18دی مصادف است با شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر، ستاره بی نظیر تاریخ ایران زمین که صد و پنجاه و اندی سال پیش به عنوان صدراعظم ایران درخشید و در کمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع صدارتش خاموش شد. آشپززاده ای که به دلیل استعدادش مورد توجه قرار گرفت و توسط قائم مقام، والامقامی آگاه و وطن پرست شد.
او از نوادر تاریخ کشور ماست. روحیه اصلاح طلب و عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، زمانی به فریاد دادخواهی ملت مظلوم لبیک گفت، که میرفت تمامی ثروت و عزت کشور برای همیشه در کام جهنمی استعمار و استکبار جهانی بلعیده شود. زمانی که دربار فاسد پادشاهی و رجال سیاسی سر سپرده، مزدورانه و مزورانه علناً سنگ بندگی طاغوتهای شرق و غرب را به سینه میزدند و بیشرمی و گستاخیشان به حدی رسیده بود که حتی کوششی در اختفای بندهای اسارت و یوغ بندگی و بردگی خویش نمی نمودند. امیرکبیر در برابر دشمنان دین و مجریان سیاست
در اصل و نسب بابک ، یکی از ستارگان تابناک تاریخ سرزمین جاوید ایران که معاصر مامون و معتصم عباسی بود میان مورخان اختلاف بسیار است ، به گونه ای که ابو حنیفه دینوری ، اورااز فرزندان مطهر بن فاطمه دختر ابومسلم خراسانی می پندارد (در کتاب خویش نام پدر بابک را مرداس می نویسد که کلمه ای پارسی به معنای مردم خوار بوده است . ( زرین کوب ، عبدالحسین ؛ دو قرن سکوت ؛ تهران : سخن ، چاپ سوم ، 1379 ، ص 78 ) آنچه بدیهی است آرای بیشتر مورخین مسلمان درباره اصل و نسب او کینه توزانه بوده است .
آیین او را خرم دینی ذکر کرده اند (بلخی ، محمد بن خاوند شاه ؛ روضه الصفا ؛ تهذیب و تلخیص غباس زریاب ، تهران : امیرکبیر ، چاپ دوم ، جلد اول ، 1375 ، ص463 و رضایی ، عبدالعظیم ؛ تاریخ ده هزارساله ایران ، تهران : اقبال ، چاپ دوازدهم ، جلد دوم ، 1379 ، ص 235 ) هرچند که از جزئیات معتقداتش آگاهی دقیقی در دست نیست ، ولی آنچه مسلم است اینست که خرم دینان افکار مزدکی در سر داشتند و به پاکیزگی بسیار مقید بودند و با مردمان به نیکی و نرمی رفتار می داشتند ( زرین کوب ، عبدالحسین ؛ تاریخ ایران بعد از اسلام ؛ تهران : امیر کبیر ، چاپ هشتم ، 1379 ، 459) و گذشته از اینها به تناسخ نیز معتقد بوده اند ( طبری ، محمد بن جریر ؛ تاریخ طبری ؛ ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران : اساطِر ، چاپ دوم ، جلد سوم ، 1365 ، ص 643 و تاریخ ده هزارساله ایران ،جلد دوم ، ص 235 و تاریخ ایران بعد از اسلام ، ص459 )
متولد ۸ ژانویه ۱۹۴۲
او از هر گونه تحرک عاجز است. نه می تواند بنشیند نه برخیزد. نه راه برود. حتی قادر نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند. از همه بدتر توانایی سخن گفتن را نیز ندازد. زیرا عضلات صوتی او که عامل اصلی تشکیل و ابراز کلمات اند مثل ۹۹ درصد بقیه عضلات حرکتی بدنش در یک حالت فلج کامل قرار دارند. مشتی پوست و استخوان است روی یک صندلی چرخدار که فقط قلبش و ریه هایش و دستگاه های حیاتی بدنش کار می کنند و بخصوص مغزش فعال است. یک مغز خارق العلده که دمی از جستجو و پژوهش و رهگشایی بسوی معماها و نا شناخته ها باز نمی ماند.
