ۱۸۰ درجه باهم اختلاف دارند که این اعداد میتواند در ناوبری هواپیما به خلبان هواپیما کمک کند، برای مثال باند فرودگاه مهرآباد تهران را با اعداد ۲۹ و ۱۱ نامگذاری کردهاند که به معنای این است که زاویه یک سر آن ۲۹۰ درجه و سر دیگر باند ۱۱۰ درجه است. باند از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است مثل آستانه، تاچ دان زون، شانه خاکی دو سر باند و ... باندها همچنین باید از نظر زیر سازی مقاوم شده باشد تا تحمل وزن هواپیما در هنگام نشست که با توجه به سرعت هواپیما ضربه چندین برابر وزن است را داشته باشد..
تاکسی وی[ویرایش]
به مسیرهای فرعی باند که به منظور تردد هواپیما و حرکت از رمپ به باند، از باند به رمپ و از باندی به باند دیگر تعبیه شده تاکسی وی گویند که با خطوط زرد رنگ و با دو عدد و حرف نامگذاری میشود.
تأسیسات فرودگاه[ویرایش]
فرودگاههای بینالمللی عموماً دارای مجموعهای از تأسیسات و ساختمانهایی هستند که مسافران در این اماکن به هواپیما سوار یا از آن پیاده میشوند و همچنین بار هواپیماها تخلیه و یا بارگیری میشوند. تأسیساتی که مسافران از طریق آنها با حمل و نقل زمینی، خرید بلیط، انتقال بار همراه، و چمدانهای خود و همچنین عبور از ورودیهای امنیتی از آنها استفاده میکنند ترمینال و یا پایانهنامیده میشود و همچنین ساختمانهایی که مسافران برای سوار شدن به هواپیما در آنجا تجمع مینمایند سالن انتظار نامیده میشود. در هر صورت این دو اصطلاح بجای یکدیگر قابل استفاده هستند. معمولاً تسهیلات گمرکی موجود در فرودگاههای بینالمللی و همچنین سطح بالای عوامل امنیتی که در این فرودگاهها به چشم میخورد از عواملی هستند که آنها را از فرودگاههای کوچک قابل تفکیک مینماید.
پایانه پنج فرودگاه جان اف کندی شهر نیویورک
برای خطوط مسافربری کوچکتر و هواپیماهای خصوصی، خدماتی از قبیل، تعمیر و نگهداری هواپیما، خدمات مورد نیاز خلبانان، خدمات مورد نیاز اجاره هواپیما، و همچنین اجاره آشیانه هواپیما توسط پایگاههای ثابت که اصطلاحاً (fixed base operator) نامیده میشوند، صورت میپذیرد.
کلیه فرودگاهها منحصراً بهوسیله کد فرودگاهی انجمن بینالمللی ترابری هوائی (IATA) و کد فرودگاهی سازمان بینالمللی هواپیمائی کشوری (ICAO) شناخته میشوند. در ایالات متحده آمریکا و همچنین برخی از کشورها، فرودگاهها با نام شخصیتهای نامدار آن کشور، بویژه چهرههای سیاسی، نامگذاری میشوند. در ایران نیز فرودگاه بینالمللی امام خمینی به نام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نامیده شد.
۱) هتل
۲) رستوران
۳) جابه جایی مسافر
۴) کمکهای پزشکی (مثل: کمکهای اولیه، آمبولانس، دکتر در فرودگاه و بیمارستان در شهر)
۵) بانک و ادارهٔ پست
۶) ادارهٔ توریستی برای توریستها و...
۱) نوع آتشنشانی فرودگاه از نظر طبقهبندی از نوع ۹ (Category) میباشد.
۲) مجهز به دستگاه یا کامیون فوم پاش به سطح باند میباشد.
۳) توانایی جابه جایی (Tow یا push back) هواپیماها را دارد.
مشکلات فرودگاهها[ویرایش]
حجم ترافیک هوائی و همچنین ترافیک هواپیماها روی زمین (حرکت هواپیما در باندهای پروازی و تاکسیروها) که در محدوده هر فرودگاه ایجاد میشود، از عوامل مؤثر در ایجاد آلودگی صوتی (صدای موتور هواپیما) و آلودگی هوا است، و حجم زیاد این آلودگیها میتواند برای سلامتی جسمانی مضر بوده و همچنین در برنامه خواب افراد ایجاد اختلال نماید. غالباً ساکنین محلی، به نیت جلوگیری از تخریب ییلاقات حومه شهر، اماکن تاریخی، و زیستبوم محلی، در مقابل ساخت فرودگاههای جدید و یا گسترش فرودگاههای موجود از خود مقاومت نشان میدهند.
فرودگاه چیست ؟
فرودگاه محلی است که برای نشست و برخاست هواپیماها تعیین شده است. در حالیکه فرودگاه های کوچک- که معمولا با نام هائی از قبیل aerodrome, airfield یاlanding strip نامیده میشوند- ممکن است از باندهای پروازی کوچک ( یک الی دو کیلومتر ) خاکی و یا شنی ساخته شده باشند، فرودگاه های بزرگی که برای پروازهای بین المللی مورد استفاده قرار میگیرند معمولا دارای باندهای آسفالتی و بلندی میباشند که طول آنها به چندین کیلومتر میرسد. فرودگاه های کوچک و فرودگاه های بزرگ میتوانند مجهز به برج کنترل ترافیک باشند و یا در صورت لزوم فاقد آن باشند، این امر بستگی به حجم ترافیک منطقه و همچنین سرمایه گذاری انجام شده در آن فرودگاه دارد، هر چند در اکثر فرودگاه های بین المللی واحد مراقبت پرواز در محل فرودگاه مستقر میباشد.
[IMG]file:///C:%5CDOCUME%7E1%5Cpilot%5CLOCALS%7E1%5CTemp%5Cmsoh tmlclip1%5C01%5Cclip_image001.gif[/IMG]
فرودگاه های بین المللی عموما دارای مجموعه ای از تاسیسات و ساختمانهائی هستند که مسافران در این اماکن به هواپیما سوار یا از آن پیاده میشوند و همچنین بار هواپیماها تخلیه و یا بارگیری میشوند. تاسیساتی که مسافران از طریق آنها با حمل و نقل زمینی، خرید بلیط، انتقال بار همراه، و چمدانهای خود و همچنین عبور از ورودی های امنیتی از آنها استفاده میکنند ترمینال و یا پایانه نامیده میشود و همچنین ساختمانهائی که مسافران برای سوار شدن به هواپیما در آنجا تجمع مینمایند سالن انتظار نامیده میشود. در هر صورت این دو اصطلاح بجای یکدیگر قابل استفاده هستند. معمولا تسهیلات گمرکی موجود در فرودگاه های بین المللی و همچنین سطح بالای عوامل امنیتی که در این فرودگاه ها به چشم میخورد از عواملی هستند که آنها را از فرودگاه های کوچک قابل تفکیک مینماید.
برای خطوط مسافربری کوچکتر و هواپیما های خصوصی، خدماتی از قبیل، تعمیر و نگهداری هواپیما، خدمات مورد نیاز خلبانان، خدمات مورد نیاز اجاره هواپیما، و همچنین اجاره آشیانه هواپیما توسط پایگاه های ثابت که اصطلاحا ( fixed base operator ) نامیده میشوند، صورت میپذیرد.
کلیه فرودگاه ها منحصرا بوسیله کد فرودگاهی انجمن بین المللی حمل و نقل هوائی ( IATA ) و کد فرودگاهی سازمان بین المللی هواپیمائی کشوری ( ICAO ) شناخته می شوند. در ایالات متحده آمریکا و همچنین برخی از کشورها، فرودگاه ها با نام شخصیتهای نامدار و شهیرآن کشور، بخصوص شخصیتهای سیاسی، نامگذاری میشوند.
حجم ترافیک هوائی و همچنین ترافیک هواپیما ها روی زمین ( حرکت هواپیما در باندهای پروازی و تاکسیروها ) که در محدوده هر فرودگاه ایجاد میشود، از عوامل موثر در ایجاد آلودگی صوتی ( صدای موتور هواپیما) و آلودگی هوا میباشد، و حجم زیاد این آلودگی ها میتواند برای سلامتی جسمانی مضر بوده و همچنین در برنامه خواب افراد ایجاد اختلال نماید. غالبا ساکنین محلی، به نیت جلوگیری از تخریب ییلاقات حومه شهر، اماکن تاریخی، و اکو سیستم محلی، در مقابل ساخت فرودگاه های جدید و یا گسترش فرودگاه های موجود از خود مقاومت نشان میدهند.
منبع:/www.pilota380.blogfa.com
معایب خانه های کنار فرودگاه چیست؟
محققان لهستانی دانشگاه Jagiellonian دریافتند که زندگی در نزدیکی فرودگاهها نه تنها بر روی شنوایی بلکه بر قلب افراد نیز تأثیرگذار است.
رشد پیوسته ترافیک هوایی و توسعه فرودگاهها و همچنین بسط مناطق شهری کنار فرودگاهها باعث شده که افراد بیش از هر زمان با سر و صدای هواپیما روبرو شوند.
طی این پژوهش 201 شخص 40 تا 66 ساله مورد بررسی قرار گرفتند که نیمی از آنها به مدت بیش از سه سال در مناطقی با بیشترین سر و صدای هواپیما حضور داشتند و نیمی دیگر در مناطقی با سر و صدای کمتری زندگی میکردند.
نتایج نشان میداد در مناطق پر سر و صدا در احتمال 40 درصدی برای ابتلا به فشارخون قرار داشتند و این در حالی بود که افراد در گروه سر و صدای کمتر در خطر 24 درصدی قرار داشتند. علاوه بر این رویارویی بیشتر با سر وصدای هواپیما نیز احتمال آسیب قلبی را افزایش میداد. شواهدی مبنی بر افزایش احتمال بستری شدن در بیمارستان به علت سکته قلبی و مغزی نیز در این افراد بیشتر گزارش شد.
این پژوهش طی نشست سالیانه جامعه قلب و عروق اروپا در فرانسه مطرح شد.
ترانسفر فرودگاهی
احتمالا تا کنون لغت ترانسفر که اکنون در زبان پارسی عجین شده است ، را به کرات شنیده اید اما آیا معنی دقیق و صحیح این کلمه را نیز می دانید ؟ در این مقاله به ریشه یابی این کلمه می پردازیم .
ترانسفر در انگلیسی (transfer) ، به معنای انتقال دادن ، بردن ، جابه جا کردن (مثل انتقال شخص از یک حالت یا مکان به حالت یا مکان دیگر) است .
