مقدمه
شاخص های بهرهوری عمومی:
برای اندازه گیری سطح بهرهوری در یک نظام (سیستم) از شاخص های بهرهوری استفاده می گردد . به طور کلی هر نسبتی که متشکل از ستاده سیستم در صورت و نهاده سیستم در مخرج باشد شاخص بهرهوری شناخته می شود . ولی ارزش تمامی انها در چرخه بهبود بهرهوری یکسان نیست . شاخص هایی در این چرخه مناسب شناخته میشوند که دارای سطح مطلوبی از ویژگیهای ذیل باشند.
قابلیت محاسبه
شاخص هایی که برای اندازه گیری بهرهوری انتخاب میشوند باید امکان محاسبه آنها به سهولت وجود داشته باشد چرا که در غیر این صورت مشکل بودن محاسبه به خصوص در آغاز راه اندازی سیستم اندازه گیری به مانعی برای استقرار آنها مبدل خواهد شد.
قابلیت محاسبه یکنواخت در طول زمان
نظر به اینکه بخش عمده ای از تحلیلهای بهرهوری بر محور مطالعه روند بهرهوری استقرار می یابد ، لازم است شاخص های بهرهوری در دورههای زمانی مختلف به صورت یکنواخت و بر پایه تعریفی مشابه قابل محاسبه باشند .
دقت
شاخص هایی که برای اندازه گیری بهرهوری انتخاب میشوند باید داده های آنها با دقت در دسترس باشد عدم دقت درانتخاب داده ها می تواند به تحلیل اشتباه بخصوصدر مطالعات مقایسه ای گردد .
عینی ، ملموس و قابل فهم بودن
شاخصهای بهرهوری باید برای تصمیم گیران معنی دار و قابل فهم باشدو ساز و کارهای عملی منجر به تغییرات آنها نیز برایشان مشخص باشد .
جامعیت
شاخص های منتخب باید تمامی سیستم را پوشش دهند تا امکان ایجاد تصویری فراگیر از بهرهوری سیستم فراهم گردد .
همگن و همسان بودن
شاخصهای منتخب بهرهوری باید مبنای محاسباتی مشترک و همخوان با هم داشته باشند
قابل تجدید بودن
شاخص های منتخب بهرهوری نباید مختص به زمان خاصی باشند بلکه باید در دوره های مختلف زمانی محاسبه آنها با اعتبار و دقتی مشابه ممکن باشد .
قابلیت کنترل
شاخص های منتخب باید توسط سیستم قابل کنترل باشند، به عبارت دیگر به درون سیستم معطوف باشد و توانایی های درونی سیستم را نمایش دهند
قابلیت تعیین کیفیت
کیفیت شاخص های بهرهوری باید قابل تعیین باشد تا بتوان کیفیت سیستم اندازه گیری و تحلیل را تحت کنترل نگهداشت.
قابلیت تحلیل
شاخص ها باید با ساختارهای متداول فکری و توانایی های فکری استفاده کنندگان تناسب داشته باشد و در
فرآیندهای تصمیم گیری سیستم قابل تحلیل و استفاده باشند
این شاخص ها معمولا در بحث مفاهیم اقتصادی کلان جهت سنجش بهرهوری بخشهای اقتصادی مورد اسفاده قرار می گیرد که عبارتند از:
الف) بهرهوری نیروی کار: ( LABOUR PRODUCTIVITY )
نیروی کار مهمترین داده در تولید کالا ها و خدمات محسوب می شود. بهرهوری نیروی کار را از تقسیم ارزش افزوده بر متوسط تعداد شاغلین یا نفر ساعت کار در طول سال مالی محاسبه می کنند. اسکرام (2009) بر روی بهرهوری نیروی انسانی و ارتباط آن با فشار روانی وارده بر روی کارکنان تحقیقی را انجام داده است. مطمئناً سلامت روانی و فیزیکی کارکنان امری مهم برای یک سازمان به شمار می رود به گونه ای که هر چقدر یک سازمان بتواند از فشارهای روانی وارده بر کارکنان بکاهد، به نوعی توانسته است بهرهوری نیروی انسانی خود را افزایش دهد. اسکرام اینگونه نتیجه گیری می نماید که خستگی و فشار روانی باید در استراتژیهای مدیریت منابع انسانی HRM اثربخش مورد توجه قرار گیرد و در این راستا ایجاد روشهای ارتباطی خوب را به عنوان یکی از راهکارهای مؤثر در داشتن روحیه مناسب در کار کارکنان معرفی می نماید . گوپتا (2008) موضوع برخورد تیم های چند فرهنگی در سازمان و اثر آن بر روی بهرهوری نیروی انسانی و در نتیجه بهرهوری کل سازمان را مورد توجه قرار داده است. وی خاطر نشان می گردد که علیرغم وجود کارکنان در لایه های مختلف یک سازمان، آنها متعلق به فرهنگ های متفاوتی هستند که وی آنها را تیم های چند فرهنگی نامیده است. این تیم ها در نحوه ی برخورد با یک مشکل و مسأله، بطور ناخودآگاه تحت تأثیر فرهنگی قرار می گیرند که با آن فرهنگ در مراحل مختلف و لایه های مختلف سازمان رشد یافته اند. وی برخورد اینگونه تیم ها را در میزان بهرهوری نیروی انسانی و در نتیجه بهرهوری کل سازمان مؤثر می داند. اعضاء این تیم ها در وهله اول باید با افراد بطور متفاوتی ارتباط برقرار نمایند. رهبرانی که دارای ارتباطات مؤثر در این زمینه می باشند در حل و فصل مشکلات پیش آمده و سازگاری افراد مختلف یک تیم در کنار هم، از توان بیشتری برخوردارند. وی سبک های رهبری، آموزش های میان فرهنگی و رهبر تیمی را از عوامل مؤثر در مواجهه با تیم های چندفرهنگی برمی شمارد.
ب) بهرهوری سرمایه:
بهرهوری سرمایه از تقسیم ارزش افزوده ایجاد شده در طول یک سال مالی به مجموع ارزش دارایی های ثابت در آن سال حاصل می شود و میزان کارایی را دارایی ها را منعکس می نماید. به عبارتی دیگر نتیجه این محاسبه نشان می دهد که در قبال هر واحد سرمایه ثابت چه میزان ارزش افزوده ایجاد می کند.
