عنوان: اجتهاد و بسترهای نظریه پردازی در فقه سیاسی شیعه در دوران معاصر
قالب بندی:word
تعداد صفحات:36
محتویات
چکیده
مقدمه
چیستی نظریهپردازی
نظریهپردازی در فقه سیاسی معاصر، گامهای آغازین
نقش اجتهاد در نظریهپردازی فقه سیاسی
. اجتهاد، روشی عقلی ـ عقلایی
اجتهاد، روشی انتقادی
اجتهاد، تعامل میان ثابت و متغیر
اجتهاد، روشی بومی
بسترهای نظریهپردازی در فقه سیاسی شیعه
فقه سیاسی، حرکت در جهت تولید
گذر از نگاه فردی و پیوند با واقعیتهای اجتماعی
نتیجه
فهرست منابع
قسمتی از متن
اجتهاد و بسترهای نظریهپردازی در فقه سیاسی شیعه در دوران معاصر
چکیده
نظریه، منظومه منسجم، هدفمند و تعمیمپذیر است که قابلیت صدق و کذب دارد. «نظریهپردازی» فرایندی علمی ـ پژوهشی، روشمند و دارای نظام است که در مسیر معرفی نظریه علمی جدید در ساختاری علمی و منطقی قرار دارد. فرضیه نوشته آن است که با توجه به تجربه آغازین نظریهپردازی در فقه سیاسی شیعه در دوران معاصر و با توجه به ویژگیهای روش اجتهاد مانند عقلی ـ عقلایی بودن، انتقادی بودن، تعاملگری میان ثابت و متغیر و بومیگرایی، میتوان با ژرفکاوی در برخی بسترهای بایسته همچون تولیدگری فقه سیاسی، گذر از نگاه فردی و پیوند با واقعیتهای اجتماعی و نیز توانمندسازی این دانش برای پویایی و روزآمدی، به آستانه نظریهپردازی در فقه سیاسی شیعه نزدیک شد.
فقه سیاسی، نظریهپردازی، روش اجتهاد، اصول فقه، ثابت و متغیر، بومیگرایی، روش انتقادی، پویایی و روزآمدی.
مقدمه
فقه سیاسی شیعی در سده گذشته با کاستیها و پرسشهایی روبهرو بوده و با نظر به ظرفیتها و توانمندیهای آن، توانسته است به نقطه حساس و جایگاهی متفاوت دست یابد. نهضت مشروطه (1285هـ.ش/ 1324هـ.ق) و دغدغههای فراوان آن و نیز برپایی نظام جمهوری اسلامی بر اساس آموزههای این دانش، از سویی گسترههای کمنظیری پیش روی آن بازگشود و از دیگر سو، تجربه مدیریت جامعه، آن را با فضاهایی نو، پرسشهایی اساسی و نقدهایی جدی روبهرو ساخت. در این دوران، فقه سیاسی وارد مبارزه با رقیبان نیرومندی شده است که این امر به چالاکی، تمرین، بازخوانی، نقادی و بیان توانمندیهای خود نیاز دارد و تلاش برای بازآفرینی، نوآوری و کارآمدی آن، دارای اهمیت است.
این نوشتار میکوشد تا گامهای آغازین نظریهپردازی در فقه سیاسی شیعه بهویژه در دوره معاصر را واکاد و به بسترهای ضرورت و بایستگی آن توجه کند. فرضیه نوشته، آن است که با توجه به تجربه آغازین نظریهپردازی در فقه سیاسی شیعه در این دوران و با توجه به ویژگیهای روش اجتهاد مانند عقلی ـ عقلایی بودن، انتقادی بودن، تعاملگری میان ثابت و متغیر و بومیگرایی، میتوان با ژرفکاوی در برخی بسترهای بایسته مانند تولیدگری فقه سیاسی، گذر از نگاه فردی و پیوند با واقعیتهای اجتماعی و نیز تواناسازی این دانش برای پویایی و روزآمدی، به آستانه نظریهپردازی در فقه سیاسی شیعه نزدیک شد.
