سالخورده شدن جمعیت یک فرایند جهانی است. جمعیت جهان با سرعتی زیاد در حال پیرشدن است. بر اساس پیشبینیهای جمعیتی سازمان ملل متحد سهم جمعیت 60 ساله و بیشتر از آن از حدود 840 میلیون نفر کنونی یا حدود 12 درصد، تا نیمه قرن بیست و یکم به حدود 2 میلیارد نفر و یا 21 درصد خواهد رسید. این پدیده، فراگیر و جهانی است و همه کشورها را در بر میگیرد و کشورهای در حال توسعه سهم مهمی در این افزایش جمعیت سالمند دارند در حالیکه در حال حاضر به نظر میرسد موضوع سالمندی جمعیت بیشتر متعلق به کشورهای توسعهیافته است. با این حال کشورهای در حال توسعه نیز به سرعت به این سمت حرکت میکنند. برآوردهای جمعیتی واقعیتهای متفاوتی را پیش روی ما قرار میدهد. بر این اساس انتظار میرود که تا اواسط قرن حاضر از هر 10 نفر سالمند روی کره زمین حدود 8 نفر در کشورهای در حال توسعه زندگی خواهند کرد. این به معنی تغییر وضعیت جغرافیایی جمعیت سالمند در آینده است. اینکه آیا کشورهای در حال توسعه پابهپای این تحولات اجتنابناپذیر، تغییرات لازم را انجام میدهند و آمادگیهای مرتبط را کسب میکنند یا نه، بحث دیگری است که از اهمیت زیادی برخوردار است.
علاوه بر تحولات کمی در مورد جمعیت سالمند، این جمعیت از لحاظ کیفی نیز تحولات زیادی را خواهد پذیرفت. عمدهترین بعد تحول کیفی این است که جمعیت سالمند، سالخوردهتر خواهد شد. بر اساس مطالعات موجود و پیشبینی تحولات سالمندی، در آینده جمعیت سالخوردهتر سهم بیشتری از هرم سنی را تشکیل خواهد داد. اگر آغاز سالمندی را آنگونه که در مطالعات جمعیتی مرسوم است از 60 سالگی محسوب کنیم در حال حاضر و بر اساس آمارهای موجود جمعیتی در حدود 14 درصد سالمندان، سالمند پیر هستند؛ یعنی سنی بالاتر از 80 سالگی دارند. فرایندهای تحول جمعیتی نشان میدهد که این رقم تا اواسط قرن حاضر یعنی سال 2050 میلادی به 19 درصد خواهد رسید. معنی این تحول این است که به همین میزان جوامع نیازمند امکانات بیشتر، نیروی بیشتر و راهکارهای موثرتر برای ارائه خدمات مناسب به سالمندان پیر خواهند بود تا بتوانند شرایط زیستی مساعدی برای آنان فراهم کنند؛ زیرا بسیاری از این سالمندان نیازمند مراقبتها و خدمات ویژهای هستند.
گزارش سازمان ملل در مورد سالخوردگی جمعیت جهان ابعاد مختلف موضوع را مورد مطالعه قرار داده است. این گزارش چند نکته مهم را در این زمینه به ما یادآوری میکند:
اولین نکته بیسابقهبودن موضوع سالمندی جمعیت است. در طول تاریخ وضعیت مشابهی برای آنچه امروز در موضوع سالخوردگی جمعیت در دنیا دیده می شود، وجود نداشته است.
نکته دوم جهانشمولی این موضوع است. امروز موضوع سالخوردگی مربوط به یک یا چند منطقه جغرافیایی خاص نیست. همه کشورها و مناطق جغرافیایی دنیا البته با تفاوتهایی با این موضوع روبرو هستند. این موضوع زندگی همه افراد صرف نظر از جنسیت و سن و سال را تحت تاثیر قرار میدهد. زمان برای برنامه ریزی کشورها برای مدیریت صحیح این موضوع اهمیت اساسی دارد. هر مقدار که کشورها دیرتر به این موضوع بپردازند، زمان بیشتری را از دست میدهند.
نکته دیگری که گزارش سازمان ملل یادآور میشود بازگشتناپذیری و پایداری وضعیت سالمندی در جهان است. جهان با جمعیت سالخورده به جهان با جمعیت جوان باز نخواهد گشت؛ بنابراین تدبیر برای ایجاد سازوکارهای مناسب و کارآمد به منظور انطباق با شرایط و پاسخگویی به نیازهای ایجادشده ضرورت بیشتری پیدا میکند.
نکته دیگر گستردگی تغییر است. تغییرات جمعیتی ناشی از سالمندی از گستردگی زیادی برخوردار است و همه ابعاد اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد.
همه مسائلی که در مورد جمعیت و سالخوردگی در جهان مطرح است و گزارش سازمان ملل متحد به آنها پرداخته ، در مورد سالمندی در ایران نیز صدق می کند. هر چند که تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی در این زمینه را نمیتوان نادیده گرفت، اما واقعیتهای عینی خود را بر جامعه تحمیل میکنند. سالخوردگی در ایران با سرعت قابل توجهی در حال گسترش است. سرشماری سال 1390 نشاندهنده آهنگ سریع رشد سالمندی در ایران است. آنچه حائز اهمیت است این که سالخوردگی جمعیت در ایران به یک موضوع گفتگوی سیاسی تبدیل شده است و در سادهترین وجه، آن را به کاهش زاد و ولد و پیامدهای منفی باروری نسبت میدهند. این موضوع تنها مربوط به تغییرات نرخ زاد و ولد در برخی از مقاطع تاریخی کشور نیست. افزایش زاد و ولد بویژه در دهه شصت و نیز کاهش باروری در دهههای 70 به بعد، تغییرات معنیداری را در این زمینه ایجاد کرده است که در سالهای آینده خود را در پدیده سالمندی نشان خواهد داد. آنچه امروز در مورد سالمندی قابل توجه است، موضوعی است که در اصطلاح جمعیتشناسان، «سالخوردگی فردی» نامیده میشود که حاصل افزایش امید به زندگی است. تغییر در شاخصهای زندگی، کنترل بیماریها، مهاجرت، تغییرات گسترده اقتصادی و اجتماعی در این زمینه تاثیر دارند. سالخوردگی جمعیت از نظر تعداد سالمندان با تعریف جمعیتشناسی، ناشی از نرخ بالای زاد و ولد در گذشته و نه کاهش باروری است.