ج) بهرهوری مواد:
از تقسیم ارزش افزوده ایجاد شده در طول یک سال مالی به مجموع ارزش مواد اولیه مصرف شده در جریان تولید کالا ها و خدمات در آن سال حاصل می شود. با کمی دقت و صرفه جویی در مصرف مواد به نتایجی باور نکردنی در بهرهوری دست می یابییم ، که این مواد شامل مواد خام مستقیم و غیر مستقیم است. در این رابطه باید انتخاب مواد اولیه بطور مناسب صورت گیرد. فرایند تولید کنترل شود. استفاده از ضایعات ، وازده ها ، پس مانده ها نیز کنترل گردد. بالا بردن کیفیت مواد اولیه با استفاده از فرایندهای آماده سازی ، بهبود بخشیدن مدیریت انبار و جلوگیری از نگهداری مازاد در انبار و افزایش منابع عرضه باید در نظر گرفته شود و کنترل گردد.
د) بهرهوری انرژی:
از تقسیم ارزش افزوده به ارزش یا مقدار انرژی مصرف شده برای تولید کالاها و خدمات در طول یکسال مشخص حاصل می شود. برای بررسی کارایی مصرف انرژی از شاخص های متعددی می توان استفاده نمود در سطح کلان، بهرهوری انرژی از تقسیم میزان تولید ناخالص داخلی به مقدار انرژی مصرفی و شدت انرژی نیز از تقسیم میزان مصرف انرژی به تولید ناخالص داخلی حاصل می شود. میزان تولید کالاها و خدمات به ازای مصرف هر وا حد انرژی را بهرهوری انرژی می نامند.
از آنجاییکه بهرهوری انرژی در زیرمجموعه شاخصهای بهرهوری جزئی قرار م یگیرد، لذا در ابتدا لازم است شاخصهای بهرهوری جزئی عوامل تولید تعریف شود. در ادبیات بهرهوری، شاخصهای بهرهوری جزئی از تقسیم ارزش افزوده بر مقدار یک نهاده معین بدست می آید. بنابراین، بهرهوری انرژی عبارت است از نسبت ارزش افزوده بر مقدار انرژی مصرفی که این نسبت بیانگر متوسط ارزش افزوده ایجاد شده به ازای هر واحد انرژی مصرفی است . بنابراین، مقصود از بهرهوری انرژی ، همان بهرهوری متوسط انرژی بوده و این شاخص نیز، معکوس شدت انرژی است. عامل دیگری که می تواند بر بهرهوری انرژی تأثیر بگذارد، پیشرفت فنی است. اگر پیشرفت فنی در نهاده ها تجسم یابد، افزایش استفاده از نهاده ها منجر به انتقال منحنی تولید بطرف بالا گردیده و در نتیجه، حداکثر تولید قابل حصول ارتقاء خواهد یافت. بطور کلی، تکنولوژی، مبین رابطه میان نهاده و بازده تولید است. پیشرفت تکنولوژی منجر به بهبود در شیوه های تولید می شود و این بهبود باعث افزایش بهرهوری خواهدشد. بنابراین، سرمایه گذاریدر تکنولوژی های جدید و کارآمد، موجب صرف هجویی در مصرف انرژی شده و بهرهوری انرژی نیز افزایش می یابد.
متغیر دیگری که بر بهرهوری انرژی مؤثر است، قیمت نسبی انرژی می باشد. برای نشان دادن اثر قیمت نسبی انرژی بر بهرهوری انرژی از فرض بازار رقابت کامل استفاده می کنیم. در شرایط رقابت کامل، تولید کننده تا جایی از انرژی استفاده می کند که ارزش تولید نهایی انرژی برابر با قیمت انرژی باشد. افزایش بهرهوری انرژی تنها زمانی محقق خواهد
شد که قیمتهای عوامل تولید بتوانند هزینه های واقعی نهاد هها را منعکس کنند. در چنین شرایطی تولیدکنندگان در مصرف انرژی کاراتر عمل کرده و حتی می توانند ترکیب های مختلف نهاد هها را برای کاهش هزینه های تولید مورد استفاده قرار دهند. برای بدست آوردن رابطه بهرهوری انرژی با قیمت نسبی آن، فرم عمومی یک تابع تولید از نوع کاب-داگلاس را با سه عامل نیروی کار، سرمایه و انرژی در نظر می گیریم:
Y= 〖AK〗^α L^β E^γ
که در آن A پارامتر بهرهوری کل عوامل و γ ،α ، β به ترتیب کششهای تولیدی نیروی کار ، سرمایه، انرژی می باشد . در حالتی که بازدهی ثابت نسبت به مقیاس وجود داشته باشد ، می توان نشان داد رابطه بهرهوری انرژی با قیمت نسبی آن به صورت زیر است.
〖AP〗_(E=) P_(E/P)/γ
بنابراین بهرهوری انرژی (APE) رابطه مستقیم با قیمت نسبی انرژی P_E/P دارد.
یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر بهرهوری انرژی تغییر در ترکیب منابع انرژی مصرفی است. افزایش سهم مصرف حامل انرژیی که کارآیی بالاتری در مقایسه با سایر انرژی ها دارد می تواند منجر به افزایش کارآیی و بهبود بهرهوری کل انرژی شود.
دستمزد واقعی نیروی کار یکی دیگر از عوامل مؤثر بر بهرهوری انرژی است . معمولاً با افزایش دستمزدهای واقعی، انگیز ه نیروی کار برای انجام کار بهتر افزایش م ییابد و میزان تلاش، جدیت و دقت نیروی کار نیز بیشتر میشود. افزون بر این، افزایش دستمزد واقعی، انگیزه سرمایه گذاری در آموزش و ارتقای سطح سلامتی و بهداشت نیروی کار را افزایش
می دهد که نتیجه اینها افزایش کارآیی نیروی کار است .با در نظر گرفتن تابع تولید و فرضهای رقابت کامل و همگن خطی،میتوان نشان داد رابطة زیر بین بهرهوری انرژی و دستمزدهای واقعی برقرار است:
AP_E =L/( E).W/β
بنابراین ، بهرهوری انرژی با دستمزد واقعی نیروی کار (W) و نیروی کار به مقدار انرژی مصرفی ارتباط مستقیم دارد.
همچنین، هزینه واقعی استفاده از سرمایه، یکی دیگر از عوامل مؤثر بر بهرهوری انرژی است. معمولاً با افزایش هزینه واقعی استفاده از سرمایه، سرمایه گذاری در طرحهایی صورت می گیرد که از بازدهی بالاتری برخوردار هستند. علاوه بر این، با افزایش هزینه واقعی استفاده از سرمایه، هزینه فرصت عاطل ماندن تجهیزات و ماشین آلات بیشتر می شود و کارفرما سعی می کند از امکانات سرمایه ای حداکثر استفاده را داشته باشد. با در نظر گرفتن تابع تولید و فروض همگنی خطی و رقابت کامل،می توان نشان داد که رابطه زیر بین بهرهوری انرژی و هزینه واقعی استفاده از سرمایه برقرار است:
AP_E= K/E.r/α
که در آن r هزینه واقعی استفاده از سرمایه است بنابر این بهره ری انرژی با هزینه واقعی استفاده از سرمایه و نسبت سرمایه به مقدار انرژی مصرفی ارتباط مستقیم دارد.