فقه سیاسی، شاخهای از اندیشه سیاسی اسلام[1] است که با تکیه بر روششناسی اجتهاد در عرصه اجتماع و سیاست، شیوه ارتباط فرد با دیگر شهروندان، پیوند شهروندان با دولت، ارتباط دولت اسلامی با دیگر دولتها، مسائل نوپدید، گشایش مشکلات اجتماعی و معرفی الگوهای مطلوب را بررسی میکند. اجتهاد در لغت از ریشه جَهد(به معنای طاقت) باشد یا جُهد(به معنای مشقت) (ابن منظور، 1988م: 520)، معنای تلاش و کوشش را به همراه خود دارد. (نک: فراهیدى، 1421هـ.ق: 232) علامه حلى (متوفى 736) مینویسد: اجتهاد بهکارگیرى همه توان برای دستیابى به ظن نسبت به احکام شرعى است، بهگونهایکه موجب سرزنش نگردد. (علامه حلی، بیتا: 27) بنابراین، اجتهاد، تلاشی روشمند و عقلی برای به کف آوردن حجت و ظن شرعی در مسائل دینی، متناسب با زمانها و مکانهای مختلف است. در این تعریف، بر دو عنصر«عقلانیت» و «فهم روشن از زمانه» تأکید میشود. (نک: رشاد،1383: 24) با توجه به اهمیت بحث نظریهپردازی و نبود تعریفی معهود و مشخص از آن، به چیستی نظریهپردازی اشاره خواهیم کرد.
چیستی نظریهپردازی
در تعریف «نظریه»، وحدت نظر وجود ندارد، بهگونهایکه برخی نظریه را «منظومهای از انگارهها، اصول پذیرفته شده و دستور برای روش کار میدانند که بر پایه اطلاعات یا دانشی قرار دارد و برای تحلیل، پیشبینی و توضیح سرشت یا رفتار مجموعهای خاص از پدیدهها به وجود میآید»(Encarta, 2003: 234) در دیدگاه برخی، نظریه، مجموعهاى از سازهها، تعاریف و گزارههاى به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیشبینى پدیدهها، دید نظامیافتهاى از پدیدهها ارائه مىکند. (کرلینجر، 1377: 29) به بیان دیگر، نظریه مجموعهای از گزارهها و مفاهیم نظاممند و سنجیدهای است که در پی توصیف و تفسیر واقعیت است و میتواند پدیدههای سیاسی ـ اجتماعی را در فرایند منطقی شرح دهد. نظریه سیاسی،[2] سامانه و نظامی از عناصر معرفتی سیاسی برای تحلیل چیستی، چگونگی یا چرایی پدیدههای سیاسی است که معطوف به تحول است و منبع این نظریهها در گستره فقه سیاسی برگرفته از منابع معرفت فقهی است. در نگاهی کلی، «نظریه» دارای ویژگیهای زیر است:
نظریه به چند دلیل، اهمیت و کارکرد اساسی دارد:1. نظریه، زمینه و بستری را فراهم میآورد که تحلیلهای خود را در آن قرار دهیم و به این ترتیب، به درک معنا و اهمیت احتمالی مطالعات کمک میکند؛ 2. نظریه میتواند ما را در درک و فهم مجموعهای از دادهها یاری رساند؛ 3. نظریه کمک میکند تا به طرح مسایل جدی بپردازیم، از مسایل خاص آگاه شویم و از طرح مسایل بیاهمیت بپرهیزیم؛ 4.نظریه، هدایتگر تحلیل است؛ یعنی قضایایی از نظریه برمیخیزد که محور اصلی تحلیل دادهها را تشکیل میدهند؛ 5.نظریه ما را به درک مسائلی حساس میسازد که امکان دارد از آنها غفلت ورزیم؛ 6. نظریه،به صراحت یا کنایه ما را هدایت میکند که کدام داده به مسئله مورد بررسی مربوط است. (نک: دواس، 1376: 34) به طور کلی، نظریه معتبرترین سند شناخته شده رویدادهای علمی و حاصل فعالیتهای منظم و متدلوژیک علمی است (نک: هرگنهان،1371: 132) در فرآیند نظریهپردازی و تولید دانش، زمینه و بستر برای پیشرفت اجتماعی ـ سیاسی در جامعه فراهم میشود و فهمی نو و متفاوت از جهان اطراف پدید میآید.