نیازهای سالمندی
سالمندی نیازهای فراوانی به همراه دارد. برخی از این نیازها ممکن است برای جوانان اساسا قابل درک نباشند. بیسبب نیست که شاعر سخنپرداز معاصر پروین اعتصامی در گفتگوی شعری زیبایی که در این زمینه بین یک جوان و یک پیر پدید میآورد، از زبان پیر در پاسخ به پرسش جوان میگوید که در این نامه حرفی است مبهم، که معنیش تا روز پیری ندانی. سالخوردگی نیازهای خاص خود را دارد. شیوع بیماریهای مزمن در میان سالمندان بیش از هر گروه سنی دیگری است و مراقبتهای دوران سالمندی مستلزم ایجاد و توجه به طب سالمندی است. سلامت و درمان برای سالمندان بسیار پراهمیت است. اما نباید نیازهای سالمندی را فقط به نیازهای درمانی تقلیل دهیم. نیازهای درمانی مهم هستند اما نیازهای منحصر بفرد افراد سالخورده نیستند. نیازهای عاطفی، اقتصادی، اجتماعی، اوقات فراغت، احساس موثر بودن و داشتن کرامت و حرمت از دیگر عواملی هستند که برای داشتن یک سالمندی شایسته ضرورت دارند.
در ایران عمدهترین حمایتها از سالمندان از طرف خانواده انجام میشود. با توجه به فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی نقش نهاد خانواده و فرزندان همچنان نقش بیرقیبی است و بایستی آن را تقویت کرد. اما به این نکته نیز باید توجه کرد که خانوادههای جدید نیز هم پای تغییرات اجتماعی دچار تحولات زیادی شدهاند. در بسیاری از موارد خانواده و فرزندان امکان مراقبت لازم از سالمندان را ندارند. بسیاری از دلخوریها و نارضایتیها بین والدین و فرزندان ناشی از همین شرایط اجتماعی تغییریافته است. والدین انتظاراتی دارند و فرزندان محدودیتهایی و این دو واقعیت در مواردی یکدیگر را تحت تاثیر منفی قرار میدهند. نتیجه آن والدینی ناراضی و فرزندانی ناتوان، سرخورده و چه بسا عاصی از خود و زندگی ایجاد میکند. برای این موضوع باید واقعبینانه عمل کرد؛ بنابراین برای برآوردن این نیازهای سالمندان ساختارهای توانمند و کارآمد بایستی فراهم شوند. برای ایجاد چنین ساختاری چندین موضوع مهم را بایستی در نظر گرفت.
یکی از بزرگترین آسیبهای پیش روی سالمندان و شاید بزرگترین آسیبها، فقر است. آمار دقیقی در این زمینه نمیتوان ارائه داد، اما بر اساس مطالعات میدانی با افزایش جمعیت سالمند بار هزینه خانوار نیز افزایش مییابد. اگر تمهیدات لازم و حمایتی مانند برخورداری از حقوق بازنشستگی و یا ایجاد درآمدی ثابت و مستمر و بیمه درمانی پایه پیشبینی نشده باشد، سالخورده شدن سرپرست خانوار آن را در معرض فقر قرار میدهد. موضوع فقر سالمندی علاوه بر عواملی همچون کاهش قوای جسمانی به مسائل دیگری همچون داشتن سواد یا بیسوادی نیز ارتباط پیدا میکند.
بر اساس آمارهای فعلی دو سوم سالمندان کشور بیسواد هستند. علیرغم تلاشهای زیادی که برای گسترش حمایتهای اجتماعی صورت گرفته است هنوز جمعیت بسیاری از آنها از نظام تامین اجتماعی برخوردار نیستند. این موضوع زنگ خطری است که باید به آن توجه کرد. بویژه در حاشیه شهرها چهره توامان فقر و سالمندی نمایش تلخی را پیش روی هر ناظری قرار میدهد. این یک واقعیت است که فقر ناشی از تحولات اجتماعی در حاشیه شهرها در حال انباشته شدن است. کم نیستند روستاییانی که به امید برخورداری از موهبتهای بیشتر شهری تن به مهاجرت دادهاند و اکنون به فقیرانی در حاشیه شهرها تبدیل شدهاند. اما موضوع فقر سالمندی تنها مربوط به مهاجرت و حاشیهنشینی نیست. تحولات نامطلوب اقتصادی و آثار زیانبار ناشی از تحریم یا اعمال سیاستهای اقتصادی نامتوازنکننده بسیاری از کارگران فصلی و دهکهای پایین درآمدی را نیز به شکل منفی متاثر کرده است. این موضوع استراتژیهای کاهش فقر را با چالش بزرگی روبرو میکند.
سالمندان فقیر از گروههای آسیبپذیری هستند که نیازمند توجه بیشتر هستند. فقر و سالمندی پدیده نامطلوب مضاعفی است. ترکیب این پدیده میتواند قوی ترین انسانها را نیز به ستوه آورد. شاید یکی از بهترین توضیحات در این زمینه مربوط به سخنسرای بزرگ و حماسهپرداز نامی ایرانزمین حکیم ابوالقاسم فردوسی است. هم او که یکتنه بار عظیمی از مسئولیت فرهنگی و تمدنی ایرانزمین را بر دوش توانای خویش حمل کرده است، در مقابل پدیده توامان فقر و سالمندی چنان به ستوه میآید که یکجا به خداوند شکوه میکند که چرا پیرانه سر او را نادار و نیازمند میخواهد و در جای دیگر به بشر توصیه میکند که مراقب باشد که با مصیبت پیری و نیستی روبرو نشود. او در شکوه به خداوند چنین میسراید که :
الا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند؟
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری درم خوار بگذاشتی
نماندم نمکسود و گندم، نه جو
نه چیزی پدید است تا جو درو
اما توصیه او به انسان نیز در خور توجه است تا آنجا که در طول روزگاران به ضربالمثلی تبدیل شده که افراد به مناسبتهای خاص از آن استفاده کردهاند:
مبادا که در دهر دیر ایستی
مصیبت بود پیری و نیستی
دوران کهنسالی نیازهای مادی را نیز شدیدتر میکند. یک سالمند به طور طبیعی با هزینههایی روبروست که احتمالا یک جوان با آنها روبرو نیست.