در زبان فارسی برای این واژه معادل هایی همچون ورابری، ورابردن، انتقال دادن، واگذار کردن، منتقل نمودن ، واگذاری، تحویل، نقل، انتقالی ، انتقال و واگذاری به کار برده می شود .
اکنون به ریشه یابی معادل های فارسی ایل لغت در گویش های مختلف می پردازیم.
1- در گویش های ایرانی مانند نیریز-فسا-دماب از کلمه( سرآیش ) هم خانواده با سرآیت (سر+آی+ات) را به جای واژه انتقال Transference به کار برده می شود که معنای آن از این سر به آن سر رسیدن یا از این مکان به آن مکان بردن است.
2- همتای دیگر واژه انتقال واژه برانش (بر+آن+اش) است ، معنای دقیق برانش همانا چیزی را به جای دیگر بُردن است (نقاله=برانه).
3- همتای دیگر واژه انتقال واژه ترابُرد (ترا+برد) است که از ترا همتای Trans به معنای دوردست و بُرد همتای ference ساخته شده است.
4- همتای دیگر واژه انتقال واژه وابرش (وا+بر+اِش) است که از وا به معنای دور ، پرت ، سوا ، دیگر و بر از ستاک بُردن-بَریدن و پسوند اِش (مانند نرمش) ساخته شده است.
با توجه به توضیحات بالا می توان گفت ترانسفر فرودگاهی به معنای انتقال و جابه جا نمودن شخص یا اشخاص از فرودگاه به مقصد مورد نظر مانند هتل ، اجلاس و ... است.
موسسه اطمینان گشت پایتخت یا به اختصار تشریفات EGPبرای ترانسفر فرودگاهی خدمات خاص و منحصر به فردی دارد. تشریفات CIP فرودگاهی اطمینان پخش به شرح زیر است:
جایگاه استقبال رسمی از مقامات و دعوت شدگان بنابر صلاحدید سازمان و یا نهاد میزبان نسبت به ارج نهادن به مقام و منزلت شخص دعوت شده و ارائه خدمات CIP شامل:
- انتقال شخص مورد نظر بدون معطلی و پیش از خروج دیگر مسافران از هواپیما
- اختصاص مکانی آرام و بسیار مجلل با امکانات ویژه مانند دسترسی به اینترنت و وسایل ارتباطات جمعی
- پذیرایی اختصاصی در طول مدت انجام امور گمرکی، حمل بار و چمدان های مهمانان
- انجام امور بازرسی گذرنامه و تائید ویزا به صورت اختصاصی و بدون منتظر ماندن در صف
مقالات :
برنامهریزی استراتژیک منابع انسانی فرایندی است درجهت برقراری اهداف منابع انسانی و توسعه استراتژی های منابع انسانی برای نیل به اهداف، سیاستها ازطریق بسیج، توسعه و نگهداری منابع انسانی.(9) برنامهریزی منابع انسانی با مفاهیم محیط و عملیات سازمان در ارتباط بوده و شامل عوامل داخلی وخارجی می شود. عوامل خارجی همچون فشارهای اقتصادی، تغییرات تکنولوژی، قوانین و مقررات، وضعیت سیاسی، بازار نیروی کار و آموزش، عوامل داخلی شامل اهداف و مقاصد سازمان، فرهنگ، ساختار، منابع انسانی و ذینفعان می گردد. برنامهریزی منابع انسانی ویژگیهای ممتاز و مشخصه ذیل را داراست.(10)
1 - آگاهی: مفروضات روشن و آشکار را در مبحث منابع انسانی به وجود آورد؛
2 - تحلیلی: بر یک سری قضاوتها و واقعیات متکی است؛
3 - هدف گرایی: ابزاری برای تصمیم گیری سازمانی درجهت نیل به اهداف منابع انسانی بویژه مقاصد سازمانی است؛
4 - چشم انداز به آینده: مسائل منابع انسانی را پیش بینی و آینده نگری می کند؛
5 - اجتماعی یا جمع گرایی: بر گروهها توجه دارد نه به افراد؛
6 - کمی : به افراد و اعضای سازمان توجه می کند.
چرا سازمانها برنامهریزی منابع انسانی را به کار می برند؟ دلایلی وجود دارد که سازمانها خود را بــا برنامهریزی منابع انسانی سازگار می سازند:
1 - خوش بینی نسبت به استفاده از منابع و یا انعطاف پذیری بیشتر منابع؛
2 - کسب و پرورش مهارتهایی که برای توسعه ضروری است؛
3 - تعیین و تبیین مشکلات بالقوه؛
4 - به حداقل رساندن فرصت تصمیم گیریهای نامناسب؛
5 - درک و شناخت از وضع موجود به منظور مواجه با آینده؛
6 - مفروضات چالشی و تفکر آزاد؛
7 - اتخاذ تصمیمات آشکار که می تواند چالشی گردد؛
8 - پیــوند میان برنامه های منابع انسانی با برنامه های کسب و کار؛
9 - هماهنگــــی و انسجام بین اعمال تصمیم گیریهای سازمانی؛
10 - به دست آوردن کنترل واحدهای عملیاتی سازمان.
بــه طور خلاصه سازمانها به آسانی با برنامهریزی منابع انسانی به طرق زیر سازگار می شوند:(11)
برنامهریزی اساسی (بنیادی): این برنامهریزی بیانگر آن است که برنامهریزی منابع انسانی دارای اثر علمی است؛
برنامهریزی فرایندی: این نوع برنامهریزی نشانگر آن است که برنامهریزی منابع انسانی دارای فرایند سودمندی برای سازمان است؛
برنامهریزی سازمانی: این نوع برنامهریزی، منابع و مسائل سازمانی را دربرمی گیرد. برنامهریزی منابع انسانی هدفهای مشخص و معینی را برای سازمانها دارد، واضح ترین آن تصمیم گیری درمورد منابع انسانی است که ازطریق تلاش درجهت منبع یابی منعطف تر با نوآوری، الگوهای ساعات کاری و اشکال قراردادهای کاری به وضوح مشاهده می شود. برخی از سازمانها به ارتقا تواناییهایشان ازطریق نقل و انتقال کارکنان (گردش شغلی) و بعضی دیگر به مهارتهای کمیاب و درحال پرورش آنها در دوره بلنــدمدت تمایل نشان می دهند. برنامهریزی منابع انسانی به همه سازمانها اجازه می دهد روش تفکر و مفروضاتی را که براساس آنها تصمیم گیری می شود را چالشی کنند. به علاوه، بدون تفکر آگاهانه این شالوده فکری شکل نخواهدگرفت. آن فرصتی را برای سازمانها فراهم می آورد که رؤسای آنها به طور معمولی مواردی که در آینــــده به آن توجه می کنند را درنظر داشته باشند.
فرایند برنامهریزی منابع انسانی مزایایی را برای کلیه سازمانها بویژه برای سازمانهایی دارد که سازماندهی مجدد را انجام می دهند و آنهایی که قدرت تصمیم گیری را به واحدهای عملیاتی واگذار کرده اند. درحالی که شایستگی بایستی در فعالیتهای سازمان تبلور یابد ولی خوش بینی به منابع مزایایی برای سازمان به همراه دارد. برنامهریزی منابع انسانی می تواند به عنوان یک سازوکار نفوذ و هماهنگی برای بخشهای مختلف تجاری و بازرگانی مدنظر قرارگیرد. ارتباطات و هماهنگی روشی است که ازطریق آن استراتژی تجاری شناسایی و با استراتژی منابع انسانی پیوند برقرار می کند. ما شاهد آن هستیم کــــه سازمانها نظامهای برنامهریزی منابع انسانی را به دلایل فرایندی و سازمانی به کار می برند. یکی از مواردی که در اداره موفقیت آمیز منابع کاربرد دارد، دیدگاه سیستمی و منسجم نسبت بـــه سازمان و برنامهریزی منابع انسانی است.
موانع موجود
سازمانها بایستی موانعی که در اجرای برنامهریزی منابع انسانی وجود دارد را شناسایی و در رفع بــه موقع آن اقدام کنند. عمده ترین موانع موجود در برنامهریزی منابع انسانی عبارتند از: (12)
بدبینی نسبت به برنامهریزی و پیش بینی در موارد خاص؛مقاومت واحدهای عملیاتی در مقابل دخالتهای واحدهای مرکزی؛عدم ارتباط بین فعالیتهای مختلف در فرایند برنامهریزی، بخصوص بین برنامهریزی تجاری، مالی و پرسنلی؛تضاد و تعارض در مجموعه منابع انسانی که توسط واحـــدهای مالی و پرسنلی به وجود می آید؛ ایجاد استراتژی به وسیله برنامهریزی تجاری که رابطه ای بین بودجه ریزی مالی و برنامهریزی منابع ندارد؛به علت عدم ارتباط استراتژیک بین فرایندهای برنامهریزی و بودجه ریزی، نمی توان استراتژی های عملی را به هدف نزدیک تر کرد. در برنامهریزی منابع انسانی برای ارزیابی احتیــــاجات آتی از فنون نامناسبی استفاده می شود ؛ برای پیش بینی آینده منابع انسانی از خط روند گذشته استفاده می گردد؛ برنامهریزی منابع انسانی بعد از برنامهریزی عملیاتی به وسیله موسسات اجرا می شود؛در برنامهریزی منابع انسانی توجه کافی به جنبه های کیفی (توسعه مهارتهای خاص و عملکرد بالقوه افراد) نمی شود؛برنامهریزی منابع انسانی تا اندازه زیادی به عنوان یک موضوع اجرایی کوتاه مدت موردتوجه قرار می گیرد.
اگر واحدهای ستادی و عملیاتی شرکت با هم درگیر و نسبت به هم بدگمان باشند این مسائل و مشکلات حادتر خواهدشد، پس عامل تحریک کننده چنین درگیری و مشکلاتی، بدگمانی به برنامهریزی و اعتماد نداشتن واحدها به یکدیگر است.
الگوهای استراتژیک منابع انسانی
الگوی برنامهریزی استراتژیک منابع انسانی(13) مفهومی برای انسجام برنامهریزی منابع انسانی و برنامهریزی استراتژیک موسسه است. این الگو با هدف و مفهوم کاربردی که بیانگر استقلال سازمانی است طراحی و در سطوح متفاوت ساختارهای سازمانی می تواند به کار رود. اهداف و مقاصد الگو به شرح زیر است:
مشارکت در بهبود کلی عملکرد سازمانی؛
نمایش اهمیت نقش منابع انسانی. نقش فعال در توسعه منابع انسانی موردی است که از بهبود مستمر سازمانها حمایت می کند؛
ایجاد ارتباط روشن بین فعالیتهای اصلی تجاری و منابع انسانی؛
طراحی ابزار برنامهریزی که حمایتها و تسهیلات لازم برای توسعه منابع انسانی به وجود آورد.