در نظریه و تلاش برای دستیابی به نظریهپردازی، افزون بر آنکه در تکاپوی تحصیل و انتقال آگاهی و دانایی هستیم، در تلاشیم تا آن را در عرصه واقعیتهای زندگی وارد سازیم و در حل مشکلات زندگی، پویا و کارآمد سازیم. در نظریهپردازی سیاسی ـ اجتماعی، نظریهها باید بتوانند با قدرت، مفاهمه هوشمندانهای داشته باشند،آن را نقد کنند یا ظرفیت آن را داشته باشند تا گزینه جایگزین آن را معرفی کنند. با توجه به نکتههای پیشین، نظریهپردازی، فرایندی علمی ـ پژوهشی، روشمند و دارای نظام است که میکوشد نظریه علمی جدیدی در ساختاری علمی و منطقی بیان دارد.
نظریهپردازی در فقه سیاسی معاصر، گامهای آغازین
یکی از اساسیترین پرسشها در سده گذشته، آن بوده است که آیا فقه با مسائل فردی و تحول کند و کمحادثه میتواند به نیازها و پدیدههای متغیر و شتابان جامعه پاسخ گوید و مدیریت جامعه متحول را به سامان رساند؟ پاسخ های متفاوت به این پرسش، فقهای اجتماعی را بر آن داشت تا برای تجلی تواناییهای اجتماعی ـ سیاسی فقه بکوشند و برای بازنمایی عناصر و آموزههای پویا و منعطف آن، به روش اجتهاد روی آورند. ازاینرو، فقیهان و متفکران مصلح تلاش کردند تا برداشتی نو و کارآمد از دستورها و احکام دگرگون شونده فقه بیان دارند. در نتیجه آیتالله مطهری& بحث «اسلام و مقتضیات زمان»، علامه طباطبایی& بحث «عناصر ثابت و متغیر» و آیتالله صدر بحث «نظامهای اجتماعی اسلام و منطقه الفراغ» را مطرح کردند و امام خمینی& توانست با تشکیل حکومت اسلامی، گامی عملی در این مسیر بردارد و با بازگشت به اجتهاد، ظرفیتهای آن را برای حل بنبستهای نظامی دینی بازگو کند.
ایشان پس از آزادى در سال1343، در دیدار با طلاب و علماى مشهد اظهار امیدوارى کرد که بتواند رسالهاى را در همه ابواب فقه و مسائل مستحدثه و مورد ابتلاى روز بنویسد. بنابراین، درس «مسائل مستحدثه» را از مرداد ماه همان سال آغاز کرد و تا زمان تبعید به ترکیه ادامه داد. در این دوره، مسائل مختلفى همچون تلقیح مصنوعى، کالبدشکافى، پیوند اعضا، سرقفلى و بلیتهاى بختآزمایى طرح شد.(بىآزار شیرازى ،1369: 46)
غالباً کسانی توانستهاند به ساحت نظریهپردازی برسند که مشربی اجتهادی و عقلی پیشه کردهاند، بهگونهایکه آیتالله مطهری با مسئلهشناسی، معرفت به ضرورتها، هدفها، موضوعهای نوین و شناخت نیازهای زمانه در کنار بینش اجتهادی، توانست در مسیر نظریهپردازی حرکت کند. او به صورت مشخص در عرصه فقه سیاسی ـ اجتماعی، مباحثی مانند عدالت اجتماعی، آزادی، نظام اقتصادی و حقوقی اسلام ، اجتهاد، مقتضیات زمان، حق و تکلیف را بیان کرد و با طرح مباحث بنیادین فلسفی ـ اجتماعی مانند حرکت و زمان در فلسفه اسلامی و تکامل اجتماعی انسان، پایههایی برای نظریهپردازی در اندیشه سیاسی اسلام و فقه سیاسی بنا نهاد.