این اعجوبه مفلوج استیفن هاوکینگ پرآوازه ترین دانشمند دهه آخر قرن بیستم است که اکنون در دانشگاه معروف کمبریج همان کرسی استادی را در اختیار داردکه بیش از دو قرن پیش زمانی به اسحق نیوتن کاشف قانون جاذبه تعلق داشت.همچنین وی را انیشتین دوم لقب داده اند زیرا می کوشد تئوری معروف نسبیت را تکامل بخشد و از تلفیق آن با تئوری های کوانتومی فرمول واحد جدیدی ارائه دهد که توجیه کننده تمامی تحولات جهان هستی از ذرات ریز اتمی تا کهکشان های عظیم باشد.
اینشتین معتقد بود که چنین فرمول یا قانون واحدی می بایست وجود داشته باشد و سالهای آخر عمرش را در جستجوی آن سپری کرد اما توفیقی نیافت.
--------------------------------------------------------------------------------
در سال 1678 در ونیز متولد شد، پدر او یک نوازنده ماهر در ویلن بود. او برای فراگیری علوم مذهبی و در نهایت کشیش شدن به یکی از مدارس مذهبی فرستاده شد، مدتی درس خواند اما حاضر نشد این کار را ادامه دهد، او ادعا می کرد که مشکلی در قفسه سینه خود دارد و این باعث می شود که اغلب گلودرد و ... داشته باشد. بسیاری مدعی هستند که او تمارض میکرد و اصلا" بیماری خاصی نداشت و برای همین بود که به اجبار اطرافیان بالاخره مجبور شد که کشیش شود، او در سن بیست سالگی کشیش شد. شاید به این دلیل که در آن زمان برای فردی که در خانواده فقیر زندگی می کند، تنها راه درس خواندن مجانی کشیش شدن بود، ویوالدی به سبب موی قرمزی که داشت به کشیش مو قرمز معروف بود. گوش کنید : قسمت ابتدایی فصل بهار، از اپوس هشت
در سال 1703 بعنوان نوازنده و معلم ویلن در یک پانسیون (Ospedale) دختران انتخاب شد. ویوالدی بیشتر عمر خود را در این مدرسه گذراند و نیز بسیاری از کارهای زیبای موسیقی خود را آنجا تهیه کرد و دختران این پرورشگاه همواره اولین کسانی بودند که کارهای او را بعنوان تمرین می نواختند. عکس دوم نمایی از یک سالن کنسرت در یک چنین پانسیونی را در زمان ویوالدی نمایش میدهد. همانطور که مشاهده میکند اشراف و نجیب زادگان در سالن نشته اند و دختران در حال اجرای موسیقی می باشند.
سید مجتبی بزرگ علوی در بهمن ماه 1282 (دوم فوریه 1904) در تهران به دنیا آمد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نماینده ی نخستین دوره مجلس شورای ملی بود. مادر وی نوه ی آیت اله طباطبایی رکن رکین مشروعست ایران بود. سید ابوالحسن علوی و همسرش خدیجه قمر السادات که خانواده اصیل سنتی و طرفدار مشروطه بودند دارای شش فرزند، سه دختر و سه پسر که مجتبی بزرگ فرزند سوم آنان بود. پدر آقا بزرگ از اعضای حزب دمکرات ایران بود که این حزب به گواه تاریخ از بدو تشکیل در آغاز مشروطه با نفوذ بیگانگان یعنی انگلیس و روس که در آن زمان چشم طمع به ایران دوخته بودند، مقابله می کرد. او به عنوان بازرگان با آلمان معاملات تجاری داشت و در هنگام جنگ جهانی اول در این کشور اقامت داشته و پس از اتمام جنگ نیز اینجا ماند.