به غیر از عوامل کمی، عوامل کیفی همچون بکارگیری روشهای صحیح مدیریت مصرف انرژی و تغییر ساختار بخش صنعت و ... می توانند نقش مهمی را در افزایش بهرهوری انرژی داشته باشند .
ه) بهرهوری کل عوامل تولید: میزان کارایی و اثر بخشی استفاده کل عوامل تولید را که به صورت مشترک برای تولید خروجی کالا ها و خدمات مورد استفاده قرار می گیرد می سنجند. به عبارت دیگر به ازای یک واحد ریالی نهاده های مصرف شده چه میزان ارزش افزوده ایجاد شده است.
با توجه به نقش تعیینکننده بهرهوری در رشد و توسعه اقتصادی کشور، تهیه شاخصهای بهرهوری مورد توجه قرار میگیرد. یک مقیاس بهرهوری به بیان ساده نسبت یک شاخص مقداری از یک ستانده معین به یک شاخص مقداری از یک داده معین یا ترکیبی از چندین داده میباشد.
روشهای مختلفی به منظور سنجش بهرهوری وجود دارد از جمله روشهای مبتنی بر اقتصادسنجی و تخمین تابع تولید، روش حسابداری رشد و روش شاخص عددی. هر یک از این روشها دارای مزایا و معایبی است و انتخاب روش برحسب محدودیتها و اهداف مورد نظر صورت میگیرد. اغلب سازمانهای بینالمللی و مراکز آماری کشورهای مختلف از روش شاخص عددی بهره میبرند. با توجه به مزایای روش شاخص عددی در محاسبات بهرهوری از جمله امکان مقایسهپذیری با کشورهای دیگر و سهولت بهروزرسانی، با استفاده از این روش و با جمعآوری دادهها و آمارهای موجود، سری زمانی شاخص بهرهوری کار، سرمایه و بهرهوری کل اقتصاد ایران طی سالهای 1367 تا 1386 به تفکیک فعالیتهای اقتصادی محاسبه شده است.
تلاش برای بهبود و استفاده مؤثر و کارآمد از منابع گوناگون همچون نیروی کار، سرمایه، مواد، انرژی و اطلاعات، هدف تمامی مدیران سازما نهای اقتصادی و واحدهای تولیدی صنعتی ومؤسسات خدماتی است. وجود ساختار سازمانی مناسب،رو شهای اجرائی کارامد، تجهیزات و ابزار کار سالم، فضای کارمتعادل و از همه مهمتر نیروی انسانی واجد صلاحیت و شایسته از ضروریاتی هستند که برای نیل به بهر ه وری مطلوب باید موردتوجه مدیران قرار گیرد .
. مشارکت کارکنان در امور و تلا شهای هوشیارانه و آگاهانه آنان همراه با انضباط کاری می تواند بر میزان بهر ه وری در یک محیط پویا تأثیر گذارد.
.روح فرهنگ بهبود بهر ه وری باید در کالبد سازمان دمیده شود که در آن میان نیروی انسانی هسته مرکزی را تشکیل می دهد. یکی از مهمترین اهداف در هر سازمان ارتقای سطح بهر ه وری آن است و با توجه به این که انسان در ایجاد بهره وری نقشی محوری دارد درخواست های او در سازمان اثری کلیدی به جا می گذارد..
تعاریف و مفاهیم
بهر ه وری عبارت است از به دست آوردن حداکثر سود ممکن با بهر ه گیری و استفاده بهینه از نیروی کار، توان، استعداد ومهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، زمان، مکان و … به
منظور ارتقای رفاه جامعه، بهر ه وری در سطح فرد، سازمان و ملی تقسیم می شود و دارای منابع و فوایدی از جمله: صرفه جویی در هزینه ها، ارتقای شغلی کارکنان، ایجاد محیط کاری جذاب،
از منظری دیگر، بهر ه وری عبارت است از به حداکثر رساندن استفاده از منابع، نیروی انسانی و تمهیدات به طریق علمی به منظور کاهش هزینه ها و رضایت کارکنان، مدیران و مصرف کنندگان. تعاریف دیگر، بهر ه وری نیروی انسانی را حداکثر استفاده مناسب از نیروی انسانی به منظور تحقق اهداف سازمان با کمترین زمان و حداقل هزینه برشمرده اند.
امروزه بهر ه وری فراتر از کی معیار و شاخص اقتصادی است وبه عنوان کی رو کیرد جامع، کی فرهنگ و نگرش نظا مگرا و کی کلی از همه اجزا مطرح است.کریس آرگریس، وارن بنیس و رنسیس لکیرت استدلال کرد ه اند که برای دستیابی به تعهد کارکنان در کار، خشنودی شغلی و بهر ه وری، مشارکت آ نها در تصمیم گیری امر حیاتی و بنیادی است. بلچر معتقد است چالش بهر ه وری نیاز به پاسخ متفکرانه و سریع دارد. استاف و گریفین ) ۱۹۹۱ (، در یک تحقیق
به کارکنان سازمان اجازه دادند تا کار خود را مجددا طراحی کنند و نسبت به فرآیند تصمیم گیری در این زمینه نیز مشارکت بیشتری داشته باشند که نتایج حاصل از این تحقیق آن بوده است که میزان بهر ه وری آنان افزایش پیدا کرده و هزینه های تولید کاهش یافت .
تعریف بهره وری
بهره وری عبارت است از به حداکثر رساندن استفاده از منابع،بهره وری ترکیبی از کارایی و اثربخشی است. به بیان ساده بهره وری عبارتست از انجام درست کارهای درست. نیروی انسانی و تمهیدات به طریق علمی به منظور کاهش هزینه ها و رضایت کارکنان، مدیران و مصرف کنندگان ، بهره وری نیروی انسانی را حداکثر استفاده مناسب از نیروی انسانی به منظور حرکت در جهت اهداف سازمان با کمترین زمان و حداقل هزینه دانسته اند. بر اساس دیدگاه سازمان بهره وری ملی ایران، بهره وری یک نگرش عقلانی به کار و زندگی است. این مانند یک فرهنگ بوده که هدف آن هوشمندانه تر کردن فعالیتها برای یک زندگی بهتر و متعالی است. بهره وری عبارت است به دست آوردن حداکثر سود ممکن از نیروی کار، توان، استعداد و مهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، تجهیزات زمان، مکان و ... به منظور ارتقاء رفاه جامعه، به گونه ای که افزایش آن به عنوان یک ضرورت، در جهت ارتقاء سطح زندگی انسانها و ساختن اجتماعی همواره مدنظر صاحبنظران سیاست، مدیریت و اقتصاد قرار دارد.