سید محمدباقر صدر از آینده فقه و دین سخن میگوید، ولی گویی حوزههای بایستهای را تحلیل میکند که در نظریهپردازی فقه سیاسی نقش کلیدی دارند. وی در این وادی بر چند امر تأکید دارد، از جمله:
امام خمینی& از منظری نقادانه، توانست با تکیه بر روش اجتهاد و مبارزه در جبهه درون و برون، از حصارهای برساختهای که برخی از ساحتهای فکری و عملی اندیشه سیاسی اسلام را فراگرفته بود، گذر کند و برخی انگارههای نادرست حوزههای علمیه و مکتبهای غربی را متزلزل سازد و در برابر بنیادهای معرفتی «متجددان و غربگرایان» و «متحجران»، علامت سؤالی بزرگ قرار دهد؛ دو جریانی که سبب انزوای اسلام و فقه سیاسی شده و آن را آیینی غیرکارآمد، فردی و بدون برنامه، برای جهان جدید معرفی کرده بود. امام& برای مبارزه با این دو جریان، تلاشی مجتهدانه برای بیان مطلوبیتهای فقه آغاز کرد و دیدگاه جدیدی از دادهها و آموزههای آن، برای ورود فقه به عرصه اجرایی در اجتماع و سیاست سامان داد. وی بر این باور بود که یک طایفه طرف معنویت را و یک طایفه طرف اجتماع و علم سیاست را گرفتهاند، بهگونهایکه نه این اسلامشناس است، نه آن، بلکه اسلامشناس کسی است که این دو جبهه را در کنار هم در نظر گیرد. (نک: موسوی خمینی، 1369: ج2، 229)
[1] .برخی معتقدند فقه سیاسی میتواند به دانشی مستقل تبدیل شود و برخی دیگرآن را شاخهای از فقه عمومی میدانند.
[2] . political theory
مقدمه
بررسى شرایط اجتهاد به سه دلیل اهمیت و ضرورت مىیابد:
1. دانش فلسفه فقه در سال هاى اخیر به شکل گستردهاى مورد توجه قرار گرفته و به نظر مىآید که با گذشت زمان، نقش و اهمیت این دانش نیز بیش از پیش روشن گردد و مطالعات جدیدى در خصوص آن انجام شود. قسمتهاى مهمى از این دانش را باید آن دسته از مباحث دانست که در شکلگیرى اجتهاد و تحقق آن تاثیر مىگذارند بخش بسیارى از این مباحث، ذیل عنوان شرایط اجتهاد جاى مىگیرد.
2. امروزه اجتهاد با حجم گستردهاى از موضوعات تازه و بىسابقه در حافظه تاریخى خود روبهرو است; موضوعاتى که اولین گام براى استنباط و تبیین احکام آنها شناخت آنها است در واقع تنها دهلیزى را که فقه مىتواند براى دستیابى به احکام این مسایل بپیماید شناخت و آشنایى عالمانه از آنها مىباشد.
با توجه به این ویژگى، مىتوان دامنه مهارتهاى پیشنیاز فقه را افزایش داد و پاى دانشهاى دیگرى را نیز در جرگه علوم مورد نیاز فقه البته در عرصه موضوعشناسى و نه حکمشناسى گشود. طرح و بررسى سؤالاتى که تکاپوى پاسخگویى به این مباحث را در آستین دارد در محدوده و حوزه مبحث پیش فرضهاى اجتهاد جاى مىگیرد.
3. مطرحکردن شرایط اجتهاد، بازبینى و بازنویسى آن از این جهت نیز ضرورى است که در واقع اجتهاد کوششى استبراى صعود به یک قله. اگر این مسیر را بدون فعال ساختن توجه به شرایط آن بپیماییم یا به طور کلى از دستیابى به قله ناتوان خواهیم ماند یا با اتلاف و هدردادن بى مورد توان و ظرفیتهاى خود، دیرتر از زمان لازم براى صعود به قله موفق خواهیم گشت. گاه این اتلاف از چارچوب عملیات فردى اجتهاد خارج مىگردد و جنبهاى تاریخى مىیابد. برخى از متون متورم فقهى را که به صورت بى نتیجهاى به فقه پرداختهاند باید از این دست دانست; زیرا محصول این نوع تلاشها هم اتلاف وقت نویسنده بوده و هم اتلاف وقت کسانى است که مجبورند در تبعیتى تاریخى این راهها را بپیمایند.