در این رابطه نیز جنسیت یک موضوع قابل توجه است. به عنوان مثال زنان سالخورده سرپرست خانوار بیشتر در معرض فقیر شدن قرار میگیرند. هر چند که صبوری، بردباری و سازگاری زنان به آنها امکان بیشتری برای انطباق با شرایط میدهد، اما آسیبپذیری آنان نیز زیادتر است. یکی از عمدهترین آسیبهای زنان سالمند تنها ماندن آنهاست. اجتماع موانع زیادی را در مقابل زنانی که به هر دلیل بدون همسر مانده و یا همسر خود را از دست میدهند، برای ازدواج مجدد یا ازدواج در سنین بالا بوجود میآورد. این موانع عمدتا فرهنگی و ناشی از تفکراتی هستند که در مقابل تغییر مقاومت میکنند. برآوردها نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان بدون همسر باقی میمانند و بیشتر از مردان به فرزندان خود وابسته هستند. در سنین سالخوردگی این تنهایی فشار مضاعفی را متوجه فرد میکند.
موضوع قابل توجه دیگر مربوط به سالمندان معلول است. اساسا باید به یک مشکل آزاردهنده اذعان کرد که جامعه ما در مورد معلولان کمالتفات است. این را از مسیرهایی که برای عبور و مرور معلولان در گذرگاهها تهیه شده است، یا از کیفیت نامطلوب خدمات آموزشی که برای کودکان کمتوان و نیازمند خاص ارائه می شود و یا حتی از نگاههای نامناسب و درک نادرستی که افراد در جامعه نسبت به معلولیت دارند، میتوان فهمید. نیاز سالمندان معلول به مراتب شدیدتر است. جامعه سالم در این زمینه مقررات و امکانات مناسبی را فراهم میکند. در مناسبسازی مسیرها، در طراحی وسایل حمل و نقل عمومی، در ایمنسازی مجامع و مکانهای عمومی، در برداشتها و دیدگاههای عمومی مردم و... توجه به سلامت روان سالمندان معلول و تلاش برای بهبود شرایط آنان نیز امری ضروری است.
پاسخ به برخی نیازها
برای رفع نیازهای سالمندان به ساختار، قوانین و اطلاعات و آمار مناسبتر نیازمندیم. از میان اقدامات فراوانی که در این رابطه لازم است، بیشتر از همه چیز به فرهنگسازی محتاج هستیم. فرهنگسازی در این زمینه همانند سایر موضوعات اجتماعی میتواند آثار دیرپایی به همراه داشته باشد. فرهنگسازی در همه عرصههای اجتماعی اعم از مدارس، دانشگاهها، رسانهها، تبلیغات شهری و غیره میبایست دنبال شود. هرچند که فرهنگ اسلامی ما و میراث فرهنگی کهنی که از آن برخورداریم وظایف و مسئولیتهایی را تبیین کرده است، اما واقعا این موضوع به یک موضوع فراگیر تبدیل نشده است.
آگاهیبخشی هم برای سالمندان و هم به جامعه میتواند در ایجاد شرایط مناسب برای سالمندان موثر واقع شود. نقش آگاهسازی را بایستی جدیتر گرفت و آن را به صورت حرفهای و تخصصی اجرا کرد. تغییر در نگرشها و دیدگاهها و کنار زدن تفکرات قالبی و بعضا منفی در پرتو آگاهیبخشی درست و موثر پدید می آید.
برای پرداختن به پدیده سالمندی به اطلاعات دقیق و جامع در این زمینه نیاز است. اطلاعات دقیق و کافی پایه هر گونه برنامهریزی موثر است. برای این منظور افزایش تحقیقات کاربردی ضرورت دارد. حمایت از این تحقیقات میتواند نتایج مفیدی را به همراه داشته باشد و برنامهریزان را در تدوین برنامههای مناسب و پرهیز از آزمون و خطاهای هزینهبر و وقتگیر برحذر دارد.
استفاده از تجارب دیگر کشورها برای اجتناب از اشتباهاتی که دیگران در این زمینه داشتهاند نیز بایستی مورد توجه قرار گیرد. اگر چه توجه به مسائل فرهنگی بومی در این زمینه اهمیت خاصی دارد.
در برنامهریزی برای سالمندان بایستی موضوعاتی مانند سلامت جسمی و روانی، پیامدهای تغییرات اقتصادی، بهبود کیفیت و استانداردهای زندگی سالمندان و ارتقای شرایط اجتماعی را در نظر گرفت. همچنین حمایتهای هدفمند از مطالعات سالمندی یک امر ضروریست. دانشگاهها و مراکز پژوهشی تخصصی در این زمینه میتوانند کمکهای زیادی کنند.
تقویت نظام بیمه اجتماعی کارآمد و پاسخگو هم میتواند بار بزرگی را از روی دوش سالمندان بردارد. بدون داشتن نظام بیمهای اجتماعی کارآمد مشکلات سالمندان پیچیدهتر و سختتر خواهد بود. گسترش و تجهیز خانههای سالمندان و تدابیری برای پوشش هزینههای مرتبط با آن و نیز تربیت کادر مناسب و مسئول که شرایط زیست مناسبی را برای سالمندان فراهم کنند و در کنار آن کار فرهنگی برای پذیرش این موضوع لازم به نظر میرسد.