بهبود بهره وری موضوعی بوده است که از ابتدای تاریخ بشر و در کلیه نظامهای سیاسی و اقتصادی مطرح بوده است. اما تحقیق در موردچگونگی افزایش بهره وری بطور سیستماتیک و در چهارچوب مباحث علمی تحلیلی از حدود ۲۰۰ سال پیش به این طرف بطور جدی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است.
واژه « بهره وری» برای نخستین بار بوسیله فرانسوا کنه ریاضیدان و اقتصادان فرانسوی بکار برده شد. «کنه» با طرح جدول اقتصادی ، اقتدار هر دولتی را منوط به افزایش بهره وری در بخش کشاورزی می دانست. در سال ۱۸۸۳ فرانسوی دیگری بنام لیتره بهره وری را دانش و فن تولید تعریف کرد. با شروع دوره نهضت مدیریت علمی در اوایل سالهای ۱۹۰۰، فردریک وینسلو، تیلور و فرانک و لیلیان گیلبریث به منظور افزایش کارائی کارگران، درباره تقسیم کار ، بهبود روشها و تعیین زمان استاندارد، مطالعاتی را انجام دادند کارائی بعنوان نسبتی از زمان واقعی انجام کار به زمان استاندارد از پیش تعیین شده تعریف شد.
جوشکاری (به انگلیسی: Welding) یکی از روشهای تولید میباشد. هدف آن اتصال دائمی مواد مهندسی (فلز، سرامیک، پلیمر، کامپوزیت) بهیکدیگر است؛ بهگونهای که خواص اتصال برابر با خواص مادهٔ پایه باشد.
جوشکاری همچنین یکی از فرایندهای اتصال دائمی قطعات (فلزی یا غیرفلزی)، به روش ذوبی یا غیر ذوبی، با بکارگیری یا بدون بکارگیری فشار، با استفاده یا بدون استفاده از ماده پرکننده میباشد. فرایندهای جوشکاری به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: فرایندهای جوشکاری ذوبی و فرایندهای جوشکاری غیر ذوبی
پیشینه
فرایندهای جوشکاری
فرایندهای جوشکاری با قوس الکتریکی
جریان الکتریکی از جاریشدن الکترونها در یک مسیر هادی بهوجود میآید. هرگاه در مسیر مذکور یک شکاف هوا (گاز) ایجاد شود، جریان الکترونی و در نتیجه جریان الکتریکی قطع خواهد شد. چنانچه شکاف هوا بهاندازهٔ کافی باریک بوده و اختلاف پتانسیل و شدت جریان بالا، گاز میان شکاف یونیزهشده و قوس الکتریکی برقرار میشود. از قوس الکتریکی بهعنوان منبع حرارتی در جوشکاری استفاده میشود. حرارت ایجاد شده در جوشکاری به دلیل حرکت الکترونها در ستون قوس و بمباران الکترونی قطعه کار میباشد. روشهای جوشکاری با قوس الکتریکی عبارتاند از:
فرایندهای جوشکاری مقاومتی
در جوشکاری مقاومتی برای ایجاد آمیزش از فشار و گرما استفاده میشود. گرما بهدلیل مقاومت الکتریکی قطعات کار و تماس آنها در فصل مشترک بهوجود میآید. پس از رسیدن قطعه بهدمای ذوب و خمیری فشار برای آمیخته دو قطعه بهکار میرود. در این روش فلز کاملاً ذوب نمیشود. گرمای لازم از طریق عبور جریان برق از قطعات بهدست میآید. روشهای جوشکاری مقاومتی عبارتاند از:
فرایندهای جوشکاری حالت جامد
دستهای از فرایندهای جوشکاری هستند که در آنها عمل جوشکاری بدون ذوبشدن لبهها انجام میشود. در واقع لبههای تحت فشار با حرارت یا بدون حرارت در همدیگر له میشوند. فرایندهای این گروه عبارتاند از:
در این روش بهجای استفاده از انرژی الکتریکی برای تولید گرمای مورد نیاز ذوب فلزات از انرژی مکانیکی استفاده میگردد. بهاین ترتیب که یکی از دو قطعه که با سرعت درحال دوران است بهقطعهٔ دوم که ثابت نگه داشتهشده تماس داده میشود. در اثر اصطکاک بین دو قطعه و تولید حرارت، محل تماس دو قطعه ذوبشده و لبههای تحت فشار با حرارت در همدیگر له میشوند.
فرایند جوشکاری با گاز
جوش گاز.
گروه فرایندهای جوشکاری است که در آن، اتصال با ذوبشدن توسط یک یا چند شعلهٔ مانند استلن ا پروپان، با اعمال فشار یا بدون آن، با کاربرد فلز پرکننده یا بدون آن انجام میشود.
فرایند جوشکاری با لیزر
در این روش از پرتوی لیزر برای جوشکاری استفاده میشود. در جوشکاری لیزری دانسیتهٔ انرژی فراهمشده، بسیار بیشتر از جوشکاری با دیگر فرایندها است.
از لیزرهای مختلفی مانند «زر گاز کربنیکی» یا لیزر یاقوت برای جوشکاری میتوان استفاده کرد. دقت میشود که انرژی پرتو، آنقدر زیاد نباشد که باعث تبخیر فلز شود.
فرایند جوشکاری با اشعه الکترونی
کاربرد جریانی از الکترونها است که با ولتاژ زیاد شتاب داده شدهاند و بهصورت باریکهای متمرکز بهعنوان منبع حرارتی جوشکاری بهکار میروند. بهدلیل دانسیتهٔ بالای انرژی در این پرتو، منطقه تفدیده بسیار باریک میباشد و جوشی با کیفیت مناسب بهدست میآید. این فرایند بهعنوان اولین فرایند جوشکاری بهکاررفته برای ساخت بدنهٔ جنگندهها استفاده شد.
