مشخصات فایل
عنوان: رشد و تکامل انسان
قالب بندی: word
تعداد صفحات: 75
محتویات
مقدمه
رشد و تکامل انسان
غریزه (Instinct)
رشد و نمو بدنی
چگونگی رشد و نمو بدنی
رشد قد و وزن
تاثیر نقص های بدنی در رفتار فرد
رشد حرکتی
رشد و تکامل ذهنی
رشد و تکامل عاطفی
آیا عواطف آموخته اند؟
عواطف مشترک
رشد و تکامل اجتماعی
مبانی روان شناسی رشد
دورة شیرخوارگی
رشد جسمانی
رشد حرکتی
رشد حسی
رشد عاطفی
رشد اجتماعی
دورة پیش دبستانی
عوامل سازنده هوش
و . . .
قسمتی از مقاله
مقدمه:
مقاله ای که هم اکنون در مقابل شماست مجموعه بحث هایی در رابطه ی روانشناسی کودکان 1 الی 4 یا 5 سال می باشد. در رابطه با ضرورت این بحث ها باید گفت چون کودک جوانان آینده می باشند و در فردا تمام کارهای کشورمان به دوش آن هاست، پس باید کودک با تربیتی کامل و انسانی متین وارد جامعه گردد تا بتواند بدون سرخوردگی و اختلالات روحی درمانی به جامعه خدمت کند و پیشرفت و ترقی روز افزونی برای جامعه به ارمغان آورد. این تحقیق گردآوری شده از چنین کتاب می باشد که در ابتدا آن مبانی ای در رابطه با انسان و رشد او آمده و سپس عوامل سازنده ی هوش و آخرین بخش این تحقیق مقاله ای به نام مشکلات کودکان تیزهوش آمده است. این مقاله اثر «جی اسکات وودینگ» از کانادا می باشد. که به دست سرکار خانم ملوک السادات حسینی بهشتی ترجمه گردیده است.
رشد و تکامل انسان
غریزه (Instinct)
روان شناسان در این سخن اتفاق نظر دارند که رفتار انسان پیچیده ترین انواع رفتار است و ساخت بیولوژیک و فیزیولوژیک او بیش از تمام حیوانات عالی پیچیدگی دارد و همین وضع، شناخت دقیق او را دشوار می نماید. شاید علت عمده وجود تفسیرهای گوناگون دربارة علت های رفتار آدمی همین پیچیدگی ساختمان وجود و رفتار او می باشد. به تدریج که بر سن کودک افزوده می شود ویژگی های دیگری از قبیل: خندیدن، حرف زدن، راه رفتن، کوچک و بزرگ را از هم تشخیص دادن، فاصله ها را دریافتن، رنگ ها را شناختن و ... در وی ظاهر می شوند.
این گونه فعالیت ها یا خصایص نتیجه ترکیب و تأثیر متقابل دو عامل وراثت و محیط می باشند و خصایص زیستی غالبا به وسیله «ژن ها» از والدین به فرزندان و خصایص روانی یا پسیکولوژیک – که گاهی خصایص اجتماعی نیز نامیده می شوند – غالبا از طریق «محیط» در فرد پیدا می شوند. ولی این تفسیر و توجیه – مخصوصا در گذشته – مورد قبول بعضی از روان شناسان واقع نشده است زیرا گفته اند که «ژن» جنبه خصوصی دارد یعنی تمام «ژن ها» یا عامل های انتقال صفات از نسلی به نسل دیگر در همه مردم یکسان نیستند چنانکه در خصایص بدنی ملاحظه می کنیم، قد، رنگ، قیافه، و ... کودک شبیه پدر و مادرش می شوند ولی همین کودک در سنی راه می رود یا به حرف زدن آغاز می کند یا لبخند می زند یا مثل جنسی در او ظاهر می شود که بیشتر کودکان در همانم سن و سال این خصایص را ظاهر می سازند پس نمی توان علت این قبیل خصوصیت ها را به «ژن» نسبت داد بلکه ناچار باید گفت که موجودات زنده عالی به ویژه انسان با یک عده استعدادها و مهارت ها یا به طور کلی خصایص مشترک و همگانی زاییده می شوند وبه یادگیری آن ها نیاز ندارند. به عبارت دیگر، هر فرد هنگام تولد برای انجام دادن یک عده فعالیت ها آمادگی و مهارت قبلی یا فطری دارد. این گونه خصایص را «غریزه» نامیده اند و برای مشخص شدن آن از سایر انواع رفتار انسان، چند خاصیت را به آن نسبت داده اند از جمله:
× غریزه استعداد طبیعی است که به یادگیری نیاز ندارد.