مناسبسازی اجتماع برای دوستدار سالمندشدن از دیگر مواردی است که بایستی مورد توجه قرار گیرد. شهرها و معابر عمومی در این زمینه دارای ضعفهای بسیاری هستند. در این زمینه یکی از الزامات داشتن مبلمان مناسب شهری است؛ به گونهای که سالمندان به راحتی بتوانند از فضای اجتماعی استفاده کنند. تفکر کسب سود حداکثری در ساخت و سازهای شهری در موارد زیادی موجب قربانی شدن رفاه شهروندان شده است. معابر نامناسب، فضاهای ناهمگون و تراکم بیش از حد بناها که عرصهای برای نفس کشیدن باقی نمیگذارد، نه تنها مناسب زندگی سالمندی نیست، بلکه برای جوانان و کودکان نیز دشوار است.
نتیجه گیری
این موضوعات و انبوه دیگری از مسائل مرتبط با سالمندی ایجاب میکند تا ساز و کاری مناسب و کارآمد و مسئولیتپذیر در این زمینه ایجاد شود. بدون داشتن یک برنامه مطالعه شده و با استفاده نظرات کارشناسان و متخصصان خوزههای مختلف و بهرهگیری از تجارب جهانی نمیتوان سامان مناسبی برای این موضوع که هر روز فراگیرتر میشود پدید آورد. نهادسازی و تدوین مقررات مناسب در این زمینه یک امر لازم است. اگرچه ایجاد شورای عالی سالمندی اقدام ارزشمندی است که میتواند در این زمینه کمک فراوانی را ارائه کند و بسترسازیهای لازم را فراهم آورد، اما ابعاد موضوع به سازوکاری فراگیر نیازمند است. همه مسائل مربوط به سالمندی را نمیتوان از یک ستاد یا یک شورا یا هر تشکیلات دیگری انتظار داشت. انسجام، همگرایی و هماهنگی همه دستگاههای مسئول می تواند این موضوع را سامانی مناسب بخشد. پرداختن به این موضوع مانند هر پدیده اجتماعی دیگر زمانی موفق خواهد شد که به یک برنامه اجتماعی تبدیل شود که همه دستگاهها را در یک نظم تعریف شده و مشخص به کار وادارد. بیش از هرچیز در این زمینه بر نقش فرهنگ و آگاهی رسانی باید تاکید شود. اگر آگاهی رسانی و فرهنگ سازی به درستی صورت گیرد بسیاری از اتفاقات خوب دیگر آسانتر رخ خواهند داد.
پیری فرایندی است که متوقف نمی شود و تنها با داشتن زندگی سالم و مراقبت های ویژه می توان این دوران را به دوران مطلوب و لذت بخش، توام با سلامتی تبدیل کرد.
سلامت سالمندان یکی از مسائل و مشکلات بهداشتی در اکثر جوامع است و مقابله با این مشکلات نیازمند سیاستگذاری و برنامه ریزی های دقیق و صحیح می باشد. مسلما اکثر کشور های در حال توسعه که برنامه فراگیر در این زمینه ندارند با مشکلات زیادی مواجه هستند.
نیازهای جسمانی در سنین پیری از اهمیت فراوانی برخوردار هستند و مسائل روانی ناشی از سالمندی نیز تحولات بسیاری درروش زندگی این گروه بوجود می آورد. در دوره سالمندی شخص ممکن است بدلیل محدودیت های مربوط به تغییرات پیری برای بدست آوردن نیازهای اساسی به کمک دیگران نیاز داشته باشد. در این راستا، آموزش بهداشت و شیوه زندگی سالم به سالمندان و افراد خانواده آنان امر مهمی است که میتواند بسیاری از مشکلات ناشی از تغییرات پیری را کنترل و یا به تعویق انداخته و سلامتی سالمندان را حفظ نماید.
سالخوردگی جمعیت
عبارتست از مرحله ای که طی آن افراد سالمند نسبت بیشتری از کل جمعیت را به خود اختصاص می دهند .با کاهش میزان باروری کلی از یک سو و کاهش میزان مرگ و میر و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر، ساختار سنی جمعیت از گروههای سنی جوانتر به پیرتر تغییر می یابد.
پدیده سالمندی زمانی اتفاق می افتد که 8% جمعیت بالای 65 سال و یا 12% جمعیت بالای 60 سال داشته باشید که در حال حاضر در کشور ها 6/8 درصد جمعیت بالای 60 سال هستند.
سالخوردگی جمعیت در کشورهای توسعه یافته تجربه شده، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز در حال ظهور است. در آینده نزدیک تمام کشورها با این پدیده رویاروی خواهند شد. این تغییر در ساختار سنی جمعیت تاثیر عمیقی در ابعاد اقتصادی و اجتماعی جوامع بدنبال خواهد داشت. این پدیده ناشی از بهبود شرایط بهداشتی اجتماعی – اقتصادی، کاهش مرگ و میر و افزایش امید به زندگی و اعمال سیاست کنترل موالید می باشد، لذا باید آنرا یک موفقیت به حساب آورد.
رسالت برنامه سلامت سالمندان:
رسالت این برنامه کاهش بار بیماریهای اولویت دار و قابل پیشگیری از طریق طراحی برنامههای بهداشتی در راستای تعهدات ملی و بین المللی است.
بر اساس برنامه چهارم توسعه، اختلالات شایع دوران سالمندی باید به کمتر از 10% برسد.
فعالیت های برنامه سلامت سالمندان:
1- ایجاد حساسیت و ارتقاء آگاهی عموم در زمینه اهمیت سالخوردگی جمعیت، تقویت تکریم و احترام به سالمندان و تحکیم ارتباط بین نسلی از طریق:
2 - آموزش شیوه زندگی سالم
3- تدوین پروتکل استاندارد ارائه خدمات سطح اول و دوم به سالمندان:
4- پیگیری تربیت نیروی انسانی مجرب با تخصص طب سالمندی و گنجاندن مطالب سالمندان در فهرست درسی سایر رشته ها.