عناصر الگوی برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی
1 - فرایند استراتژیک؛
2 - فرایند برنامهریزی منابع انسانی؛
3 - برنامه ها؛
فرایند استراتژیک: این جزء شامل تبیین و تعریف موقعیت راهبردی، اهداف و تصمیمات استراتژیک و تجزیه وتحلیل محیط داخلی و خارجی است. برای تعریف وضعیت استراتژیک بایستی عوامل داخلی و خارجی تعیین و تبیین گردد. اجزاء و عناصر این فرایند عبارتند از: (شکل 2)
تصمیمات استراتژیک: ابزاری برای نیل به اهداف نهایی و استراتژیک موسسه هستند و اهداف استراتژیک همان مقاصد نهایی موسسهاند که کلیه عوامل در جهت دستیابی به آن فعالیت میکنند. مقصد استراتژیک به بخشهای وظیفهای مختلف برای ارزیابی پیامدهای عملیاتی راهبردی کمک میکند.
تجزیه و تحلیل محیط داخلی: شامل تجزیه وتحلیل خرد از مسائل درون سازمانی، تعداد کارکنان، مهارتهای شغلی، ساختار سازمان، توانایی عرضه، سهام، فروش وغیره، تعریف و تبیین وضعیت منابع انسانی و طراحی برنامه ها برای نیل به اهداف است، آنچه که در این مرحله حساس به نظر میرسد تجزیه و تحلیل منابع انسانی موجود و پیش بینی منابع انسانی موردنیاز که عوامل متعددی از محیط درون سازمانی بر تصمیمات مدیریت اثر می گذارد ولی عمده ترین اثر را ویژگیهای کمی و کیفی منابع انسانی، فرهنگ سازمانی. ساختار سازمانی، مهارتهای شغلی هستند که باید مدنظر کارشناسان و مدیران برنامهریزی منابع انسانی قرارگیرد.
تجزیه و تحلیل محیط خارجی: این جزء شامل شناسایی و تجزیه و تحلیل از عوامل کلیدی در محیط خارج موسسه است که تاثیر بالقوه بر مدیریت منابع انسانی سازمان دارد. تغییراتی که در تکنولوژی اقتصاد، بازار سرمایه، وضعیت آموزشی و فرهنگی، جمعیت شناسی و عوامل سیاسی صورت گیرد باید تاثیر آنها بر برنامه ها و خط مشی های منابع انسانی شناسایی گردد. و از این عوامل شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عرضه نیروی کار و توسعه تکنولوژی اثر چشمگیرتر و قابل لمس تری را از سایر شرایط در منابع انسانی دارد چرا که زندگی روزمره کارکنان سازمانها و امرار معاش آنان و همچنین شناخت فرهنگ افراد داوطلب استخدام در سازمانها و گزینش افراد همسو با فرهنگ سازمانی، استراتژی موثری در مدیریت منابع انسانی است، و از طرفی بازار کار و عرضه نیروی انسانی یک پدیده ملموس بویژه درکشورهای صنعتی مطرح شده است که در هر مقطع زمانی نوع بازار کار برای هر حرفه و تخصص تاثیر خاصی دارد.
تجزیه و تحلیل قوتها و ضعفها، فرصتها و تهدیدات (SWOT): این تجزیه و تحلیل براین منطق استوار است که استراتژی اثربخش، قوتها و فرصتها را حداکثر می کند درعین حال که ضعفها و تهدیدات آن را به حداقل می رساند. (14)فرصتها، موقعیتهای مطلوب در محیط موسسه است، عوامل کلیدی یکی از منابع فرصت تلقی می شود، شناخت بازار، تغییر در رقابت، تغییرات تکنولوژی و غیره برای موسسه فرصت به حساب می آید. تهدیدات بر وضعیتهای نامطلوب در محیط موسسه تاثیر عمده دارد. رشد بازار، قوانین و مقررات و غیره می تواند جزء تهدیدات باشد. قوتها، منابع، مهارتها یا مزایای دیگری نسبت به رقبا و نیازهای بازارهایی که موسسه در آنها کار می کند یا خواهدکرد. ضعفها، محدودیتها یا کمبودها در منابع، مهارتها و تواناییهایی است که مانع اثربخشی می شود، تجهیزات، منابع مالی، تواناییهای مدیریتی، بازاریابی می تواند منبع ضعف باشند.
برنامهها: در این فرایند، استراتژی ها و خط مشی های منابع انسانی مشخص می شوند که چگونه یک شرکت کارکنانش را برای نیل به اهداف سازمانی اداره کند و چارچوبهای توسعه منابع انسانی ازطرق متعدد (آموزش، گردش شغلی، ارتقا و...) موردبررسی قرار گیرد و پیامدهای اقتصادی برنامههای شرکت و بهبود تولید و بازاریابی معین و اعلام می گردد.
فرایند برنامهریزی منابع انسانی: این جزء شامل تجزیه وتحلیل خرد و کلان از متغیرهای موجود منابع انسانی، جو و فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، کیفیت زندگی کاری، مهارتهای شغلی، سطح شایستگی، الگوبرداری از بهترینها، ارزیابی پیامدهای منابع انسانی، بررسی پیامدهای توسعه منابع انسانی، ابزارهای اندازه گیری توسعه منابع انسانی و اعمال اصلاحی است.
تصویربرداری از وضع موجود و تجزیه و تحلیل از وضع موجود دو وظیفه اصلی هستند که باید تصویری مناسب و شایسته از منابع انسانی را نشان دهند. تصویربرداری از وضع موجود وظایف کارکنان براساس شرایط احراز و شرح شغل مشخص و سطح شایستگی آنان نیز ازطریق شرایط احراز و مهارتها و صلاحیتی معین می گردد که از خود بروز می دهند. آنچه که در وظیفه تجزیه و تحلیل مدنظر است الگوبرداری از روی بهترینها است که موجب بهبود عملکرد ازطریق شناسایی و به کارگیری بهترین مهارتهایی می گردد که در زمینه توسعه منابع انسانی وجود دارد. هدف از الگوبرداری، یافتن نمونه هایی از عملکرد عالی و آگاهی یافتن از فرایندهای برنامهریزی منابع انسانی است که سبب بروز عملکرد موردنظر می شود. تاکید فرایند برنامهریزی منابع انسانی بر بررسی و مطالعه پیامدهای توسعه منابع انسانی، طراحی فرایندها، ارزیابی پیامدهای منابع انسانی، استراتژی ها و برنامه هاست که ازطریق بخشهای وظیفه ای تثبیت می گردد. براساس ارزیابی صورت گرفته از منابع انسانی، تصمیم نهایی درمورد برنامه های موسسه اتخاذ می شود. به هرحال، گاهی سازگاری مقصد استراتژی و پیامدهای ارزیابی قبل از تصمیم نهایــی مفید است، که در برنامه موسسه اتفاق می افتد. ستاده تصمیمات استراتژیک به عنوان چارچوبی برای توسعه برنامه ها به کار می رود. بخش منابع انسانی یک فرایند مدیریت و نقش مشاوره برای اطمینان از اجرای برنامه های منابع انسانی است. بخش منابع انسانی به طراحی فرایندها، اجرای چارچوبهای زمانی، مسئولیتها و بهبود روششناسی کاری میپردازد.
این بخش نقش فعالی در برنامه های توسعه منابع انسانی دارد و به صورت منسجمی باعث توسعه تجاری می شود. پیامدهای همه طرحها و برنامه ها در واژه منابع انسانی است و وقتی به اتمام برسد به عنوان الگوی منابع انسانی عمل می کند. بعد از تبیین الگو، تفاوتها تجزیه و تحلیل و بررسی میگردد، مقایسه نتایج تجزیه و تحلیل منابع انسانی با مرحله پیامدهای توسعه منابع انسانی است. درحال حاضر، ما به مسایلی چون: اشتباه یا خطا کجاست؟ شما چگونه مرتکب اشتباه می شوید؟ ابزار اندازه گیری شکافها چیست؟ برای منابع انسانی چه نــوع کاری انجام شده است
بازرسی جوش (Welding Inspection) به منظور کنترل دقیق قطعات جوشکاری شده و برای حصول اطمینان از صحت انجام جوشکاری بر مبنای استانداردها و دستورالعمل های مشخص روی اتصالات جوش شده انجام می شود که این بررسی ها از جمله وظایف یک بازرس جوش است. در واقع می توان گفت فرآیند های جوشکاری مانند دیگر پروسه های صنعتی دارای اصول و استاندارد های مشخصی می باشد. سازه های جوش شده در مراحل مختلف کار و همچنین در خاتمه جوشکاری نیازمند بازرسی هستند. برای اطمینان یافتن از حصول کیفیت قابل قبول و مناسب در قطعات مختلف جوش شده، لازم است دستورالعمل های مربوط به جوشکاری بخوبی اجرا شوند.
1. قبل از شروع فرآیند جوشکاری لازم است یک سری مقدمات کار فراهم باشد تا حتی المقدور از وقوع عیوب جوشکاری جلوگیری شود. از جمله این مقدمات عبارتند از:
2. حین انجام جوشکاری نیز لازم است برخی بازرسی ها صورت بپذیرد. از جمله:
3. بازرسی بعد از اتمام فرآیند جوشکاری به منظور حصول اطمینان از صحت جوشکاری، مانند:
هدف از این آزمایشات تشخیص عیوب مختلف در جوش است بدون اینکه قطعه جوش داده شده غیر قابل استفاده شود. در اغلب آزمایشات غیر مخرب از خواص فیزیکی فلزات و به کمک وسایل و تجهیزات خاص می توان به وجود عیوب پی برد. معمول ترین آزمایشات غیر مخرب که در بازرسی جوش استفاده می شود عبارتند از:
معمول ترین نوع تست های غیر مخرب، بازرسی چشمی (VT) است. این روش بسیار ساده و سریع انجام می شود. بطور کل پیش از انجام هر نوع بازرسی غیر مخرب (NDT)، یک بررسی چشمی لازم است. بازرسی چشمی در اتصالات جوشکاری می بایست با دقت بالایی انجام شود. لذا بدین منظور از وسایلی همچون دوربین های CCD، میکروپروسسورها و کامپیوتر استفاده می شود. می توان از روش هایی مثل پردازش تصویر، شناسایی ساختار و رد یا قبول کردن قطعات به طور اتوماتیک – زمانی که تعداد قطعات مورد آزمایش زیاد باشد – استفاده کرد.