× غریزه در تمام افراد یک نوع موجود زنده وجود دارد.
× غریزه در مراحل خاص رشد و تکامل ظاهر می شود.
× غریزه را نمی توان در موجود زنده از بین برد.
× غریزه با تغییر وضع خارجی تغییر پیدا نمی کند.
× غریزه در همان لحظه ظهور از مهارت لازم برخوردار است مثلا بچه کلاغ به همان مهارت مادرش لانه می سازد.
× هدف غریزه کاملا مشخص است و جنبه زیستی دارد.
ولی بیشتر روان شناسان معاصر به کار بردن اصطلاح « غریزه» را با ویژگی های مذکور درست نمی دانند زیرا معتقدند که:
1- انسان در گذشته زمان توانسته است بسیاری از رفتارهای طبیعی خود را تغییر دهد مثلا می توانند ارضای میل جنسی خود را به تعویق اندازد و حتی گاهی آن میل را سرکوفته کند.
2- به کار بردن یا اصطلاح « غریزه» دلیل ضعف در تحقیق و شناخت رفتار آدمی است و روان شناسان معتقد به وجود غرایز عملا تحقیق علمی رفتار انسان را غیر ممکن می دانند.
3- اعتقاد به وجود غریزه سبب می شود که رفتار لااقل انسان را کلیشه وار و ثابت تصور کنیم و برای ایجاد تغییرات مطلوب در آن نکوشیم. مثلا وقتی بپذیریم که پرخاشگری و جنگ طلبی در انسان یک نوع غریزه یا رفتار طبیعی است دیگر کوشش برای جلوگیری از خصومت ها و جنگ های جهانی بیهوده خواهد بود.
به همین سبب، بیشتر روان شناسان بکار بردن اصطلاح «رفتار خاص نوع» (Species – Specific behavior) را بر اصطلاح عمومی « غریزه» ترجیح می دهند و آن را رفتاری می دانند که پایه زیستی آن بیش از آن که یادگیری نضج است.
با توجه به این اختلاف نظرها ما می توانیم پاسخ ها یا واکنش های موجود زنده – مخصوصا انسان – را به «پاسخ های ناآموخته» و «پاسخ های آموخته» تقسیم کنیم و اصطلاح « غریزه» را به کار نبریم با در نظر گرفتن این حقیقت که تشخیص دقیق پاسخ های ناآموخته از پاسخ های آموخته بخصوص در بزرگسالان تقریباً غیر ممکن است. مثلا غذا خوردن یک کودک نوزاد را می توان «پاسخ ناآموخته» نامید ولی غذا خوردن همین کودک حتی در یک سالگی دیگر نمی تواند «پاسخ ناآموخته» به شمار رود. از طرف دیگر، در سال های اخیر تحقیق و مطالعه در رفتار غریزی به عهده متخصصان «علم عادات» (Ethology) یا «عادت شناسی» واگذار شده است و اینان به تحلیل عینی در رفتار حیوان می پردازند و در تحقیق خود، روش های مشاهده و طبقه بندی در جانور شناسی و روش های آزمایشی روان شناسی حیوانی را به کار می برند.
رشد و نمو بدنی
علاقه کودک به انواع غذاها در دوران خردسالی با علاقه وی در مرحله نوجوانی فرق می کند. توجه کودک به وضع ظاهرش با افزایش سن او تغییر می یابد. کودک ده ساله مشاغلی را دوست می دارد ولی همین که به سن پانزده سالگی می رسد دیگر به آنها علاقه نشان نمی دهد و ... این تغییرات را که در طول گذشت زمان در یک فرد پیدا می شوند چنانکه دیدیم با اصطلاح کلی «رشد و تکامل» (Development) بیان می نمایند.