کنترل کیفیت و بازرسی
طبق طبقهبندی استانداردهای مدیریت کیفیت (ایزو ۹۰۰۰)جوشکاری جزء فرایندهای ویژه طبقهبندی شدهاست که این نشاندهندهٔ این است که برای کنترل کیفیت و تضمین کیفیت این فرایند ویژه میباید پیشبینیهای خاصی انجام داد. به این منظور پیش از عملیات جوشکاری تمام پارامترها دخیل در فرایند شامل مواد اولیه (آلیاژها)، دستگاه و تنظیمات آن، مواد مصرفی و جوشکار بر طبق استاندارد (ایزو ۳۸۳۴) مورد ارزیابی و بررسی و تأیید قرار میگیرند
جوشکاری با برق
برای لوله کشی گاز، ساختن اسکلت فلزی و … از جوش برق استفاده میشود.
جوشکاری با برق به ۲ طریق انجام میشود:
جوشکاری با برق متناوب
در این نوع جوشکاری از دستگاهی که در اصطلاح جوشکاران به ترانس مشهور است استفاده میشود. ترانس را مستقیماً به برق شهر که برق آن متناوب است وصل مینمایند این دستگاه که عبارت است از یک مبدل الکتریکی (ترانسفرماتور) پتانسیل برق را پایین آورده و شدت جریان آن را زیاد میکند قطب منفی برق را به فلزی که باید جوش شود وصل میکنند و قطب مثبت آن را به الکترود جوشکاری متصل میکنند. با نزدیک کردن الکترود به قطعهای که باید جوشکاری شود و تنظیم فاصله آن یک قوس الکتریکی بین الکترود و قطعه به وجود میآید که دارای حدود ۲۵۰ درجه سانتی گراد حرارت میباشد این حرارت موجب ذوب شدن ۳ قطعه فلزی که در مجاورت قوس الکتریکی میباشد می گردد (الکترود و ۲ قطعه فولادی که میباید با جوش به همدیگر متصل بشوند) پس از ذوب شدن و دوباره سخت شدن قطعات آنها به همدیگر متصل میگردند.
جوشکاری با برق مستقیم(DC)[
در این نوع جوشکاری جوشی مقاوم تر و توپرتر حاصل میشود و باید اسکلتهای فلزی ساختمانها با همین برق جوشکاری شود. برای تولید این نوع برق معمولاً به ۲ طریقه عمل مینمایند طریقه اول آست که برق متناوب شهری را با دستگاهی به نام رکتی فایر (rectifier) یا یکسو کننده به برق متوالی تبدیل میکنند این دستگاه را که جوشکاران به آن دینام میگویند به برق شهر وصل نموده و از آن استفاده میکنند.
راه دیگر برای ایجاد برق متوالی استفاده از دستگاههای تولید برق میباشد این دستگاهها که در اصطلاح جوشکاران به موتور سیار مشهور میباشد دارای موتوری است که به یک دینام تولید برق متوالی متصل است موتور که قوه محرکه دستگاه است با بنزین یا گازویل کار میکند در این جوش کاری قطب منفی به قطعه ایی که میباید جوشکاری شود وصل میگردد و قطب مثبت را به الکترود جوشکاری وصل میکنند و از نزدیک کردن این دو قطب به همدیگر قوس الکتریکی با ۳۵۰۰ درجه حرارت تولید میشود که این حرارت موجب ذوب شدن و در نتیجه اتصال قطعات به یکدیگر میگردد. برای ایجاد این قوس الکتریکی باید هوای موجود بین الکترود و قطعه ایی که میخواهیم جوش بدهیم هادی بشود تا امکان پریدن الکترونها از یک قطب به قطب دیگر و در نتیجه ایجاد قوس الکتریکی امکانپذیر بشود برای این کار جوشکار با کشیدن الکترود به روی قطعه فلزی هوای موجود بین دو قطب مثبت و منفی را یونیزه کرده و به فوریت فاصله را تنظیم مینماید تا قوس الکتریکی برقرار شود. با درجه حرارت زیادی که در این قوس ایجاد میشود اگر حوضچه ذوب کاملاً محافظت نشود فوراً به وسیلهٔ اکسیژن هوا اکسیده شده و محیط جوش فاسد میگردد و همچنین اگر فلز الکترود با دقت تعیین نشود جوشکاری و اتصال انجام نمیشود به همین لحاظ انتخاب الکترود از لحاظ جنس و قطر میله و غیره در جوشکاری از اهمیت مخصوصی برخوردار میباشد.
الکترود
الکترود جوشکاری از ۲ قسمت تشکیل شده است:
کارخانههای تهیه الکترود فلز جوشکاری را با قطرهای مختلف از ۲ میلیمتر تا ۶ میلیمتر و گاهی نیز بیشتر تهیه مینماید برای جوشکاری قطعاتی که ضخامت آنها ۱ یا ۲ میلیمتر میباشد از الکترودهای باریک استفاده مینمایند مانند جوشکاری در و پنجره که اغلب از پروفیلهایی ساخته شده از ورقی به ضخامت ۱٫۵ میلیمتر تهیه شدهاند و برای جوشکاری قطعات ضخیمتر مانند جوشکاری قطعات تیر آهن و صفحات کلفت و اصولاً برای جوشکاری ساختمانهای فلزی از الکترود به قطرهای بالا استفاده مینمایند.
آلیاژ فلزی که برای جوشکاری انتخاب میشود باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
فلز جوشکاری (الکترود) را با موادی که در اصطلاح جوشکاران به آن گل روی الکترود میگویند می پوشانند. این گل سراسر طول الکترود را که حدود ۳۵ سانتیمتر است میپوشاند به جز ۱٫۵ سانتیمتر بالای آن را که محل اتصال الکترود به انبر جوشکاری میباشد. جنس گل روی الکترود باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
چون احتیاجات بشر ، اتصال و جوش در همه موارد را خواستار بوده است، لذا مثلاً از رومیهای قدیم ، فردی به نام "پلینی" از لحیم به نام آرژانتاریم وترناریماستفاده میکرد که دارای مقداری مساوی قلع و سرب بود و ترنایم دارای دو قسمت سرب و یک قسمت قلع بود که هنوز هم با پرکنندگی مورد استفاده قرار میگیرند.