آقا بزرگ به همراه برادر بزرگش مرتضی در سال 1920 (99/1289 شمسی) جهت تحصیل روانه ی آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف از جمله شهری که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند. در سال 1927 (1305 و 1306 شمسی) پدر وی یک شکست بزرگ تجاری را تاب نیاورده و خودکشی کرد. یک سال پس از این واقعه تلخ بود که آقا بزرگ از دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد اما نتوانست تاب بیاورد و به ایران بازگشت. در آن زمان یک بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در آلمان به وی تعلق می گرفت اما با این وجود علاقه ای نشان نداد و در شیراز به عنوان معلم در خدمت معارف قرار گرفت.
خانواده و دوران کودکی
ایزاک نیوتن که در روز 25 دسامبر 1642 یعنی سال مرگ گالیله متولد شد از خانوادهای است که افراد آن کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دریا در قریه وولستورپ میزیستند. نیوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنیا آمد و چنان ضعیف بود که مادر گمان برد او حتی روز اول زندگی را نتواند به پایان برد. پدرش نیز در عین حال اسحق نام داشت و در 30 سالگی و قبل از تولد فرزندش در گذشت. پدرش مردی بوده است ضعیف ، با رفتار غیر عادی ، زودرنج و عصبی مزاج مادرش هانا آیسکاف زنی بود مقتصد ، خانه داری بود صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت آیزاک دوره کودکی شادی نداشت.
او سه ساله بود که مادرش با بارناباس المیت کشیش مرفه با سنی دو برابر سن خود ازدواج کرد. جدایی از مادر ظاهرا سخت بر شخصیت او اثر گذاشت و تقریبا مسلم است که رفتار بعدی وی نسبت به زنان را نیز شکل داد. نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد اما یکبار (شاید هم دو بار) نامزد کرد به نظر میآمد که تمرکز او منحصرا روی کارش بود نه سالی که نیوتن در وولستورپ جدا از مادر گذرانید. برای وی سالهای دردناکی بود، داستانهایی بر سر زبان است که نیوتن جوان از قبه کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام ده مجاور را که مادرش اینک در آن زندگی میکرد، از دور ببیند. آموزش ابتدایی رسمی نیوتن در دو مدرسه کوچک دهکدههای اسکلینگتن و راچفورد صورت گرفته بود که هر دو برای رفت و آمد روزانه به خانه او نزدیک بودند.
پرده اول؛ برنده نوبل ادبیات کیست؟
اورهان پاموک هفتم ژوئن سال 1952 در استانبول ترکیه متولد شد. او آنگونه که در سایت شخصیاش آمده است، در خانوادهای پرجمعیت و در منطقهی متمول و غربیشدهی نیسانتاسی بزرگ شد؛ همانگونه که در رمانهایش همچون "سودت بیگ و پسرانش" و "کتاب سیاه" شرح میدهد.
پس از فارغالتحصیلی از کالج غیرمذهبی آمریکایی"رابرت" در استانبول، سه سال به تحصیل در رشتهی معماری در دانشگاه فنی استانبول پرداخت، اما وقتی تمایلش را برای معمار شدن از دست داد، در رشتهی روزنامهنگاری دانشگاه استانبول نامنویسی کرد، که البته هیچگاه به عنوان یک روزنامهنگار هم فعالیت نکرد. در 23سالگی تصمیم گرفت نویسنده شود و از آن زمان هر کار دیگری را رها کرد و به آپارتمانش پناه برد و شروع به نوشتن کرد.
ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی ، از برجسته ترین دانشمندان سراسر اعصار بشری و از بزرگترین دانشمندان ایرانی دوره اسلامی ، به سال 362 ق /973 م در " بیرون " شهرستان کاث ( شمال شرقی " خیوه " بر کرانه راست آمودریا ) و در یک خانواده گمنام خوارزمی تبار – که به قول خود او : " شاخه ای از درخت تناور ایرانی اند " زاده شد . و هم از دوره نوباوگی خصلت جستجوگری و استعداد تتبع و تحقیق علمی در وی نمایان وشکوفا گردید .