تابش الکترو مغناطیسی با طول موج های بسیار کوتاه. بدین صورت که پرتو ایکس یا پرتو گاما از درون مواد جامد عبور میکند اما بخشی از آن، توسط محیط جذب میشود. مقدار جذب پرتو در هنگام عبور از ماده به چگالی و ضخامت ماده و همچنین ویژگی های پرتو تابیده شده بستگی دارد. اگر فیلم یا یک صفحه حساس در طرف دیگر قطعه قرار داده شود، اشعه عبوری از قطعه بر روی آن اثر می کند. اگر جوش، سالم و یکنواخت باشد، اشعه عبوری با غلظت و شدت یکنواخت فیلم را تار می کند؛ اما اگر در مسیر عبور اشعه عیوبی نظیر حفره گازی، ترک، سربازه محبوس شده و غیره وجود داشته باشد، اشعه در این مواضع با غلظت بیشتری بر روی فیلم ظهور می کند.
این روش یکی از آزمایش های نسبتاً ساده و سریع برای تشخیص کامل بودن جوش در مخازن، سیلندر ها و لوله ها از نظر نشت پذیری مایع یا گاز است. در این روش پس از بستن کلیه دریچه ها در مخزن یا کپسول، از طریق فشار هیدرولیکی، آب، نفت، هوا یا گاز به داخل آن ها هدایت می شود. آب قابلیت نفوذ کم، نفت نسبتاً خوب و هوا و گاز مخصوصاً هیدروژن قابلیت نفوذ زیادی دارند. فشار اعمال شده در مخزن یا لوله باید تقریباً دو برابر فشاری باشد که برای کاربری آن وسیله در نظر گرفته شده است.
از طرق مختلف می توان نفوذ مایع یا گاز به خارج از مخزن را مشخص کرد. از جمله:
1- اعمال فشار معین و خواندن این فشار در زمان های مختلف از روی فشار سنج. چنانچه به مرور زمان افتی در عدد فشار سنج مشاهده شود نشانگر وجود نشتی در سیستم است.
2- پس از وارد کردن آب یا گاز به درون مخزن، محلول آب و صابون بر روی خط جوشکاری شده مالیده شود. در صورت وجود نشتی در آن قسمت ها حباب و کف ایجاد می شود.
چنانچه یک سیم پیچ که حامل جریان متناوب باشد در نزدیکی مواد رسانا قرار داده شود، این سیم پیچ جریان های گردابی یا میدان های ثانویه ای را در آن ماده ایجاد می کند. این جریان های القایی میدان هایی را ایجاد خواهند کرد که در خلاف جهت میدان مغناطیسی اولیه سیم پیچ است. تأثیر متقابل بین میدان ها موجب ایجاد یک نیروی ضد محرکه الکتریکی در سیم پیچ شده و در نتیجه سبب تغییر مقدار مقاومت ظاهری سیم پیچ خواهد شد. اگر ماده ناپیوستگی داشته باشد، توزیع و مقدار جریان های گردابی مجاور آن تغییر میکند و در نتیجه کاهشی در میدان مغناطیسی در رابطه با جریان های گردابی به وجود میآید، بنابراین مقدار مقاومت ظاهری سیم پیچ تغییر خواهد کرد. در واقع مشاهده تغییر در مقدار مقاومت سیم پیچ بیانگر حضور عیب در قطعه است.
بازرسی با ذرات مغناطیسی یکی دیگر از روش های بازرسی غیر مخرب برای آشکار کردن بعضی عیوب سطحی غیر قابل رویت و خلل و فرج هایی است که در عمق زیادی قرار نداشته باشند. در این روش یک جریان الکتریکی بسیار قوی که تولید کننده میدان مغناطیسی باشد به منطقه جوش اعمال می شود. در اثر این عمل قطعه خاصیت آهن ربایی پیدا می کند. پس از آن ذرات و پودر های ریز فلزی روی سطح پاشیده می شود. این ذرات در اطراف عیوب تجمع می کنند. بدین ترتیب مکان عیب شناسایی می شود.
مشکل و محدودیت این روش آن است که برای شناسایی عیوبی که در عمق قطعه وجود دارند و برای قطعاتی که مغناطیس نمی شوند، کاربرد ندارد.
یکی دیگر از روش های بازرسی عیوب سطحی در جوش، نظیر ترک های سطحی، استفاده از محلول های رنگی نفوذ کننده و مواد ظاهر کننده است. در این روش یک مایع نافذ برای مدت مشخص روی سطح قطعه اعمال می شود. در این مدت در اثر خاصیت مویینگی، مایع نافذ داخل عیوب سطحی نفوذ می کند. پس از چند دقیقه مقدار اضافی مایع نافذ از روی سطح پاک شده و سطح خشک می شود.
در مرحله بعد ماده ظاهر کننده (Developer) بر روی سطح ریخته می شود. مایع نافذی که درون ناپیوستگی های سطح باقی مانده است، توسط ماده ظاهر کننده جذب شده و محل، اندازه و نوع ناپیوستگی مشخص می گردد.
امروزه دو نوع ماده ظاهر کننده در بازرسی جوش مورد استفاده واقع می شود:
1- ماده ظهور خشک: شامل یک ماده پودری با رنگ روشن است.
2- ماده ظهور مرطوب: شامل یک پودر است که در داخل مایع مناسب مثل آب یا یک حلال فرار ریخته شده و از محلول حاصل استفاده می شود.
در آزمایش فراصوتی امواج با فرکانس بالا در محدوده 20KHz – 20MHz برای تشخیص موقعیت و اندازه عیوب سطحی و عمقی نظیر خلل و فرج، ترک، سرباره محبوس شده و حتی ضخامت جوش یا قطعه کار، بکار می رود. این روش که بسیار حساس و دقیق است برای فلزات آهنی و غیر آهنی و حتی غیر فلزات قابل استفاده می باشد.
در این روش با عبور جریان الکتریکی متناوب با فرکانس بالا (یک میلیون سیکل در ثانیه) از کریستال کوارتز، انرژی الکتریکی به انرژی مکانیکی تبدیل می شود ( اثر پیزوالکتریک ). در ابتدا سطح کریستال منبسط شده و در نیم سیکل بعدی منقبض می شود. این امر موجب تولید ارتعاشات مکانیکی می شود.
امواج از قطعه مورد نظر عبور داده شده و از سمت دیگر توسط دستگاه گیرنده دریافت می شود. با توجه به زمان رفت و برگشت این امواج، میتوان ضخامت قطعه را تعیین کرد. اگر کوچکترین عیبی در مسیر عبور امواج وجود داشته باشد، تمام یا بخشی از موج در برخورد با عیب منعکس می گردد. بدین ترتیب با مقایسه زمان های رفت و برگشت هر کدام از امواج در بخش های مختلف قطعه، می توان به حضور یا عدم حضور عیوب پی برد. از مزایای این روش سرعت عمل زیاد، حساسیت بالا، هزینه پایین و نامحدود بودن سطح کار مورد بررسی است.
هر اختلالی که در آن موفقیت تحصیلی فرد با توجه به سن و آموزش و هوش، براساس آزمونهای معیار خواندن و نوشتن و محاسبه از آنچه انتظار میرود بسیار کمتر باشد، اختلال یادگیری توصیف میشود.
اصطلاح اختلال یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانشآموزانی برخاستهاست که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و در عین حال درچهارچوب سنی کودکان استثنایی نمیگنجند. ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوش انها کمابیش عادی است، به خوبی صحبت میکنند، مانند سایر کودکان بازی و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار میکنند. درخانه نیز یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانشآموزان، میتوان آنها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود، اختلال دارند که این اختلال میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود.
این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی، آسیب دیدگیهای مغزی، نقص جزئی در کار مغز، و خوانشپریشی را در بر میگیرد. این تعریف آن دسته از دانش آموزان را که به دلیل معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند، شامل نمیشود.
ناتوانیهای یادگیری با اصطلاحهایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست. این تعریف به طور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد میکند که به شدت دچار ناتوانیهای یادگیری بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل نیازمند آموزش ویژهای هستند که بنا بر نظر امز باید با تمرینهای مخصوص، غیر معمول و با کیفیتی غیر عادی سر و کار داشته باشند این امر جدا از شیوههای آموزشی و منظمی است که اکثر کودکان از آن استفاده میکنند. وظیفهٔ کارشناسان در این زمینه این است که عهده دار جبران ناتوانی یادگیری به خصوص کودک به صورت آموزش انفرادی یاگروههای کوچک باشند.
عوامل بروز اختلالات یادگیری[ویرایش]
ثابت شدهاست که علل بروز ناتوانیهای یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانیهای یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانیهای یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانیهای یادگیری را به فراموشی و بی توجهی میسپاریم بر حسب درک ما از ناتوانیهای یادگیری و نگرش اولیه حرفهای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانیهای یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربهٔ گذشته و عمل کنونی به ما ثابت میکند که ناتوانیهای یادگیری مفهومی چندرشتهای است و پیوند میان کارشناسان رشتههای گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارتهای لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارتهای اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیریهای زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که میتواند به پیچیدگی ناتوانیهای یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. - تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگها و مزههای مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک مؤثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک مؤثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری مؤثر است.
- تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربههایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
- تحریک زبانی
زبان به واسطهٔ نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژهای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدلهای درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
- رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانیهای یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان میدهد ناتوانیهای یادگیری احتمالاً در برخی خانوادهها بیش از دیگران دیده میشود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانیهای یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلالهای گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانیهای یادگیری میشوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار میدارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه میکنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر میآید هر گونه نتیجه گیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
نظریههای یادگیری[ویرایش]
منابع[ویرایش]
عوامل بروز اختلالات یادگیری[ویرایش]
ثابت شدهاست که علل بروز ناتوانیهای یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانیهای یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانیهای یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانیهای یادگیری را به فراموشی و بی توجهی میسپاریم بر حسب درک ما از ناتوانیهای یادگیری و نگرش اولیه حرفهای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانیهای یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربهٔ گذشته و عمل کنونی به ما ثابت میکند که ناتوانیهای یادگیری مفهومی چندرشتهای است و پیوند میان کارشناسان رشتههای گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارتهای لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارتهای اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیریهای زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که میتواند به پیچیدگی ناتوانیهای یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. - تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگها و مزههای مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک مؤثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک مؤثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری مؤثر است.
- تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربههایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
- تحریک زبانی
زبان به واسطهٔ نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژهای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدلهای درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
- رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانیهای یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان میدهد ناتوانیهای یادگیری احتمالاً در برخی خانوادهها بیش از دیگران دیده میشود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانیهای یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلالهای گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانیهای یادگیری میشوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار میدارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه میکنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر میآید هر گونه نتیجه گیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
نظریههای یادگیری[ویرایش]
منابع[ویرایش]
· آموزش فرایندی اختلال یادگیریمبحث اختلالات یادگیری یکی از مباحث عمده در حوزه روان شناسی و آموزش و پرورش
دلایل نیاز به آموزش کارکنان
مهمترین مواردی که به عنوان مقاصد نسبتاً مشترک سازمان ها و نظام های مختلف در خصوص آموزش ضمن خدمت قابل ذکر است بشرح زیر میباشد:
-1 هماهنگی و همسو نمودن اهداف و خط مشی کارکنان:
این امر از یک سو برای تحقق اهداف مراکز و دستیابی به سیاست ها و خط مشی های تعیین شده دارای اهمیت است و از سوی دیگر پیشرفت شغلی و حرف های افراد در مراکز در گرو آگاهی وی از انتظارات مدیران و نحوه انجام تکالیف و مسئولیت های شغلی است.
-2 افزایش رضایت شغلی و بهبود روحیه کارکنان:
افزایش انگیزه ی کارکنان برای انجام وظایف شغلی یکی از مهمترین مشغله های ذهنی مدیران مراکز میباشد. برای آنکه روحیه کارکنان تقویت شود و رضایت آنها از شغل شان افزایش یابد، نیازمند برخورداری از روحیه مفید و موثر بودن در قبال وظایف محوله میباشد و آن میسر نخواهد بود مگر با دانش افزایی در قبال نحوه برخورد با مسائل مددجویان و پرهیز از به روز نبودن اطلاعات و دانش علمی است.
-3 کاهش حوادث و آسیب های حرفه ای:
در بسیاری از مراکز ومؤسسات، حوادث کاری عمدتاً بواسطه عدم آگاهی و مهارت کافی کارکنان رخ میدهد. این مساله خصوصاً در مورد مربیان، مددیاران و پرسنل تخصصی که با نیازهای متفاوت و گاهی اوقات نامتوازن سروکار دارند، مصداق بیشتری دارد. علاوه بر حوادث مختلف که بواسطه فقدان مهارت و دانش افراد بوجود میآید، آسیب های حرفه ای و افزایش هزینه های مراکز نیز از جمله نتایج نقصان دانش و مهارت نیروی انسانی در این مراکز می باشد البته آسیب های حرفه ای تنها شامل ضایعات جسمی نمیباشد بلکه عدم تسلط کافی و کامل در وظایف محوله یا نقص در پردازش و حل مسئله ، اثرات مخربی در رضایت شغلی و در نهایت تاثیرات مخرب روحی و روانی بر فرد و گروهای هدف تحت حمایتش خواهد داشت.
-4 به روز نمودن دانش علمی و توانش نیروی انسانی:
شالوده ی افزایش بهره وری در مراکز تاکید بر نیروی انسانی از نظر کیفی و ممانعت از به روز نبودن علمی افراد در حرفه شان میباشد. بنا به تعریف، به روز نبودن در حرفه عبارت است از تقلیل کارآیی در انجام کار در طول زمان و فقدان دانش یا مهارت نوین است. این مسئله باعث میشود که فرد به دلایل مختلف از لحاظ حرفه ای فرسوده شود و قادر به انجام وظایف و تکالیف محوله نباشد. اگر چه تمامی عوامل ایجادکننده به روز نبودن در حرفه را نمیتوان از طریق آموزش برطرف ساخت، اما بدون شک آموزش ضمن خدمت کارکنان از طریق بازآموزی و ارتقای دانش و توانایی افراد، نقش مهمی در به روز رسانی علمی آنان دارد.
-5 تقویت روحیه همدلی و همکاری در بین مدیران وکارکنان:
در حقیقت توفیق سازمان در دستیابی به اهداف تعیین شده تا حد زیادی تابع فضای اعتماد و تفاهم متقابل در محیط کار، افزایش میزان همکاری کارکنان با یکدیگر، افزایش میزان همکاری کارکنان با مدیران و مهمتر از همه ایجاد هماهنگی در نحوه انجام امور مددجویان در بخشهای مختلف مرکز میباشد. به نظر میرسد یکی از راههای ایجاد هماهنگی و همدلی، استفاده از آموزش های ضمن خدمت میباشد که از یکسو زمینه ارتباط متقابل کارکنان با یکدیگر در محیط آموزشی را فراهم میسازد و از سوی دیگر و از طریق افزایش دانش و اطلاعات شغلی، برداشت ها و علایق حرفه ای تقریباً یکسانی را در آنها ایجاد میکند. آنچه قابل ذکر است این است که تاکید بر هر یک از اهداف نامبرده بر حسب شرایط و ویژگی های زمانی متفاوت خواهد بود. به این معنی که در شرایط خاص ممکن است به برخی از این اهداف نسبت به سایر اهداف اهمیت بیشتری قایل شد.
-6 تقویت و بازخوانی ارتباط اصولی ، علمی و هدفمند مدیران وکارکنان مراکز با گروه های هدف:
مطمئنا اکر بخواهیم با بیان ساده تر به این موضوع بنگریم تنها زمانی میتوانیم اصول آموزش و توانبخشی را در گروه های هدفمان پیاده نماییم که شناخت بهنگام و تشخیص افتراقی کامل و درستی از علت شناسی تا پیش آگهی را بدانیم و این میسر نخواهد بود مگر با بازخوانی و آشنایی با اصول به روز بودن علمی و روشهای برخورد با مسئله.همانطور که در زیر توضیح داده خواهد شد، بایدتغییر نگرش ها در مطالعات و تئوری ها را بشناسیم و نحوه ی حل مسئله را بدانیم. لذا با شناخت صحیح از انواع اختلالات و سندرم ها ، نحوه ی تعامل و ارتباط را به همه همکارانمان بیاموزیم همکارانی که شاید تاثیرشان کمتر از درمانگرها نمیباشد بعنوان مثال این دانش حتی باید به همکاران غیر تخصصی مانند مددیاران، خدمت کاران،کمک مربیان، و حتی رانندگان سرویس ایاب ذهاب نیز در حد توان شان انتقال یابد. و نتیجه این تعامل ، تمام اهداف برشمرده فوق یعنی: هماهنگی، رضایت شغلی،کاهش عوارض، به روز نمودن دانش و تقویت روحیه همدلی را برآورده خواهد نمود یکی از نکات مورد غفلت واقع شده در تاریخچه تاسیس مراکز توانبخشی که ناشی از عدم نقش آفرینی کافی متولیان امر و در نتیجه تقویت نگرش های بخشی و آموزش های متکی بر دیدگاه ها و توانایی های منطق های و فردی موسسین و مدیریت تخصصی هر مرکز می باشد، گروهی نگری و برخورداری از سیستم آموزش مستمر و متمرکز، منطبق با پیشرفت های حاصله در امر آموزش و توانبخشی می باشد و اینک با همت سازمان بهزیستی و انجمن عالی مراکز توانبخشی کشور برآنیم تا با تدوین دوره های آموزشی مستمر و متناسب با نیازهای گروه های هدف این نقیصه را برطرف نماییم. در جزوه ی حاضر که آغازی بر این رسالت است لازم می دانیم قبل از هر مطلبی نگاهی به دیدگاهها و نگرشهای جدید علمی داشته باشم.
فصل اول: خانواده و آموزش مهارت های اساسی به کودکان کم توان ذهنی
چکیده
هدف این فصل ارایۀ محورهای عمدۀ آموزش مهارت های اساسی به کودکان و دانش آموزان کم توان ذهنی در برنامۀ درسی رسمی و غیررسمی پیش از دبستان و بعد از آن است. توصیه های ارایه شده به شما می آموزد که چگونه به کودکان و دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش دهید و کمبودها و محرومیت های آنان را جبران کنید. پس از طرح چند سوال و بیان مقدمه ای کوتاه، کودکان کم توان ذهنی معرفی و نیازهای آنان فهرست شده است. در ادامه، هفت اصل مهم در فرایند یادگیری و یاددهی به اختصار توضیح داده شده و دربارۀ مهارت های اساسی به عنوان ارکان برنامۀ تحصیلی کودکان کم توان ذهنی بحث شده است.
مقدمه
در طول تاریخ، پدیدۀ عقب ماندگی ذهنی همواره وجود داشته و به آن از دیدگاه های گوناگون نگریسته شده است. طبق تعریف انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا(2002، ترجمۀ به پژوه و هاشمی، 1389) عقب ماندگی ذهنی یا ناتوانی هوشی عبارت است از ناتوانی مشخص شده به وسیلۀ محدودیت های معنادار در کارکرد هوشی و رفتار سازشی که در مهارت های سازشی مفهومی، اجتماعی و عملی خود را نشان می دهد. این ناتوانی قبل از سن هجده سالگی ظاهر می شود. کودکان کم توان ذهنی به علت عدم برخورداری از فرصت های آموزشی برابر و مناسب و به لحاظ محرومیت های محیطی، خانوادگی و فرهنگی دچار تأخیرهایی در ابعاد گوناگون رشد خود شده اند و اغلت از خانواده های کم سواد و پر جمعیت و فقیر پا به مدارس می گذارند. بنابراین آموزشگاه می تواند با توجه به هدف های نهضت عادی سازی، برنامه های یکپارچه سازی آموزشی و آموزش فراگیر با اجرای برنامه تکمیلی، تا حدی نقش خانواده را در آموزش و پرورش غیررسمی و پیش از دبستان جبران کند. کودکان کم توان ذهنی، مانند دیگر کودکان، نیازهایی دارند که خانه و مدرسه باید به آنها توجه کند. اما مزید بر نیازهای عادی، آنان نیازهای ویژه هم دارند که والدین و تمام مسوولان آموزشی موظف هستند در مقام رفع آنها برآیند.