دقت و ترکیبات شیمیایی و دستگاههای متداول طلاسازی از قدیمالایام در جواهرات با چسباندن ذرات ریز طلا بر روی سطح آن با استفاده از مخلوط نمک و مس و صمغ آلی که با حرارت ، صمغ را کربونیزه نموده ، نمک مس را به مس احیاء میکنند و با درست کردن آلیاژ طلا ، ذرات ریز طلا را جوش میدهند و تاریخچه ای به شرح زیر دارند:
چون علم جوشکاری همراه با گنج تخصصی بود، یعنی هر جوشکار ماهر در طی تاریخ درآمد زیادی داشت، سبب شد که اسرار خود را از یکدیگر مخفی نمایند. مثلاً هنوز هم در مورد لحیم آلومینیوم و آلیاژ ، آن را از یکدیگر مخفی نگه میدارند. در جریان جنگهای جهانی اول و دوم جوشکاری پیشرفت زیادی کرد. احتیاجات بشر به اتصالات مدرن – سبک – محکم و مقاوم در سالهای اخیر و مخصوصاً بیست سال اخیر ، سبب توسعه سریع این فن گردید و سرمایهگذاریهای عظیم چه از طرف دولتها و چه صنایع نظامی و تخصصی در این مورد اعمال گردید و مخصوصاً رقابتهای انسانها در علوم هستهای ( که فقط برای صلح باید باشد ) ، یکی دیگر از علل پیشرفت فوق سریع این فن در چند ده سال اخیر شد که به علم جوشکاری تبدیل گردید.
گروههای مختلف جوشکاری
چون مواد و فلزات تشکیلدهنده و جوشدهنده و گیرنده از لحاظ متالوژیکی بایستی دارای خصوصیات مناسب باشند، بنابراین جوشکاری از لحاظ متالوژیکی بایستی مورد توجه قرار گیرد که آیا قابلیت متالوژی و فیزیکی جوشکاری دو قطعه مشخص است؟ پس از قابلیت متالوژی ، آیا قطعه ای را که ایجاد میکنیم، از لحاظ مکانیکی قابل کاربرد و سالم است؟
آیا میتوانیم امکانات و وسائل برای نیازها و شرایط مخصوص این جوشکاری ، مثلاً گاز و دستگاه را ایجاد نمائیم و بر فرض ، ایجاد نیرو در درجه حرارت بالا یا ضربه زدن در درجه حرارت پایین ممکن باشد؟ زیرا استانداردهای مکانیکی و مهندسی و صنعتی جوشکاری باید در تمام این موارد رعایت شود تا
پوسته زمین از تعدادی ورقه متحرک تشکیل شده است که دائما در حال برخورد یا دور شدن از هم هستند. سخت کره از نه ورقه بزرگ و دوازده ورقه کوچکتر تشکیل شده است. قاره ها،ورقه های قاره ای را تشکیل می دهند. ورقه های اقیانوسی قسمت عمده بستر دریا را تشکیل می دهند.
تکتونیک صفحه ای
پوسته زمین از تعدادی ورقه متحرک تشکیل شده است که دائما در حال برخورد یا دور شدن از هم هستند.
مطالعه ورقه های زمین ساختی که زمین ساخت ورقه ای نامیده می شود، به ما کمک می کند تا اشتقاق قاره ها، گسترش بستر اقیانوس، فورانهای آتشفشانی و تشکیل کوهها را توضیح دهیم.نیروهایی که باعث حرکت ورقه های زمین ساختی می شوند در اثر حرکت آهسته گوشته زیرین شکل می گیرند. سنگهای گوشته در اثر حرارت بالایی که در زیر آنهاست، دائما به سمت بالا حرکت می کنند و در اثر سرد شدن فرونشست می کنند. این چرخه میلیونها سال طول می کشد.
اشتقاق ورقه ها در سطح زمین طی میلیونها سال صورت گرفته است و هنوز هم ظاهر بیرونی زمین را تغییر می دهد. وقتی به نقشه دنیا نگاه کنید می بینید که حاشیه شرقی آمریکای شمالی و جنوبی با حاشیه غربی اروپا و آفریقا منطبق می شود. طی میلیونها سال،این قاره ها به آهستگی از هم جدا شده اند (اشتقاق قاره ها).
مطالعات و پژوهش های دانشمندان زمین در قرن بیستم به نظریه ای با نام “زمین ساخت صفحه ای” منجر شد که نشان می دهد سطح خارجی سیاره ما بسیار پویاست و مدام در حال تغییر و تحول است و این تغییرات و تحولات، طی سالیان دراز سیمای زمین را دگرگون می کنند. نخستین کوشش ها برای اثبات این نظریه به سال ۱۹۱۵ برمی گردد. زمانی که “آلفرد وگنر”، هواشناس آلمانی در کتابش با نام “منشا قاره ها و اقیانوس ها ” بر اساس دلایلی محکم، امکان تحرک پوسته زمین و تغییر موقعیت قاره ها و اقیانوس ها را عنوان کرد. وی اعتقاد داشت در آغاز، قاره ای یکپارچه وجود داشته که بعدها شروع به تقسیم شدن کرد و سرانجام قاره های کنونی پدید آمدند. وگنر، عامل اصلی این رویداد را نیروی حاصل از چرخش زمین و نیروی جزر و مد می دانست که در طولانی مدت، موجب پاره پاره شدن قاره ها شده است. پس از او، دانشمندان دیگری نیز در این زمینه تلاش هایی انجام دادند.” آرتور هولمز” در سال ۱۹۲۸ نظریه جدیدی برای ساز و کار حرکت قاره ها ارائه کرد که توجیه منطقی تری به نظر می رسید. وی اظهار داشت که قاره ها بر اثر جریان های همرفتی موجود در زیر پوسته زمین حرکت می کنند. در دهه ۶۰ میلادی، “هری هس” زمین شناس آمریکایی از دانشگاه پرینستون که مطالعات وسیعی در مورد اقیانوس ها داشت، فرضیه گسترش بستر دریاها را مطرح کرد. هس معتقد بود بستر دریاها در امتداد شکاف هایی موسوم به پشته های میان اقیانوسی که با جریان های همرفتی زیر زمین مرتبط هستند پدید می آید. بدین صورت که با خروج مواد مذاب از درون زمین، بستر اقیانوس به طرفین رانده شده و پوسته جدیدی در محل شکاف ایجاد می شود. این فرضیه ، نقطه عطفی در تکامل علم زمین شناسی محسوب می شد.
حرکت صفحه ها نسبت به هم، در سه حالت کلی رخ می دهد.
در حالت اول ، صفحات واگرا هستند، یعنی از هم دور می شوند.
در محل فصل مشترک دو صفحه، پشته های میان اقیانوسی، شکل گرفته و پوسته اقیانوسی بین دو صفحه، گسترش پیدا می کند و رفته رفته بر وسعت دریاها و اقیانوس ها افزوده می شود. هرچه از محل این پشته ها دور شویم سن پوسته اقیانوسی بیشتر می شود. اقیانوس اطلس بهترین مثال در این خصوص است. البته در بستر دریاهای جوانی مثل دریای سرخ هم این اتفاق می افتد.