روند تغییرات جمعیت سالخوردگان در ایران طبق سرشماری:
سالمند جوان
60 تا 69 سال
سالمند پیر
70 تا 80 سال
سالمند کهنسال
80 سال به بالا
در حال حاضر 2 برنامه در خصوص سالمندان در حال اجرا می باشد:
1- برنامه بهبود شیوه زندگی سالم دوران سالمندی
اهداف این برنامه:
2- مرکز رفرال سالمندی ( ارزیابی جامع
سالخورده شدن جمعیت یک فرایند جهانی است. جمعیت جهان با سرعتی زیاد در حال پیرشدن است. بر اساس پیشبینیهای جمعیتی سازمان ملل متحد سهم جمعیت 60 ساله و بیشتر از آن از حدود 840 میلیون نفر کنونی یا حدود 12 درصد، تا نیمه قرن بیست و یکم به حدود 2 میلیارد نفر و یا 21 درصد خواهد رسید. این پدیده، فراگیر و جهانی است و همه کشورها را در بر میگیرد و کشورهای در حال توسعه سهم مهمی در این افزایش جمعیت سالمند دارند در حالیکه در حال حاضر به نظر میرسد موضوع سالمندی جمعیت بیشتر متعلق به کشورهای توسعهیافته است. با این حال کشورهای در حال توسعه نیز به سرعت به این سمت حرکت میکنند. برآوردهای جمعیتی واقعیتهای متفاوتی را پیش روی ما قرار میدهد. بر این اساس انتظار میرود که تا اواسط قرن حاضر از هر 10 نفر سالمند روی کره زمین حدود 8 نفر در کشورهای در حال توسعه زندگی خواهند کرد. این به معنی تغییر وضعیت جغرافیایی جمعیت سالمند در آینده است. اینکه آیا کشورهای در حال توسعه پابهپای این تحولات اجتنابناپذیر، تغییرات لازم را انجام میدهند و آمادگیهای مرتبط را کسب میکنند یا نه، بحث دیگری است که از اهمیت زیادی برخوردار است.
علاوه بر تحولات کمی در مورد جمعیت سالمند، این جمعیت از لحاظ کیفی نیز تحولات زیادی را خواهد پذیرفت. عمدهترین بعد تحول کیفی این است که جمعیت سالمند، سالخوردهتر خواهد شد. بر اساس مطالعات موجود و پیشبینی تحولات سالمندی، در آینده جمعیت سالخوردهتر سهم بیشتری از هرم سنی را تشکیل خواهد داد. اگر آغاز سالمندی را آنگونه که در مطالعات جمعیتی مرسوم است از 60 سالگی محسوب کنیم در حال حاضر و بر اساس آمارهای موجود جمعیتی در حدود 14 درصد سالمندان، سالمند پیر هستند؛ یعنی سنی بالاتر از 80 سالگی دارند. فرایندهای تحول جمعیتی نشان میدهد که این رقم تا اواسط قرن حاضر یعنی سال 2050 میلادی به 19 درصد خواهد رسید. معنی این تحول این است که به همین میزان جوامع نیازمند امکانات بیشتر، نیروی بیشتر و راهکارهای موثرتر برای ارائه خدمات مناسب به سالمندان پیر خواهند بود تا بتوانند شرایط زیستی مساعدی برای آنان فراهم کنند؛ زیرا بسیاری از این سالمندان نیازمند مراقبتها و خدمات ویژهای هستند.
گزارش سازمان ملل در مورد سالخوردگی جمعیت جهان ابعاد مختلف موضوع را مورد مطالعه قرار داده است. این گزارش چند نکته مهم را در این زمینه به ما یادآوری میکند:
اولین نکته بیسابقهبودن موضوع سالمندی جمعیت است. در طول تاریخ وضعیت مشابهی برای آنچه امروز در موضوع سالخوردگی جمعیت در دنیا دیده می شود، وجود نداشته است.
نکته دوم جهانشمولی این موضوع است. امروز موضوع سالخوردگی مربوط به یک یا چند منطقه جغرافیایی خاص نیست. همه کشورها و مناطق جغرافیایی دنیا البته با تفاوتهایی با این موضوع روبرو هستند. این موضوع زندگی همه افراد صرف نظر از جنسیت و سن و سال را تحت تاثیر قرار میدهد. زمان برای برنامه ریزی کشورها برای مدیریت صحیح این موضوع اهمیت اساسی دارد. هر مقدار که کشورها دیرتر به این موضوع بپردازند، زمان بیشتری را از دست میدهند.
نکته دیگری که گزارش سازمان ملل یادآور میشود بازگشتناپذیری و پایداری وضعیت سالمندی در جهان است. جهان با جمعیت سالخورده به جهان با جمعیت جوان باز نخواهد گشت؛ بنابراین تدبیر برای ایجاد سازوکارهای مناسب و کارآمد به منظور انطباق با شرایط و پاسخگویی به نیازهای ایجادشده ضرورت بیشتری پیدا میکند.
نکته دیگر گستردگی تغییر است. تغییرات جمعیتی ناشی از سالمندی از گستردگی زیادی برخوردار است و همه ابعاد اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد.
همه مسائلی که در مورد جمعیت و سالخوردگی در جهان مطرح است و گزارش سازمان ملل متحد به آنها پرداخته ، در مورد سالمندی در ایران نیز صدق می کند. هر چند که تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی در این زمینه را نمیتوان نادیده گرفت، اما واقعیتهای عینی خود را بر جامعه تحمیل میکنند. سالخوردگی در ایران با سرعت قابل توجهی در حال گسترش است. سرشماری سال 1390 نشاندهنده آهنگ سریع رشد سالمندی در ایران است. آنچه حائز اهمیت است این که سالخوردگی جمعیت در ایران به یک موضوع گفتگوی سیاسی تبدیل شده است و در سادهترین وجه، آن را به کاهش زاد و ولد و پیامدهای منفی باروری نسبت میدهند. این موضوع تنها مربوط به تغییرات نرخ زاد و ولد در برخی از مقاطع تاریخی کشور نیست. افزایش زاد و ولد بویژه در دهه شصت و نیز کاهش باروری در دهههای 70 به بعد، تغییرات معنیداری را در این زمینه ایجاد کرده است که در سالهای آینده خود را در پدیده سالمندی نشان خواهد داد. آنچه امروز در مورد سالمندی قابل توجه است، موضوعی است که در اصطلاح جمعیتشناسان، «سالخوردگی فردی» نامیده میشود که حاصل افزایش امید به زندگی است. تغییر در شاخصهای زندگی، کنترل بیماریها، مهاجرت، تغییرات گسترده اقتصادی و اجتماعی در این زمینه تاثیر دارند. سالخوردگی جمعیت از نظر تعداد سالمندان با تعریف جمعیتشناسی، ناشی از نرخ بالای زاد و ولد در گذشته و نه کاهش باروری است.