از بین تغییرات رشدی در فرد، تغییراتی را به آسانی می توان مشاهده کرد که در ساختمان بدنی وی پیدا می شوند مثلا به راحتی می بینیم که طفل نوزاد به تدریج می تواند مدتی چشمان خود را باز نگاه دارد (نگاه کند)، وزنش مرتبا زیاد می شود، بر حرکات دست ها و پاهایش تسلط پیدا می کند، می تواند افراد و اشیای در حال حرکت را با چشمانش دنبال کند، می تواند بنشیند، بایستد، راه برود، بدود، شخصا لباس و کفش بپوشد و ... و پیدایش هر کدام از این خصایص بدنی در رفتار فرد اثر می گذارد چنانکه به وسیله نشستن و ایستادن و راه رفتن می تواند آنچه را که می خواهد به دست آورد، به وسیله خنده و سخن گفتن می تواند با اطرافیانش ارتباط برقرار کند، و ... و به همین سبب، در بحث از رشد و تکامل جنبه های مختلف انسان ابتدا به مطالعه چگونگی رشد و تکامل بدنی او می پردازند. ولی پیش از بحث در این موضوع مهم باید به چند نکته توجه نماییم:
1- منظور از بحث جداگانه درباره چگونگی رشد و نمو بدنی این نیست که جنبه بدنی رفتار با جنبه های دیگر آن ارتباط ندارد و یا تن انسان جدا از روان و عقل او است بلکه این است که اولا مطالعه یک جنبه آسانتر از مطالعه تمام جنبه ها در آن واحد می باشد ثانیا مطالعة خصایص بدنی آسانتر از بررسی ویژگی های روانی است.
2- شناخت چگونگی رشد و نمو بدنی ما را با پایه های فیزیولوژیک رفتار آشنا می کند مثلا روشن می نماید که سلسله اعصاب در رفتار چه تاثیری دارد و اگر اختلالی در آن پیدا شود رفتار فرد چه وضعی پیدا خواهد کرد.
3-ضرورت توجه به چگونگی رشد و نمو بدنی در شناخت رفتار به ویژه رفتار ناسازگار روشن خواهد شد. مثلا خواهیم دید که ممکن است علت بعضی از ناسازگاری های فرد نارسایی یا اختلال غده های درون ریز او باشد که تا این اختلال درمان نشود بهبود ناسازگاری وی ممکن نخواهد شد.
4- چگونگی رشد بدنی در دید و گرایش فرد نسبت به خودش و این که دیگران او را چگونه فردی می بینند بسیار مهم و موثر است مثلا کودکی که از رشد و نمو سریع بدنی بهره مند است بهتر و سریعتر از همسالانش می تواند کارهایی را انجام بدهد و همین وضع باعث می شود که او ارزش خاصی برای خود قایل شود. یا کودکی که خود را نیرومندتر از همسالانش می بیند نظر مثبتی نسبت به خود خواهد داشت در صوررتی که کودک ضعیف، احساس کمبود و حقارت خواهد کرد و این احساس نیز او را رنج خواهد داد و احتمالا او را به بعضی فعالیت های نامطلوب از قبیل حسادت و انتقامجویی وادار خواهد کرد. یا کودک ضعیف خود را به اطاعت از کودک قوی و نیرومند ناچار خواهد دید. همچنین، رفتار افراد بلند قد با رفتار افراد کوتاه قد یکسان نخواهد بود و نیز افرادی که دارای نقایص بدنی یا عضوی هستند غالبا رفتارشان از این نقص ها متاثر می شود. به علاوه، نظر یا دید و گرایش مردم نسبت به افراد تنومند و نیرومند یا بهره مند از بدن سالم و قوی غیر از دید ایشان نسبت به افراد ضعیف و دارای نقض بدنی خواهد بود و شخص خودش، این نظر و گرایش مردم را نسبت به خود احساس کرده متاثر خواهد شد.