جایی که دو ورقه از هم دور می شوند،سنگ داغ و مذاب (ماگمای مایع) به صورت گدازه خارج می شود و ماده جدیدی به ورقه ها افزوده می شود. به این ترتیب ورقه اقیانوسی جدیدی تشکیل می شود. جای که این اتفاق رخ می دهد،پشته میان اقیانوسی نامیده می شود.
پشته های میان اقیانوسی به ندرت بیش از 4920 فوت (1500 متر) ارتفاع دارند اما ممکن است هزاران مایل در امتداد بستر اقیانوس کشیده شوند. در زیر هر یک از اقیانوسهای بزرگ جهان،یک پشته میان اقیانوسی وجود دارد. نمونه ای از آنها پشته میانی اطلس در اقیانوس اطلس است که از قطب شمال تا قطب جنوب کشیده شده است. پشته های میان اقیانوسی مناطقی هستند که فعالیت آتشفشانی و زمین لرزه در آنجا زیاد است.
اصل، پیدایش دریای سرخ محصول دور شدن صفحه عربستان از صفحه آفریقا است. گاهی هم ممکن است فرآیند دور شدن صفحات، در وسط یک قاره اتفاق بیفتد. در این صورت پوسته قاره ای شکاف برداشته و مواد مذاب از دل زمین بیرون ریخته و بلندی هایی ساخته می شوند. مانند منطقه شرق آفریقا و کوه معروف کلیمانجارو که نتیجه بروز چنین پدیده ای است.
در حالت دوم، صفحات همگرا هستند یعنی به هم نزدیک می شوند.
که این حالت خود به سه دسته تقسیم می شود؛ اول، برخورد صفحه اقیانوسی با صفحه قاره ای. در این نوع برخورد، صفحه اقیانوسی به دلیل چگالی بیشتر، به زیر صفحه قاره ای رانده می شود و کم کم به داخل سست کره فرو رفته و ناپدید می شود. این پدیده را فرورانش می نامند. در محل این فروراندگی معمولا رشته های کوه های طویل و مرتفعی تشکیل می شوند که با فعالیت های آتشفشانی و زمین لرزه همراه است. رشته کوه های آند در حاشیه غربی آمریکای جنوبی نمونه بارز چنین برخوردی هستند. در جنوب شرقی ایران هم می توان کوه های مکران را نام برد که در اثر فرورانش پوسته اقیانوسی عمان به زیر بلوک لوت ایران به وجود آمده اند. دوم، برخورد دو صفحه اقیانوسی با یکدیگر. در این حالت یکی از صفحات به زیر دیگری فرورانده می شود و در حاشیه دو صفحه، فعالیت های آتشفشانی فراوانی رخ می دهد. این آتشفشان ها در اعماق دریا قرار دارند و در نتیجه فعالیت آن ها، جزایر آتشفشانی خاصی پدید می آیند که به جزایر کمانی معروفند. جزایر کمانی اقیانوس آرام از این جهت مشهورند. این نوع برخورد سبب کوچک شدن حوضه های اقیانوسی می شود. سوم برخورد دو صفحه قاره ای با هم. وقتی دو صفحه قاره ای به یکدیگر نزدیک می شوند منحصرا پدیده کوه زایی و چین خوردگی اتفاق می افتد. کوه های هیمالیا در آسیا و رشته کوه آلپ در اروپا حاصل این نوع فرآیند کوهزایی هستند. کوه های زاگرس هم در ایران، مثال خوبی است که در نتیجه برخورد صفحه عربستان به صفحه آسیا قد برافراشته اند.
در حالت سوم، دو صفحه در کنار هم حرکت می کنند و در اصطلاح می لغرند.
در بسیاری جاها،ورقه های بزرگ سطح زمین به آهستگی به سمت هم حرکت می کنند. گاهی اوقات لبه یک ورقه در اثر نیروی برخورد تخریب می شود و گاهی اوقات در اثر برخورد، لبه ورقه ها چین خورده و رشته کوههای بزرگی به وجود می آید. هنگامی که یک ورقه زمین ساختی به زیر ورقه دیگر خم می شود، فرورانش رخ می دهد. در اثر برخورد ورقه چگال اقیانوسی با ورقه سبکتر قاره ای، این اتفاق رخ می دهد. در امتداد ساحل آمریکای جنوبی این پدیده دیده می شود. ورقه اقیانوسی به زیر سست کره رانده می شود. در اثرگرمای سست کره،ورقه فرورانده شده ذوب می شود. در سطح یک درازگودال اقیانوسی ایجاد می شود و به دنبال آن یک کمان قوسی تشکیل می شود. در این منطقه فعالیتهای آتشفشانی و زمین لرزه هم رخ می دهد.
خلاصه:
حرکت ورقه ها در مجاورهم به سه صورت ممکن است باشد.
1- دو ورقه از هم دور می شوند.
2- دو ورقه به هم برخورد کرده و نزدیک می شوند.
3- دو ورقه در کنار هم می لغزند.
پدیده های حاصل از حرکت ورقه ها:
1- ورقه های دور شونده:
بیش تر محل ورقه های دور شونده در میان اقیانوس ها قرار دارند در این مناطق مواد مذاب از بین دو ورقه خارج شده و بین دو ورقه سخت می شود و پوسته جدید حاصل می گردد.
به همین دلیل هر ساله چندین سانتی متر بر وسعت اقیانوس ها افزوده می شود.
2- ورقه ها های نزدیک شونده:
چون ورقه های نزدیک شونده خصوصیات فیزیکی و شیمیایی مختلفی دارند پدیده های حاصل به یکی از صورت های زیر می باشد.
الف: برخورد ورقه اقیانوسی با قاره ای:
اولین قدم برای موفقیت در حل مسئله، پذیرش وجود یک مسئله و استقبال از آن است. می توانیم در همین ابتدا به خود بگوییم، باز هم یک موقعیت برای این که تاثیر گذار باشیم و تغییر ایجاد کنیم. در بسیاری از موارد، مسائل پیش رو، ابتدایی، روزمره و ساده یا جالب و هیجان انگیز هستند. ولی درصدی از مسائل هم وجود دارند که بسیار حساس و با اهمیت هستند و نیاز به دقت بالایی دارند و معمولاً در مواجهه با این دسته ممکن است دچار تنش ومشکل شویم. حل مسئله و تصمیم گیری دو فرآیند پی در پی هستند. گاه به خاطر ترس از روبه رو شدن با مسائل یا ترس از تصمیم گیری در موردشان، آن ها را انکار می کنیم. در این مواقع در واقع به مرور زمان و شرایط محیطی اجازه می دهیم به جای ما و برای ما تصمیم بگیرند. گاه حتی مرور زمان و شرایط محیطی نیز نمی توانند راه حل مناسبی را مطرح کنند و فقط باعث تجمع مسائل و ایجاد مشکلات بزرگ تر و پیچیده تر می شوند. بنابراین شناسایی یک مسئله و تعریف درست موقعیت می تواند گام ابتدایی برای ایجاد تغییرات مطلوب در جهت اهداف و ارزش های ما باشد.