نیازهای سالمندی
سالمندی نیازهای فراوانی به همراه دارد. برخی از این نیازها ممکن است برای جوانان اساسا قابل درک نباشند. بیسبب نیست که شاعر سخنپرداز معاصر پروین اعتصامی در گفتگوی شعری زیبایی که در این زمینه بین یک جوان و یک پیر پدید میآورد، از زبان پیر در پاسخ به پرسش جوان میگوید که در این نامه حرفی است مبهم، که معنیش تا روز پیری ندانی. سالخوردگی نیازهای خاص خود را دارد. شیوع بیماریهای مزمن در میان سالمندان بیش از هر گروه سنی دیگری است و مراقبتهای دوران سالمندی مستلزم ایجاد و توجه به طب سالمندی است. سلامت و درمان برای سالمندان بسیار پراهمیت است. اما نباید نیازهای سالمندی را فقط به نیازهای درمانی تقلیل دهیم. نیازهای درمانی مهم هستند اما نیازهای منحصر بفرد افراد سالخورده نیستند. نیازهای عاطفی، اقتصادی، اجتماعی، اوقات فراغت، احساس موثر بودن و داشتن کرامت و حرمت از دیگر عواملی هستند که برای داشتن یک سالمندی شایسته ضرورت دارند.
در ایران عمدهترین حمایتها از سالمندان از طرف خانواده انجام میشود. با توجه به فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی نقش نهاد خانواده و فرزندان همچنان نقش بیرقیبی است و بایستی آن را تقویت کرد. اما به این نکته نیز باید توجه کرد که خانوادههای جدید نیز هم پای تغییرات اجتماعی دچار تحولات زیادی شدهاند. در بسیاری از موارد خانواده و فرزندان امکان مراقبت لازم از سالمندان را ندارند. بسیاری از دلخوریها و نارضایتیها بین والدین و فرزندان ناشی از همین شرایط اجتماعی تغییریافته است. والدین انتظاراتی دارند و فرزندان محدودیتهایی و این دو واقعیت در مواردی یکدیگر را تحت تاثیر منفی قرار میدهند. نتیجه آن والدینی ناراضی و فرزندانی ناتوان، سرخورده و چه بسا عاصی از خود و زندگی ایجاد میکند. برای این موضوع باید واقعبینانه عمل کرد؛ بنابراین برای برآوردن این نیازهای سالمندان ساختارهای توانمند و کارآمد بایستی فراهم شوند. برای ایجاد چنین ساختاری چندین موضوع مهم را بایستی در نظر گرفت.
یکی از بزرگترین آسیبهای پیش روی سالمندان و شاید بزرگترین آسیبها، فقر است. آمار دقیقی در این زمینه نمیتوان ارائه داد، اما بر اساس مطالعات میدانی با افزایش جمعیت سالمند بار هزینه خانوار نیز افزایش مییابد. اگر تمهیدات لازم و حمایتی مانند برخورداری از حقوق بازنشستگی و یا ایجاد درآمدی ثابت و مستمر و بیمه درمانی پایه پیشبینی نشده باشد، سالخورده شدن سرپرست خانوار آن را در معرض فقر قرار میدهد. موضوع فقر سالمندی علاوه بر عواملی همچون کاهش قوای جسمانی به مسائل دیگری همچون داشتن سواد یا بیسوادی نیز ارتباط پیدا میکند.
بر اساس آمارهای فعلی دو سوم سالمندان کشور بیسواد هستند. علیرغم تلاشهای زیادی که برای گسترش حمایتهای اجتماعی صورت گرفته است هنوز جمعیت بسیاری از آنها از نظام تامین اجتماعی برخوردار نیستند. این موضوع زنگ خطری است که باید به آن توجه کرد. بویژه در حاشیه شهرها چهره توامان فقر و سالمندی نمایش تلخی را پیش روی هر ناظری قرار میدهد. این یک واقعیت است که فقر ناشی از تحولات اجتماعی در حاشیه شهرها در حال انباشته شدن است. کم نیستند روستاییانی که به امید برخورداری از موهبتهای بیشتر شهری تن به مهاجرت دادهاند و اکنون به فقیرانی در حاشیه شهرها تبدیل شدهاند. اما موضوع فقر سالمندی تنها مربوط به مهاجرت و حاشیهنشینی نیست. تحولات نامطلوب اقتصادی و آثار زیانبار ناشی از تحریم یا اعمال سیاستهای اقتصادی نامتوازنکننده بسیاری از کارگران فصلی و دهکهای پایین درآمدی را نیز به شکل منفی متاثر کرده است. این موضوع استراتژیهای کاهش فقر را با چالش بزرگی روبرو میکند.
سالمندان فقیر از گروههای آسیبپذیری هستند که نیازمند توجه بیشتر هستند. فقر و سالمندی پدیده نامطلوب مضاعفی است. ترکیب این پدیده میتواند قوی ترین انسانها را نیز به ستوه آورد. شاید یکی از بهترین توضیحات در این زمینه مربوط به سخنسرای بزرگ و حماسهپرداز نامی ایرانزمین حکیم ابوالقاسم فردوسی است. هم او که یکتنه بار عظیمی از مسئولیت فرهنگی و تمدنی ایرانزمین را بر دوش توانای خویش حمل کرده است، در مقابل پدیده توامان فقر و سالمندی چنان به ستوه میآید که یکجا به خداوند شکوه میکند که چرا پیرانه سر او را نادار و نیازمند میخواهد و در جای دیگر به بشر توصیه میکند که مراقب باشد که با مصیبت پیری و نیستی روبرو نشود. او در شکوه به خداوند چنین میسراید که :
الا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند؟
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری درم خوار بگذاشتی
نماندم نمکسود و گندم، نه جو
نه چیزی پدید است تا جو درو
اما توصیه او به انسان نیز در خور توجه است تا آنجا که در طول روزگاران به ضربالمثلی تبدیل شده که افراد به مناسبتهای خاص از آن استفاده کردهاند:
مبادا که در دهر دیر ایستی
مصیبت بود پیری و نیستی
دوران کهنسالی نیازهای مادی را نیز شدیدتر میکند. یک سالمند به طور طبیعی با هزینههایی روبروست که احتمالا یک جوان با آنها روبرو نیست.