شما مادر عزیز، پدر گرامی و معلم ارجمند می توانید با مطالعۀ این فصل و منابع معرفی شده، کودکان و دانش آموزان کم توان ذهنی را با شکیبایی آموزش دهید و زمینه های مناسب را برای رشد همه جانبه و شکوفاساری استعدادهای آنان در حد وسع و توانشان فراهم کنید. همچنین با شناسایی موانع و رفع محدودیت های یادگیری آنان، می توانید با انتخاب واحدهای آموزشی مناسب، کاستی ها و کمبودهای آنان را جبران کنید و در صورت امکان با بهره گیری از برنامه های آموزش انفرادی هر دانش آموز را در جهت رشد توانایی هایش آموزش دهید.
با توجه به این که اکثر دانش آموزان کم توان ذهنی تا حدی از آموزش و پرورش پیش دبستانی محروم هستند، در این فصل نُه دسته مهارت (مهارت های نُه گانه) به عنوان مهارت های اساسی پیش بینی شده است که والدین و معلمان گرامی باید با توجه به برنامه پیشنهادی در اوقات فراغت در قالب بازی و فعالیت های آموزشی اجرا کنند. بدیهی است مهارت ها بر اثر انجام دادن، تکرار کردن، اشتباه کردن، اصلاح شدن، تشویق شدن، تکرار کردن، احساس موفقیت کردن، احساس خود ارزشمندی کردن، اصلاح شده و عمل کردن کسب می شوند. در این راستا، احساس موفقیت و تشویق شدن، نقش بسیار مهمی را در اکتساب مهارت ها ایفا می کند. از همه مهم تر پدر یا مادری موفق است که نخست با فرزندش رابطۀ انسانی و دوستانه برقرار کند و او را دوست بدارد و سپس به تعلیم و تربیت او بیندیشد.
شایان ذکر است که یادگیری یک فرایند ظریف و پیچیده است و به طور معمول سرعت یادگیری کودکان کم توان ذهنی در مقایسه با سایر کودکان کندتر است. بنابراین مطالعۀ منابعی که معرفی شده اند بر حسب مورد، برای پاسخ گویی به مشکلاتی که در فرایند یاددهی ـ یادگیری این گونه کودکان، پیش می آید، ضروری است.
کودکان کم توان ذهنی چه ویژگی هایی دارند؟
در اکثر کلاس ها و مدارس ویژه، کودکان و دانش آموزان کم توان ذهنی قادر نیستند به موفقیت های لازم نایل شوند و در نتیجه پایان سال تحصیلی مردود می شوند و ناموفق می گردند. شما به عنوان یک مادر، پدر یا یک معلم با تجربه مشاهده کرده اید که گاهی اوقات دانش آموز نمی تواند به خوبی مداد را در دست بگیرد، نمی تواند به درستی روی صندلی بنشیند و یا دچار حواس پرتی، عدم تمرکز و اختلال کاستی توجه است. برخی از دانش آموزان به دشواری راه می روند و یا دست هایشان حس ندارد. هر کدام از این دشواری ها می تواند بر فرایند یادگیری و یاددهی تأثیر منفی بگذارد و شما را و دانش آموز را با عدم موفقیت روبرو سازد و موجب ناکامی شما و او گردد.
برخی از دانش آموزان کم توان ذهنی دچار محرومیت عاطفی هستند. چنین محرومیتی می تواند از شرایط خاصی، مانند مرگ یکی از والدین، طلاق، شرایط اجتماعی نامناسب و نظایر آن ناشی شود و به رشد همه جانبه کودک آسیب رساند.
علت چیست؟ این مشکلات از کجا ناشی می شود؟ چه باید کرد؟ اکثر این مشکلات هنگامی بروز می کند که کودک کم توان ذهنی مهارت های پیش نیاز را در سال های پیش از دبستان در خانواده کسب نکرده، فاقد انگیزۀ پیشرفت است، به خود اعتماد ندارد و عزت نفس خود را از دست داده است. در برخی مناطق ایران، مسأله فقر، دو زبانگی و مهاجرت مزید بر علت می شود و بر مسایل کودکان کم توان ذهنی می افزاید.
وظیفۀ نظام آموزش و پرورش ویژه و عادی چیست؟ در چنین شرایطی نظام آموزش و پرورش وظیفه دارد با استفاده از روش غنی سازی آموزشی و محیطی به نیازهای آموزشی ویژه این قبیل دانش آموزان توجه کند و خدمات آموزشی ویژه (آموزش ترمیمی) و خدمات ویژه (گفتار درمانی و کاردرمانی) و امکانات مناسب دیگر را فراهم کند تا این گونه دانش آموزان قادر شوند تا حدی از برنامه درسی عادی بهره مند گردند و کمبودهای خود را جبران کنند. در چنین شرایطی عوامل ناکامی، دغدغه خاطر از عقب ماندن و شکست تحصیلی به تدریج از بین می رود و زمینه های پیشرفت و شکوفایی آنان فراهم می شود.
شایان ذکر است که به طور معمول هوش افراد در یک جامعه به طور بهنجار توزیع می شود و همان طور که گفته شد کودکان کم توان ذهنی در تمام جوامع دیده می شود و خاص جامعه ما نیست. در ایران در سال های گذشته تلاش شده است برنامه های آموزشی مناسب در مدارس و مراکز ویژۀ دانش آموزان اجرا شود. دانش آموزان کم توان ذهنی، مانند دیگر دانش آموزان، نیازهای آموزشی ویژه دارند و در معرض خطر و احتمال شکست تحصیلی هستند. از این رو، توصیه می شود تا جایی که امکان دارد این گونه دانش آموزان در کلاس های تلفیقی و در دبستان های عادی جایابی آموزشی شوند و تحت آموزش فراگیر قرار گیرند. کلاس های تلفیقی، کلاس هایی هستند که با تعداد کمی از دانش آموزان با نیازهای ویژه در مدرسه عادی تشکیل می شود و فرصت های بسیاری را برای یکپارچه شدن در فعالیت های عادی مدرسه فراهم می کند. به طور معمول در کلاس های تلفیقی، معلمان تلفیقی تدریس می کنند که به طور اختصاصی آموزش دیده اند و به مسایل کودکان، مانند مسایل عاطفی، تحصیلی و خانوادگی آنها آشنایی دارند.
کودکان کم توان ذهنی چه نیازهایی دارند؟
کودکان کم توان ذهنی بیش از پیش از هر امری انتظارها و نیازهایی دارند که باید خانه و مدرسه به آنها پاسخ مناسب دهد. این انتظارها در فصل چهارم کتاب حاضر مورد بحث واقع شده اند که در اینجا به اختصار به برخی از آنها اشاره می شود:
بدین ترتیب ملاحظه می شود که کودکان کم توان ذهنی، نیازهایی دارند و به طور اخص باید مهارت های اساسی را به طور کامل به آنان آموزش داد. بنابراین ضرورت دارد پیش از ورود به دبستان، برنامه های مهارت آموزی توسط والدین در خان
اصطلاح اختلال یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانشآموزانی برخاستهاست که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و در عین حال درچهارچوب سنی کودکان استثنایی نمیگنجند. ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوش انها کمابیش عادی است، به خوبی صحبت میکنند، مانند سایر کودکان بازی و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار میکنند. درخانه نیز یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانشآموزان، میتوان آنها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود، اختلال دارند که این اختلال میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود.
این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی، آسیب دیدگیهای مغزی، نقص جزئی در کار مغز، و خوانشپریشی را در بر میگیرد. این تعریف آن دسته از دانش آموزان را که به دلیل معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند، شامل نمیشود.
ناتوانیهای یادگیری با اصطلاحهایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست. این تعریف به طور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد میکند که به شدت دچار ناتوانیهای یادگیری بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل نیازمند آموزش ویژهای هستند که بنا بر نظر امز باید با تمرینهای مخصوص، غیر معمول و با کیفیتی غیر عادی سر و کار داشته باشند این امر جدا از شیوههای آموزشی و منظمی است که اکثر کودکان از آن استفاده میکنند. وظیفهٔ کارشناسان در این زمینه این است که عهده دار جبران ناتوانی یادگیری به خصوص کودک به صورت آموزش انفرادی یاگروههای کوچک باشند.
عوامل بروز اختلالات یادگیری[ویرایش]
ثابت شدهاست که علل بروز ناتوانیهای یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانیهای یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانیهای یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانیهای یادگیری را به فراموشی و بی توجهی میسپاریم بر حسب درک ما از ناتوانیهای یادگیری و نگرش اولیه حرفهای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانیهای یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربهٔ گذشته و عمل کنونی به ما ثابت میکند که ناتوانیهای یادگیری مفهومی چندرشتهای است و پیوند میان کارشناسان رشتههای گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارتهای لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارتهای اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیریهای زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که میتواند به پیچیدگی ناتوانیهای یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. - تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگها و مزههای مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک مؤثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک مؤثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری مؤثر است.
- تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربههایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
- تحریک زبانی
زبان به واسطهٔ نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژهای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدلهای درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
- رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانیهای یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان میدهد ناتوانیهای یادگیری احتمالاً در برخی خانوادهها بیش از دیگران دیده میشود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانیهای یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلالهای گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانیهای یادگیری میشوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار میدارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه میکنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر میآید هر گونه نتیجه گیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
نظریههای یادگیری[ویرایش]
منابع[ویرایش]
عوامل بروز اختلالات یادگیری[ویرایش]
ثابت شدهاست که علل بروز ناتوانیهای یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانیهای یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانیهای یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانیهای یادگیری را به فراموشی و بی توجهی میسپاریم بر حسب درک ما از ناتوانیهای یادگیری و نگرش اولیه حرفهای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانیهای یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربهٔ گذشته و عمل کنونی به ما ثابت میکند که ناتوانیهای یادگیری مفهومی چندرشتهای است و پیوند میان کارشناسان رشتههای گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارتهای لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارتهای اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیریهای زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که میتواند به پیچیدگی ناتوانیهای یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. - تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگها و مزههای مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک مؤثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک مؤثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری مؤثر است.
- تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربههایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
- تحریک زبانی
زبان به واسطهٔ نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژهای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدلهای درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
- رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانیهای یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان میدهد ناتوانیهای یادگیری احتمالاً در برخی خانوادهها بیش از دیگران دیده میشود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانیهای یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلالهای گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانیهای یادگیری میشوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار میدارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه میکنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر میآید هر گونه نتیجه گیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
نظریههای یادگیری[ویرایش]
منابع[ویرایش]
اچ ایلوارد، الیزابت – ار براون، فرانک ترجمه برادری، رضا، تشخیص و ساماندهی ناتوانیهای یادگیری،
در گذشته مردم مکان شهر ها را با دیدگاه های مختلفی انتخاب می کردند اما عواملی که برای زندگی میان همه آنان مشترک بود :
1ـ آب مناسب و خاک قابل کشت : از نیاز های حیاتی زندگی روزمره مانند آب آشامیدنی ، آب مورد نیاز برای کشت وزرع ، پرورش حیوانات اهلی برای شخم زدن زمین های کشاورزی ، پرورش ماکیان جهت تامین غذا ، نظافت و غیره می باشد که می توان به کمک مکان یابی در منطقه ای که دسترسی به آب و خاک حاصلخیز داشته باشد ، جوابگو بود..
2ـ وجود چراگاه های مناسب : در آن زمان دامداری قسمت عمدهای از معیشت مردم را تشکیل می داد به همین دلیل وجود چراگاه های مناسب و کافی برای مردم از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
3ـ اقلیم : به دلیل نبود تجهیزات سرمایشی ـ گرمایشی مکان شهرها را در جایی انتخاب می کردند که اختلاف حداقل و حداکثر دما کمترین مقدار باشد به عبارتی اب و هوای معتدل و مطلوبی داشته باشد.
4ـ امنیت : در قدیم شهر های باستانی به دلیل مسائل امنیتی و دفاعی معمولا روی صفه ها ، دامنه کوه ها و . . . استقرار می گزیدند.
پتانسیل های هر منطقه نیز می تواند در اسکان مردم تاثیر گذار باشد ، اینکه شهری در کنار دریا ، جنگل ، رودخانه و یا کوه مکان گزیند نشان دهنده تاثیر بسزای عوامل طبیعی در مکان یابی و شکل گیری شهر ها است .
بحث هویت به شکل امروزین در جهان اسلام ریشه در سنتهای ملی ناشی از فروپاشی و عقبنشینی حکومتها و نظامهای اجتماعی در مقابل امواج تجدد و غربیسازی در دو قرن گذشته دارد و ایران نیز بخشی از قلمرو وسیع جهان اسلام است که هم به دلایل داخلی و هم خارجی در برخورد با امواج تجدد و سپس استعمار دچار بحران هویت شد. این بحران به سئوالهای گوناگونی در زمینه هویت اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و مذهبی ملت ایران دامن زد. در کتاب حاضر مساله هویت در معماری مطرح گردیده و به ضرورت از حوزه معماری به همه بخشهای فرهنگی نیز کشیده شده است. موضوعات کتاب عبارتاند از: مفهوم هویت و بحران آن؛ هویت اسلامی؛ مبانی و معیارهای زیبایی و حسنشناسی؛ مبانی و معیارهای هنر و هنرمندی؛ زیبایی، هنر و معماری در آفرینش، روابط متقابل طبیعت با فضای مصنوع؛ تحلیل مهمترین عناصر کالبدی معماری و انواع نظام و سامانهها؛ و تبیین مصادیق شاخص در تمدن اسلامی و استنتاج اصول راهبردی و کاربردی آنها.
شهر چیست؟
شهر مجموعه ای از ترکیب عوامل طبیعی اجتماعی و محیط های ساخته شده توسط انسان است که در آن جمعیت ساکن متمرکز شده است جمعیت در این مجموعه به صورت منظمی درآمده و آداب و رسومی را برای خود ابداع کرده است.
علاوه بر آن این جمعیت به صورت مختلف تخصص یافته ولی از نظر تولید انرژی و غذا معمولا وابستگی شدیدی به مجموعه های مشابه با طبیعت یا مجموعه های روستایی دارد.
شهر از دیدگاه قرآن مجید در مهندسی شهرسازی
در علوم جامعه شناسی و جغرافیای انسانی سخن از ملاک های شهری و روستایی بسیار رفته است هر دانشمند و کارشناسی از زاویه ای بر آن نگریسته و متناسب با داده های خود تعریف ارائه کرده است . در آن تعاریف توسعه فیزیکی میزان جمعیت وجود نهادهای مدنی و اقتصادی و صنعتی از مهمترین شاخص های تمیز دهنده شهر از روستا هستند.
در معماری ایرانی، با وجود خصایلی چون تناسب و زیبایی سر درها وگنبدها و ایوانها خصلتی که بیشتر شایستهٔ بررسی است گوهر معماری ایرانی و منطق ریاضی و عرفانی آن است. درونگرایی و گرایش معماران ایرانی به سوی حیاطها، پادیاوها، گودال باغچهها، هشتیها و کلاه فرنگیها که شبستانها را گرداگرد خود گرفته است، از دیرباز جزء منطق ایرانی بوده است.
پیش از این که تخت جمشید ساخته شود، صدها ایوان و شبستان با ستونهای چوبی و سنگی در سراسر جهان متمدن آن روز ساخته شده بود، ولی نخستین بار در تخت جمشید میبینیم که ستونها تا آخرین حد ممکن از هم فاصله گرفتهاند با این که در بعضی از معابد کهن خارج از ایران (مثلاً مصر) فاصلهٔ دو ستون چیزی نظیر قطر آنها بلکه اندکی کمتر است.
معمار ایرانی توانست وسیعترین دهانهها را با کست افزود پیمونها به وجود بیاورد و آرایشهای گوناگون و سرگرمکننده خلق کند؛ به گونهای که ساختمان دو اشکوب به اندازهای از هم دور شده که گویی اشکوب زیری بعدها بر آن افزوده شده است.
از امتیازات معماری ایرانی این است که هرگز از مکان هندسی همگن برای پوشش استفاده نشده و از اصطلاحات و نام چفدها(قوس) و طاقها و گنبدها در زبان فارسی پیداست که بیشتر به شکل بیضی و تخم مرغ و بات (بیز) توجه داشتهاند.[۱]
ضرورت پیمون در معماری ایرانی[ویرایش]
پیمون نه تنها در نقشه و اندازهٔ پایهها و ستونها در عرض و طول اتاقها و راهروها اثر دارد، بلکه حالت در و پنجره و نسبت بین آنها را نیز معین میکند و پس از همه در پوشش درگاهها، ایوانها، طاقها و گنبد خانهها تأثیر دارد. این تأثیر آن جا آشکار میگردد که معمار ایرانی میتواند با تضمین کافی با کاربرد پیمون کست افزود، طرح و محاسبه و اجرای آن را در آن واحد انجام دهد؛ بدون این که نا استواری به وجود بیاید.[۱]
سبکشناسی معماری ایران
پیش از اسلام
پس از اسلام[ویرایش]
از شش شیوه معماری ایران دو شیوه پارسی و پارتی مربوط به پیش از اسلام و چهار شیوهٔ دیگر مربوط به دوره اسلامی میباشد. غربیها برای شیوههای اسلامی نامهایی را به کار میبرند مانند شیوههای اموی و عباسی.
پرهیز از بیهودگی
اگر در کشورهای دیگر، هنرهای وابسته به معماری مانند نگارگری (نقاشی) و سنگتراشی، پیرایه (آذین) بشمار میآمده، در کشور ایران هرگز اینگونه نبودهاست. گره سازی با گچ و کاشی و خشت و آجر و به گفته خود معماران، آمود و اندود، بیشتر بخشی از کار بنیادی ساختمان است. اگر نیاز باشد در زیر پوشش آسمانه (سقف) پنام (عایق) ی در برابر گرما و سرما ساخته شود یا افراز بنا که ناگزیر پرپیمانه است و نمیتواند به دلخواه معمار کوتاهتر شود، تنها با افزودن کاربندی میتوان آنرا کوتاهتر و باندام و مردموار کرد. اگر ارسی و روزن با چوب یا گچ و شیشههای خرد و رنگین گره سازی میشود برای این است که در پیش آفتاب تند و گاهی سوزان، پناهی باشد تا چشم را نیازارد و اگر گنبدی از تیزه (معماری ایرانی) تا پاکار با کاشی پوشیده میشود تنها برای زیبایی نیست. وانگهی باید واژه زیبا را به معنای زیبنده بودن و تناسب داشتن که ریشه در معنای هستیانه هنر دارد گرفت و نه قشنگی و جمال کور و برخاسته از احساسات شرطی شده.[۲]
اصول پویا در معماری گذشته ایران
معماری ایران'معماری در ایران بیش از ۶۰۰۰ سال تاریخ پیوسته دارد، دست کم از ۵۰۰۰ق. م معماری هر چه باشد سازنده و سامان دهندهٔ فضای زیست انسان است. مقصود ادراک گذشته و آموختن آن گوهر اساسی معماری گذشته، یعنی فضاست، چیزی که دیگر زمان نمیشناسد و فضای شهری واجد همین گوهر اساسی است.
گرایش اجتماعی و معماری
عامل اصلی وحدت و هماهنگی معماری گذشته ایران در گرایش و اعتقادهای مذهبی نهفتهاست. گرایشهای مذهبی که محور اصلی آن احدیت و وحدانیت است.