تعیین دقیق صورت مسئله بسیار مهم است. برخی مواقع مسائل را طوری طرح می کنیم که لا ینحل به نظر می رسند. به دو فرم یک مسئله توجه کنیم:
ـ من هیچ وقت در هیچ کدام از کارهایم موفق نیستم.
ـ من تا کنون از روش مناسبی برای انجام کارهایم استفاده نمی کرده ام.
بالطبع عبارت دوم افق روشنی برای حل مسئله و تصمیم گیری و ایجاد تغییر، ترسیم می کند، ولی عبارت اول بسیار ناامید کننده است و انگیزه ای برای تلاش ایجاد نمی کند، در حالی هر دو یک شرایط را توصیف می کنند.
روش های مختلفی برای حل مسئله و تصمیم گیری وجود دارند:
ـ منطقی: وقتی با جمع آوری اطلاعات لازم، تمام انتخاب ها و احتمالات را بررسی می کنیم و با توجه به هدف مان بهترین را بر می گزینیم.
ـ احساسی: در قید و بند جمع آوری اطلاعات نیستیم، حتی گاه آن ها را نادیده می گیریم و بیش ترین اعتبار را به حس مان می دهیم.
ـ تکانشی: خیلی سریع، اولین راهی را که به نظرمان می رسد انتخاب می کنیم.
ـ اجتنابی و غیر فعال: در واقع تصمیمی نمی گیریم یا آن را به تعویق می اندازیم، یا آن قدر درگیر دودلی های مان هستیم که کم کم انتخاب ها بر اثر تأخیر حذف می شوند تا نهایتاً یک گزینه باقی بماند.
تقویت مهارت تصمیم گیری می تواند به ما کمک کند تا کنترل بیش تری روی زندگی مان داشته باشیم و رضایت و اطمینان خاطر بیش تری در مورد تصمیمات مان. تصمیم گیری روندی است که طی آن یک مسیر را در میان چند راه ممکن بر می گزینیم. برای یک تصمیم گیری مناسب باید در ابتدا خودمان را به خوبی بشناسیم، یعنی از نقاط قوت و ضعف و ارزش های مان مطلع باشیم. ارزش های ما در تعیین اولویت های مان نقش مهمی دارند و می تونند مسیر تصمیم گیری را برای مان روشن سازند. اطلاع داشتن از شرایط محیطی، فرصت ها و محدودیت ها و امکان بروز تغییرات از دیگر اطلاعات مهمی است که باید در ابتدای هر تصمیم گیری مهمی آن را در نظر بگیریم. و اما مراحل تصمیم گیری:
1ـ مرحله ی اول شناسایی مسئله یا فرصت است. در واقع می توان گفت تصمیم گیری با تشخیص نیاز به تغییر آغاز می شود.
2ـ مرحله دوم تحلیلی و بررسی موقعیت موجود است. این که در چه موقعیتی هستیم و می خواهیم به چه شرایطی دست یابیم.
3 ـ در مرحله ی سوم باید اهداف مان را مد نظر قرار دهیم و چنان چه ذکر شد این اهداف تحت تاثیر ارزش های ما قرار دارند و هر چه بیش تر با ارزش های مان آشنا باشیم، راحت تر می توانیم هدف مطلوب را تعیین کنیم.
4ـ مرحله ی بعد در نظر گرفتن راه ها و انتخاب های موجود است، هر چه تعداد انتخاب ها بیش تر باشد، امکان یافتن راه حل مناسب و تصمیم گیری موفق بیش تر است، هر چند دقت بیش تری را نیز می طلبد. خیلی اوقات در این مرحله به علت کمبود اطلاعات یا خلاقیت، احساس محدودیت شدید در انتخاب های مان داریم واز این بابت خودرا در بن بست می بینیم. در چنین مواردی پرسش و مشورت گرفتن از افرادی با دانش و تجربه ی مناسب و استفاده از تکنیک های تفکر خلاق می تواند ما را در یافتن امکانات و راه های بیش تر کمک کند. به ویژه اگر تصمیم گیری مهمی در پیش رو داریم، بهتر است در این مرحله تأمل بیش تری داشته باشیم.
5 ـ یکی از مهم ترین مراحل تصمیم گیری، بررسی و پیش بینی پیامدهای تصمیم است. آن جا که از خود می پرسیم اگر این راه را انتخاب کنم، چه خواهد شد؟ گاه دانسته ها و تجربیات ما برای پاسخ به این سوال کافی است و گاه به علت تازگی شرایط یا کمبود دانش و تجربه، اطلاع کافی از پیامد ها نداریم که در این مواقع لازم است اطلاعات بیش تری در این زمینه جمع آوری کنیم. در این مرحله باید منابع را نیز بررسی کنیم و بدانیم برای تحقق هر کدام از انتخاب ها، به چه منابعی نیاز داریم، چه قدر وقت و انرژی، چه مهارت هایی و چه میزان دانش و تخصص و پول مورد لزوم خواهد بود. ارزیابی پیامدها ابعاد گسترده ای خواهد داشت از قبیل مطابقت با اهداف و ارزش های شخصی، هزینه ی زمانی و ذهنی و فیزیکی، پاداش نهایی و تأثیر تصمیم گیری بر دیگران. نکته ی مهم آن که در تمام مراحل تصمیم گیری باید مراقب انطباق مسیر انتخابی با اهداف و ارزش های مان باشیم.
6ـ در مرحله ی بعدی باید با نگاهی واقع بینانه به راه های موجود، پیامدها و امکانات مان، مناسب ترین انتخاب را که با اهداف و ارزش های مان هماهنگ است، برگزینیم. ممکن است در این مرحله بین راه های موجود، راهی را که واجد تمام شرایط مطلوب بوده وبرای مان مطبوع باشد، نیابیم. در این صورت باید مجدداً به مرحله ی چهارم برگردیم. شاید تمام راه های ممکن را طرح نکرده ایم و شاید بتوان از ترکیب دو یا چند انتخاب، مسیر مطلوب تری یافت. اما گاه علی رغم تمام این تلاش ها، باید به آخرین روش متوسل شویم و بهترین راه را که ممکن است چندان هم دلپذیر نباشد، برگزینیم