در این رابطه نیز جنسیت یک موضوع قابل توجه است. به عنوان مثال زنان سالخورده سرپرست خانوار بیشتر در معرض فقیر شدن قرار میگیرند. هر چند که صبوری، بردباری و سازگاری زنان به آنها امکان بیشتری برای انطباق با شرایط میدهد، اما آسیبپذیری آنان نیز زیادتر است. یکی از عمدهترین آسیبهای زنان سالمند تنها ماندن آنهاست. اجتماع موانع زیادی را در مقابل زنانی که به هر دلیل بدون همسر مانده و یا همسر خود را از دست میدهند، برای ازدواج مجدد یا ازدواج در سنین بالا بوجود میآورد. این موانع عمدتا فرهنگی و ناشی از تفکراتی هستند که در مقابل تغییر مقاومت میکنند. برآوردها نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان بدون همسر باقی میمانند و بیشتر از مردان به فرزندان خود وابسته هستند. در سنین سالخوردگی این تنهایی فشار مضاعفی را متوجه فرد میکند.
موضوع قابل توجه دیگر مربوط به سالمندان معلول است. اساسا باید به یک مشکل آزاردهنده اذعان کرد که جامعه ما در مورد معلولان کمالتفات است. این را از مسیرهایی که برای عبور و مرور معلولان در گذرگاهها تهیه شده است، یا از کیفیت نامطلوب خدمات آموزشی که برای کودکان کمتوان و نیازمند خاص ارائه می شود و یا حتی از نگاههای نامناسب و درک نادرستی که افراد در جامعه نسبت به معلولیت دارند، میتوان فهمید. نیاز سالمندان معلول به مراتب شدیدتر است. جامعه سالم در این زمینه مقررات و امکانات مناسبی را فراهم میکند. در مناسبسازی مسیرها، در طراحی وسایل حمل و نقل عمومی، در ایمنسازی مجامع و مکانهای عمومی، در برداشتها و دیدگاههای عمومی مردم و... توجه به سلامت روان سالمندان معلول و تلاش برای بهبود شرایط آنان نیز امری ضروری است.
پاسخ به برخی نیازها
برای رفع نیازهای سالمندان به ساختار، قوانین و اطلاعات و آمار مناسبتر نیازمندیم. از میان اقدامات فراوانی که در این رابطه لازم است، بیشتر از همه چیز به فرهنگسازی محتاج هستیم. فرهنگسازی در این زمینه همانند سایر موضوعات اجتماعی میتواند آثار دیرپایی به همراه داشته باشد. فرهنگسازی در همه عرصههای اجتماعی اعم از مدارس، دانشگاهها، رسانهها، تبلیغات شهری و غیره میبایست دنبال شود. هرچند که فرهنگ اسلامی ما و میراث فرهنگی کهنی که از آن برخورداریم وظایف و مسئولیتهایی را تبیین کرده است، اما واقعا این موضوع به یک موضوع فراگیر تبدیل نشده است.
آگاهیبخشی هم برای سالمندان و هم به جامعه میتواند در ایجاد شرایط مناسب برای سالمندان موثر واقع شود. نقش آگاهسازی را بایستی جدیتر گرفت و آن را به صورت حرفهای و تخصصی اجرا کرد. تغییر در نگرشها و دیدگاهها و کنار زدن تفکرات قالبی و بعضا منفی در پرتو آگاهیبخشی درست و موثر پدید می آید.
برای پرداختن به پدیده سالمندی به اطلاعات دقیق و جامع در این زمینه نیاز است. اطلاعات دقیق و کافی پایه هر گونه برنامهریزی موثر است. برای این منظور افزایش تحقیقات کاربردی ضرورت دارد. حمایت از این تحقیقات میتواند نتایج مفیدی را به همراه داشته باشد و برنامهریزان را در تدوین برنامههای مناسب و پرهیز از آزمون و خطاهای هزینهبر و وقتگیر برحذر دارد.
استفاده از تجارب دیگر کشورها برای اجتناب از اشتباهاتی که دیگران در این زمینه داشتهاند نیز بایستی مورد توجه قرار گیرد. اگر چه توجه به مسائل فرهنگی بومی در این زمینه اهمیت خاصی دارد.
در برنامهریزی برای سالمندان بایستی موضوعاتی مانند سلامت جسمی و روانی، پیامدهای تغییرات اقتصادی، بهبود کیفیت و استانداردهای زندگی سالمندان و ارتقای شرایط اجتماعی را در نظر گرفت. همچنین حمایتهای هدفمند از مطالعات سالمندی یک امر ضروریست. دانشگاهها و مراکز پژوهشی تخصصی در این زمینه میتوانند کمکهای زیادی کنند.
تقویت نظام بیمه اجتماعی کارآمد و پاسخگو هم میتواند بار بزرگی را از روی دوش سالمندان بردارد. بدون داشتن نظام بیمهای اجتماعی کارآمد مشکلات سالمندان پیچیدهتر و سختتر خواهد بود. گسترش و تجهیز خانههای سالمندان و تدابیری برای پوشش هزینههای مرتبط با آن و نیز تربیت کادر مناسب و مسئول که شرایط زیست مناسبی را برای سالمندان فراهم کنند و در کنار آن کار فرهنگی برای پذیرش این موضوع لازم به نظر میرسد.