فرهنگ اصول حاکم و پویا
فرهنگ در برهان قاطع به معنی علم و دانش و عقل، ادب و بزرگی و سنجیدگی آمدهاست. هیچ هنرمند مسلمانی از میراث پیشینیان بی بهره نماندهاست. سخن از سنت، سخن از اصول تبدیل ناپذیری است با منشأ آسمانی و سخن از کاربردشان در مقاطع مختلفی از زمان و مکان.[۳]
اصل نظم و وحدت
نظم جهان هستی الهام بخش معماران ایران زمین بوده و معماری اصیل سعی داشته به فضای زیست انسان نظم دهد.[۴] معماری ایران تجلی وحدت در کثرت و تلاش برای رسیدن به یک وحدت در عالم کثرت است و با اتخاذ اجزاء بر اساس نظم صورت میگیرد.[۵]
اصول ورودیها
فضای ورودی به عنوان یک عنصر کل نسبت به سایر فضاهای معماری گذشته ایران از اصول و ویژگیهای خاصی برخوردار است. کارکرد و نقش اصلی در ورودی هر فضای محصور، تأمین یک ارتباط قابل کنترل میان درون و بیرون آن فضاست و لذا متناسب با خصوصیات کارکردی و کالبدی آن طراحی ساخته شود. گاهی سر در و فضای ورودی برخی از بناهای بزرگ عمومی نقش نشانه و نماد شهری را پیدا میکرد. (سر در ورودی مسجد جامع یزد)[۶]
حیاط (فضای باز)
حیاط، فضایی مرکزی با انتظام هندسی، درون نگر مرتبط با فضاهای اطراف، محور سازماندهی، سرگشوده، بر گرفته از باغ که تعاملی تنگاتنگ با اقلیم دارد.[۷]جایگاه حیاط مرکزی همواره تجسم بخش اصول نظم فضایی و وحدت آفرین است.[۸]
نیارش و هندسه
در این معماری پیمون با عنایت به جانگداز و فضاهای مقصود، وسیله تنظیم ابعاد و اندازه هاست و هندسه راهنمای معماری در تأمین تناسب و هماهنگی اصولی.[۹] در تمام مراحل مربوط به تکوین یک اثر معماری، رابطه. همیاری تنگاتنگ نیارش، هندسه، پیمون وگز نقش اساسی دارد. هندسه و نیارش با استفاده از پیمون و عنایت به نیاز، عامل تعیین و کنترل ابعاد و اندازهها و راهنمای دستیابی به نتیجهای مطلوب است.[۹]
اصل گنبد سازی
گنبد نه تنها رسالت پوشاندن ابعاد بزرگی از فض را از نظر ایستایی دارد بلکه یکی از مهمترین نمادهای معماری ایرانی به شمار میرود. از مهمترین خصوصیات گنبد در ایران اینکه «گنبدهای ایرانی بی هیچ چوب بست و قالب ساخته میشد.»[۱۰]
اصل طبیعت
هماهنگی با طبیعت و استفاده از انرژی پایدار آن همانند نور و باد... و عناصر اصلی آن مثل آب و خاک و گیاه... به نحو شایسته در معماری گذشته به خدمت فضای زیست گرفته شدهاست. معماری ایران پاسخ معمارانه به طبیعت و اقلیم دادهاست. در همه دورهها آسایش فضا مطرح بودهاست.[۱۱]
واژگان
خوانچه پوش: نوعی تاق آمودی است که در میان تویزه های باربر ایجاد میشود که در سبک کردن ساز
در معماری ایرانی، با وجود خصایلی چون تناسب و زیبایی سر درها وگنبدها و ایوانها خصلتی که بیشتر شایستهٔ بررسی است گوهر معماری ایرانی و منطق ریاضی و عرفانی آن است. درونگرایی و گرایش معماران ایرانی به سوی حیاطها، پادیاوها، گودال باغچهها، هشتیها و کلاه فرنگیها که شبستانها را گرداگرد خود گرفته است، از دیرباز جزء منطق ایرانی بوده است.
پیش از این که تخت جمشید ساخته شود، صدها ایوان و شبستان با ستونهای چوبی و سنگی در سراسر جهان متمدن آن روز ساخته شده بود، ولی نخستین بار در تخت جمشید میبینیم که ستونها تا آخرین حد ممکن از هم فاصله گرفتهاند با این که در بعضی از معابد کهن خارج از ایران (مثلاً مصر) فاصلهٔ دو ستون چیزی نظیر قطر آنها بلکه اندکی کمتر است.
معمار ایرانی توانست وسیعترین دهانهها را با کست افزود پیمونها به وجود بیاورد و آرایشهای گوناگون و سرگرمکننده خلق کند؛ به گونهای که ساختمان دو اشکوب به اندازهای از هم دور شده که گویی اشکوب زیری بعدها بر آن افزوده شده است.
از امتیازات معماری ایرانی این است که هرگز از مکان هندسی همگن برای پوشش استفاده نشده و از اصطلاحات و نام چفدها(قوس) و طاقها و گنبدها در زبان فارسی پیداست که بیشتر به شکل بیضی و تخم مرغ و بات (بیز) توجه داشتهاند.[۱]
ضرورت پیمون در معماری ایرانی[ویرایش]
پیمون نه تنها در نقشه و اندازهٔ پایهها و ستونها در عرض و طول اتاقها و راهروها اثر دارد، بلکه حالت در و پنجره و نسبت بین آنها را نیز معین میکند و پس از همه در پوشش درگاهها، ایوانها، طاقها و گنبد خانهها تأثیر دارد. این تأثیر آن جا آشکار میگردد که معمار ایرانی میتواند با تضمین کافی با کاربرد پیمون کست افزود، طرح و محاسبه و اجرای آن را در آن واحد انجام دهد؛ بدون این که نا استواری به وجود بیاید.[۱]
سبکشناسی معماری ایران
پیش از اسلام
پس از اسلام[ویرایش]
از شش شیوه معماری ایران دو شیوه پارسی و پارتی مربوط به پیش از اسلام و چهار شیوهٔ دیگر مربوط به دوره اسلامی میباشد. غربیها برای شیوههای اسلامی نامهایی را به کار میبرند مانند شیوههای اموی و عباسی.
پرهیز از بیهودگی
اگر در کشورهای دیگر، هنرهای وابسته به معماری مانند نگارگری (نقاشی) و سنگتراشی، پیرایه (آذین) بشمار میآمده، در کشور ایران هرگز اینگونه نبودهاست. گره سازی با گچ و کاشی و خشت و آجر و به گفته خود معماران، آمود و اندود، بیشتر بخشی از کار بنیادی ساختمان است. اگر نیاز باشد در زیر پوشش آسمانه (سقف) پنام (عایق) ی در برابر گرما و سرما ساخته شود یا افراز بنا که ناگزیر پرپیمانه است و نمیتواند به دلخواه معمار کوتاهتر شود، تنها با افزودن کاربندی میتوان آنرا کوتاهتر و باندام و مردموار کرد. اگر ارسی و روزن با چوب یا گچ و شیشههای خرد و رنگین گره سازی میشود برای این است که در پیش آفتاب تند و گاهی سوزان، پناهی باشد تا چشم را نیازارد و اگر گنبدی از تیزه (معماری ایرانی) تا پاکار با کاشی پوشیده میشود تنها برای زیبایی نیست. وانگهی باید واژه زیبا را به معنای زیبنده بودن و تناسب داشتن که ریشه در معنای هستیانه هنر دارد گرفت و نه قشنگی و جمال کور و برخاسته از احساسات شرطی شده.[۲]
اصول پویا در معماری گذشته ایران
معماری ایران'معماری در ایران بیش از ۶۰۰۰ سال تاریخ پیوسته دارد، دست کم از ۵۰۰۰ق. م معماری هر چه باشد سازنده و سامان دهندهٔ فضای زیست انسان است. مقصود ادراک گذشته و آموختن آن گوهر اساسی معماری گذشته، یعنی فضاست، چیزی که دیگر زمان نمیشناسد و فضای شهری واجد همین گوهر اساسی است.
گرایش اجتماعی و معماری
عامل اصلی وحدت و هماهنگی معماری گذشته ایران در گرایش و اعتقادهای مذهبی نهفتهاست. گرایشهای مذهبی که محور اصلی آن احدیت و وحدانیت است.
فرهنگ اصول حاکم و پویا
فرهنگ در برهان قاطع به معنی علم و دانش و عقل، ادب و بزرگی و سنجیدگی آمدهاست. هیچ هنرمند مسلمانی از میراث پیشینیان بی بهره نماندهاست. سخن از سنت، سخن از اصول تبدیل ناپذیری است با منشأ آسمانی و سخن از کاربردشان در مقاطع مختلفی از زمان و مکان.[۳]
اصل نظم و وحدت
نظم جهان هستی الهام بخش معماران ایران زمین بوده و معماری اصیل سعی داشته به فضای زیست انسان نظم دهد.[۴] معماری ایران تجلی وحدت در کثرت و تلاش برای رسیدن به یک وحدت در عالم کثرت است و با اتخاذ اجزاء بر اساس نظم صورت میگیرد.[۵]
اصول ورودیها
فضای ورودی به عنوان یک عنصر کل نسبت به سایر فضاهای معماری گذشته ایران از اصول و ویژگیهای خاصی برخوردار است. کارکرد و نقش اصلی در ورودی هر فضای محصور، تأمین یک ارتباط قابل کنترل میان درون و بیرون آن فضاست و لذا متناسب با خصوصیات کارکردی و کالبدی آن طراحی ساخته شود. گاهی سر در و فضای ورودی برخی از بناهای بزرگ عمومی نقش نشانه و نماد شهری را پیدا میکرد. (سر در ورودی مسجد جامع یزد)[۶]
حیاط (فضای باز)
حیاط، فضایی مرکزی با انتظام هندسی، درون نگر مرتبط با فضاهای اطراف، محور سازماندهی، سرگشوده، بر گرفته از باغ که تعاملی تنگاتنگ با اقلیم دارد.[۷]جایگاه حیاط مرکزی همواره تجسم بخش اصول نظم فضایی و وحدت آفرین است.[۸]
نیارش و هندسه
در این معماری پیمون با عنایت به جانگداز و فضاهای مقصود، وسیله تنظیم ابعاد و اندازه هاست و هندسه راهنمای معماری در تأمین تناسب و هماهنگی اصولی.[۹] در تمام مراحل مربوط به تکوین یک اثر معماری، رابطه. همیاری تنگاتنگ نیارش، هندسه، پیمون وگز نقش اساسی دارد. هندسه و نیارش با استفاده از پیمون و عنایت به نیاز، عامل تعیین و کنترل ابعاد و اندازهها و راهنمای دستیابی به نتیجهای مطلوب است.[۹]
اصل گنبد سازی
گنبد نه تنها رسالت پوشاندن ابعاد بزرگی از فض را از نظر ایستایی دارد بلکه یکی از مهمترین نمادهای معماری ایرانی به شمار میرود. از مهمترین خصوصیات گنبد در ایران اینکه «گنبدهای ایرانی بی هیچ چوب بست و قالب ساخته میشد.»[۱۰]
اصل طبیعت
هماهنگی با طبیعت و استفاده از انرژی پایدار آن همانند نور و باد... و عناصر اصلی آن مثل آب و خاک و گیاه... به نحو شایسته در معماری گذشته به خدمت فضای زیست گرفته شدهاست. معماری ایران پاسخ معمارانه به طبیعت و اقلیم دادهاست. در همه دورهها آسایش فضا مطرح بودهاست.[۱۱]
واژگان
خوانچه پوش: نوعی تاق آمودی است که در میان تویزه های باربر ایجاد میشود که در سبک کردن ساز
1- چگونه تحقیق کنیم؟ ترجمه ابراهیم زاده، فراهانی وسرمدی (کل کتاب)
2- روشهای تحقیق در علوم رفتاری تألیف سرمد، بازرگان و حجازی (فصل چهارم)
تعدادواحد: 3 (2واحد نظری و 1 واحد عملی)
فصل اول
تحقیق چیست؟