از استادان و بزرگانی که به او علم را آموختند می توان
ابونصر منصور بن علی عراق از خاندان " شاهیه " خوارزم که خود از ریاضی دانان و منجمان بزرگ ایرانی بود نام برد که امر تربیت و تعلیم او را در شهر " کاث " بر عهده گرفت .
اسکندر مقدونی (۳۵۶ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) مشهور به اسکندر کبیر، کشورگشای قرن چهارم پیش از میلاد بود.
نام
اسم این پادشاه مقدونی اسکندر بود و مورخین عهد قدیم نیز چنین نوشتهاند؛ اما بعدها برخی مورخین اسلامی او را اسکندر الرومی و یا اسکندر ذیالقرنین خواندند و برخی نیز از وی به اسکندر المقدونی یاد کردند. (روم را باید بمعنی یونان یا مقدونی دانست زیرا بیزانس یا روم شرقی را در زمان ساسانیان و قرون اولیهٔ اسلامی روم میگفتند).
از آنجا که در عهد قدیم میان مرسوم نبود که پادشاهان هم نام را با اعداد ترکیبی ذکر کنند، مورخین اولیه وی را اسکندر پسر فیلیپ می خواندند.
در شاهنامه نیز از اسکندر یاد می شود وی نوه فیلیپ، پسر داراب و برادر دارا معرفی می شود.
نَسَب
پدر اسکندر فیلیپ دوم و مادرش اُلمپیاس دختر نهاوپتولم پادشاه مُلُسها. (البته در برخی منابع اسکندر حرام زاده، و فرزند پدری مصری دانسته شده که این روایت چندان معتبر نیست)
دوازدهم تیر ماه بزرگداشت علامه امینی (ره)؛ سالگرد عروج غمبار مردی است از تبار آفتاب. او که در طول عمر با برکت خویش در دفاع از ولایت امیر مومنان علی(ع) کوشید. او که پرنده عمر خویش را قربانی راه حقیقتی به وسعت غدیر و به بی کرانگی دریای ولایت علی (ع) نمود. سلام بر دیدگان همیشه طوفانی اش که عشق به علی (ع) و فرزندان او در آن موج میزد.
شیخ عبدالحسین امینی مشهور به علامه امینی در سال 1320 ه.ق در تبریز در خانواده ای اهل علم، تقوی و فضیلت دیده به جهان گشود. پدرش حاج میرزا احمد امینی از بزرگان و عالمان بر جسته تبریز بود و به پرهیزگاری، علم کثیر، اخلاق حسنه و بسیاری از صفات پسندیده دیگر شهره. جد بزرگ او نیز مشهور به امین الشرع، مردی بود عاشق و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و همین امر او را به سرودن اشعار و مدایح فراوان درباره آل الله تشویق می کرد.
عبدالحسین در چنین خاندانی شروع به رشد کرد و از اوان کودکی عشق به خاندان طهارت در او ریشه گرفت. اما او تنها به عشق ورزیدن کفایت نکرد بلکه در صدد فراگیری علوم واحادیث آن بزرگواران بر آمد. لذا مقدمات علوم را در شهر تبریز فرا گرفت و در محضر استادان و علمای بنامی چون
سید محمد مولانا
سید مرتضى خسرو شاهى
شیخ حسین
سیـد محمـد فیـروز آبادى
سیـد ابـو تـراب خوانسارى
و دیگران استفاده برده است، همچنین ایشان از مراجع بزرگى چـون
سید ابـوالحسـن اصفهانى
میرزا حسین نائینى
شیخ عبد الکریم حائرى
شیـخ محمـد حسین کمپانـى اصفهان
وبه خطـوط خود آن بزرگان اجازه اجتهاد دریافت داشته است.