به علاوه، نخستین راه و وسیله کودک برای پی بردن به وجود خود به عنوان شخص یا فرد مستقل از دیگران، بدین اوست و او از طریق فعالیت های بدنی است که می تواند توجه سایرین راجلب کند و خود را نشان دهد مثلا همین که می تواند چیزی را از تاقچه اتاق بردارد فورا مادر یا پدرش را صدا می زند و می گوید: «نگاه کن، من دستم به تاقچه می رسد» خلاصه به گفتة لابار (La Barre) زیست شناس معروف: «طبیعت انسانی هر شخص از نوع بدنی که او دارد سرچشمه می گیرد» پس آگاهی از چگونگی رشد و نمو بدنی برای شناخت رفتار ضرورت دارد.
اگر بخواهیم خصوصیت بارزی برای روان شناسی علمی جدید ذکر کنیم باید بگوییم که برای این علم، دیگر انسان ترکیبی از دو واحد یا جنبه مستقل به نام بدن و روان نیست بلکه واحدی است غیر قابل تجزیه. از این رو، روان شناس معاصر به رفتار فرد توجه دارد که آن نیز از کل وجود وی سر می زند. مثلا وقتی ما گریه می کنیم. تنها اشک چشم نیست که در چهره ما ظاهر می شود و یک امر بدنی است بلکه تمام وجود ما ناراحت است و همین طور است در خنده.
همین یافته روان شناسی نیز معلم را به یک اصل مهم متوجه می نماید و آن این که وی باید در تمامی فعالیت های درسی خویش به کل وجود فرد فرد دانش آموزان توجه داشته باشد و هرگز تصور نکند که بعضی از فعالیت های وی در بدن دانش آموز و بعضی در روان او تاثیر می گذارد بلکه کیفیت رفتار معلم در کیفیت رفتار دانش آموز موثر واقع می شود. به همین سبب، انتخاب و تربیت معلم را از حساسترین امور یک جامعه می شمارند و غفلت یا مسامحه در آن را خطر بزرگی برای جامعه انسان می دانند.
دوره رشد و نمو بدنی
سرعت رشد و نمو بدنی به اختلاف سن کودک و ماه های سال مختلف می شود بدین جهت، رشد بدنی را به دو دوره عمومی و سالی تقسیم می کنند:
الف – دوره عمومی رشد بدنی. شامل سرعت رشد و نمو بدن در تمام مراحل زندگی است که ابتدا به سرعت شروع شده سپس کند می شود بعد دوران بلوغ باز همان سرعت قبلی را پیش می گیرد و هنگام جوانی و نضج کامل، نیروهای بدنی متعادل می شوند، و در مرحله پیری رو به ضعف و انحطاط می گذارند.
ب – دوره سالی . دوره رشد قد تقریباً در نصف اول سال، سریع و در نصف دوم، کند می شود ولی رشد وزن عکس آن است یعنی در نصف اول سال، کند و در نیمه دوم سریع می شود.
چگونگی رشد و نمو بدنی
رشد و نمو دستگاه ها و اعضای گوناگون بدن در مرحله پیش از تولد با نظم خاصی انجام می گیرد ولی بعد از تولد میان آن ها اختلاف هایی پیدا می شوند بدین معنا که هر یک از آن اعضا بعد از تولد راه مخصوصی برای رشد و تکامل در پیش می گیرد که از کیفیت رشد سایر عضوها متفاوت و ممتاز است ولی این اختلاف، موجب ناپیوستگی میان آن ها نمی شود.
همچنین، اعضای بدن انسان در مرحله طفولیت به نسبت های مختلف رشد و نمو می کنند و در این رشد و نمو از عوامل زیادی متاثر می شوند چنانکه استخوان بندی، دندان ها، دستگاه عصبی، و عضلات رشد و نمو می کنند در حالی که رشد و نمو قد و وزن با سن زمانی یا شناسنامه یی Chronlogical) یا CA) ارتباط دارد و به تدریج و با افزایش آن، رشد و نمو می کنند به همین سبب است که قد و وزن همیشه با سن مقایسه می شوند. به عبارت دیگر، تمام بدن یک جا و ناگهانی رشد و نمو نمی کند بلکه هر قسمت از دستگاه های بدنی رشد خاصی دارد. از طرف دیگر، مغز و دستگاه عصبی در سال های اول به سرعت رشد می کنند و در حدود 16 سالگی به نضج می رسند چنانکه مغز کودک در 2 سالگی 75 درصد وزن مغز بزرگسالان را دارد و در 6 سالگی وزن مغز به 90 درصد مغز بزرگسالان می رسد. بدن به صورت کلی، به سرعت تا 5 سالگی و بعضا کمی سریعتر تا 12 سالگی نمو می کند. بعد از سن بلوغ، آخرین جریان رشد و نمو بدن است که در حدود 20 سالگی به اوج خود می رسد.