مناسبسازی اجتماع برای دوستدار سالمندشدن از دیگر مواردی است که بایستی مورد توجه قرار گیرد. شهرها و معابر عمومی در این زمینه دارای ضعفهای بسیاری هستند. در این زمینه یکی از الزامات داشتن مبلمان مناسب شهری است؛ به گونهای که سالمندان به راحتی بتوانند از فضای اجتماعی استفاده کنند. تفکر کسب سود حداکثری در ساخت و سازهای شهری در موارد زیادی موجب قربانی شدن رفاه شهروندان شده است. معابر نامناسب، فضاهای ناهمگون و تراکم بیش از حد بناها که عرصهای برای نفس کشیدن باقی نمیگذارد، نه تنها مناسب زندگی سالمندی نیست، بلکه برای جوانان و کودکان نیز دشوار است.
نتیجه گیری
این موضوعات و انبوه دیگری از مسائل مرتبط با سالمندی ایجاب میکند تا ساز و کاری مناسب و کارآمد و مسئولیتپذیر در این زمینه ایجاد شود. بدون داشتن یک برنامه مطالعه شده و با استفاده نظرات کارشناسان و متخصصان خوزههای مختلف و بهرهگیری از تجارب جهانی نمیتوان سامان مناسبی برای این موضوع که هر روز فراگیرتر میشود پدید آورد. نهادسازی و تدوین مقررات مناسب در این زمینه یک امر لازم است. اگرچه ایجاد شورای عالی سالمندی اقدام ارزشمندی است که میتواند در این زمینه کمک فراوانی را ارائه کند و بسترسازیهای لازم را فراهم آورد، اما ابعاد موضوع به سازوکاری فراگیر نیازمند است. همه مسائل مربوط به سالمندی را نمیتوان از یک ستاد یا یک شورا یا هر تشکیلات دیگری انتظار داشت. انسجام، همگرایی و هماهنگی همه دستگاههای مسئول می تواند این موضوع را سامانی مناسب بخشد. پرداختن به این موضوع مانند هر پدیده اجتماعی دیگر زمانی موفق خواهد شد که به یک برنامه اجتماعی تبدیل شود که همه دستگاهها را در یک نظم تعریف شده و مشخص به کار وادارد. بیش از هرچیز در این زمینه بر نقش فرهنگ و آگاهی رسانی باید تاکید شود. اگر آگاهی رسانی و فرهنگ سازی به درستی صورت گیرد بسیاری از اتفاقات خوب دیگر آسانتر رخ خواهند داد.
پیری فرایندی است که متوقف نمی شود و تنها با داشتن زندگی سالم و مراقبت های ویژه می توان این دوران را به دوران مطلوب و لذت بخش، توام با سلامتی تبدیل کرد.
سلامت سالمندان یکی از مسائل و مشکلات بهداشتی در اکثر جوامع است و مقابله با این مشکلات نیازمند سیاستگذاری و برنامه ریزی های دقیق و صحیح می باشد. مسلما اکثر کشور های در حال توسعه که برنامه فراگیر در این زمینه ندارند با مشکلات زیادی مواجه هستند.
نیازهای جسمانی در سنین پیری از اهمیت فراوانی برخوردار هستند و مسائل روانی ناشی از سالمندی نیز تحولات بسیاری درروش زندگی این گروه بوجود می آورد. در دوره سالمندی شخص ممکن است بدلیل محدودیت های مربوط به تغییرات پیری برای بدست آوردن نیازهای اساسی به کمک دیگران نیاز داشته باشد. در این راستا، آموزش بهداشت و شیوه زندگی سالم به سالمندان و افراد خانواده آنان امر مهمی است که میتواند بسیاری از مشکلات ناشی از تغییرات پیری را کنترل و یا به تعویق انداخته و سلامتی سالمندان را حفظ نماید.
سالخوردگی جمعیت
عبارتست از مرحله ای که طی آن افراد سالمند نسبت بیشتری از کل جمعیت را به خود اختصاص می دهند .با کاهش میزان باروری کلی از یک سو و کاهش میزان مرگ و میر و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر، ساختار سنی جمعیت از گروههای سنی جوانتر به پیرتر تغییر می یابد.
پدیده سالمندی زمانی اتفاق می افتد که 8% جمعیت بالای 65 سال و یا 12% جمعیت بالای 60 سال داشته باشید که در حال حاضر در کشور ها 6/8 درصد جمعیت بالای 60 سال هستند.
سالخوردگی جمعیت در کشورهای توسعه یافته تجربه شده، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز در حال ظهور است. در آینده نزدیک تمام کشورها با این پدیده رویاروی خواهند شد. این تغییر در ساختار سنی جمعیت تاثیر عمیقی در ابعاد اقتصادی و اجتماعی جوامع بدنبال خواهد داشت. این پدیده ناشی از بهبود شرایط بهداشتی اجتماعی – اقتصادی، کاهش مرگ و میر و افزایش امید به زندگی و اعمال سیاست کنترل موالید می باشد، لذا باید آنرا یک موفقیت به حساب آورد.
رسالت برنامه سلامت سالمندان:
رسالت این برنامه کاهش بار بیماریهای اولویت دار و قابل پیشگیری از طریق طراحی برنامههای بهداشتی در راستای تعهدات ملی و بین المللی است.
بر اساس برنامه چهارم توسعه، اختلالات شایع دوران سالمندی باید به کمتر از 10% برسد.
فعالیت های برنامه سلامت سالمندان:
1- ایجاد حساسیت و ارتقاء آگاهی عموم در زمینه اهمیت سالخوردگی جمعیت، تقویت تکریم و احترام به سالمندان و تحکیم ارتباط بین نسلی از طریق:
2 - آموزش شیوه زندگی سالم
3- تدوین پروتکل استاندارد ارائه خدمات سطح اول و دوم به سالمندان:
4- پیگیری تربیت نیروی انسانی مجرب با تخصص طب سالمندی و گنجاندن مطالب سالمندان در فهرست درسی سایر رشته ها.
روند تغییرات جمعیت سالخوردگان در ایران طبق سرشماری:
سالمند جوان
60 تا 69 سال
سالمند پیر
70 تا 80 سال
سالمند کهنسال
80 سال به بالا
در حال حاضر 2 برنامه در خصوص سالمندان در حال اجرا می باشد:
1- برنامه بهبود شیوه زندگی سالم دوران سالمندی
اهداف این برنامه:
2- مرکز رفرال سالمندی ( ارزیابی جامع