رشد قد و وزن
وضع رشد بدنی یک فرد را در چگونگی رشد و نمو قد و وزن او به آسانی می توان مشاهده کرد. قد بچه نوزاد عادی به طور متوسط در حدود 50 سانتی متر است. در یک سالگی به حدود 74، در پایان دو سالگی به 84 و در پایان سه سالگی به 91 سانتی متر می رسد و تا شش سالگی هر سال در حدود 7 سانتی متر و از این به بعد تا دوران بلوغ هر سال در حدود 5 سانتی متر بر قد کودک افزوده می شود.
میزان قد انسان برحسب اختلاف عاملهای وراثت، محیط، و جنس (دختر و پسر بودن) فرق می کند. چنانکه حد متوسط قد پسران تا دوره بلوغ بیش از حد متوسط قد دختران می باشد ولی در دوران بلوغ دختران بر پسران سبقیت می کنند. سپس مانند سابق، تعادل برقرار شده به تدریج پیش افتاده پسران آغاز می شود.
وزن بچه نوزاد عادی به طور متوسط در حدود 3 کیلوگرم است و وزن پسر همیشه کمی بیشتز از وزن دختر است که این تفاوت تا دوران بلوغ ثابت می ماند. در سال اول زندگی وزن کودک به سرعت افزایش پیدا می کند به طوری که در پایان چهار ماهگی 6 کیلوگرم می شود و آخر یک سالگی به 9 کیلوگرم می رسد و در پایان دو سالگی کودک در حدود 12 کیلوگرم وزن خواهد داشت. سپس از این سرعت کاسته می شود و هر سال تقریباً 2 کیلوگرم بر وزن کودک افزوده می شود و این افزایش وزن تا دوران بلوغ به همین قرار خواهد بود وزن کودک از چگونگی غذا، استراحت، فعالیت، قد، سن، جنس، شرایط زندگی، و ساختمان بدن متاثر می شود:
در رشد و نمو بدنی چند اصل مشاهده می شود از این قرار:
1- میزان و نسبت رشد و نمو برای هر دو جنس در دوره پیش از مدرسه (کودکستانی) به بیشترین درجه می رسد.
2- رشد قد دختران در دوران بلوغ سریعتر از پسران است ولی از آن دوره به بعد پسران برتری پیدا می کنند.
3- قد مرد متوسط در حدود 10 تا 12 سانتی متر از قد وزن متوسط بلندتر است.
تاثیر نقص های بدنی در رفتار فرد
نقص های بدنی ممکن است نتیجه عوامل موروثی باشند، یا در اثر حادثه یی پیش از تولد و در جریان تولد و بعد از تولد پیدا شوند، و یا معلول عوامل روان شناسی یی باشند. علت عمومی نقص های بدنی اساسا طبیعی است ولی با این وجود، بعضی از آن ها پایه روانی دارند. مثلا لکنت زبان از جمله نقص های بدنی است که غالبا علت روانی دارد و اشخاصی که دارای این نقص هستند معمولاً هنگامی دچار لکنت می شوند که اضطراب دارند، وحشتزده هستند، و یا غم و اندوه شدیدی بر آن ها مستولی شده است.
تاثیر نقص های بدنی روی فرد به نوع نقص، زمان پیدایش آن، نظر دیگران نسبت به آن، و دید فرد نسبت به خود بستگی دارد. مثلا تاثیر فلج بودن در روی فرد بیش از این است که او یک انگشت کم داشته باشد. همچنین، اگر نقص بدنی در اوایل زندگی پیدا شود شخص فرصت زیادی برای سازگاری خواهد داشت و اثر آن به اندازة تاثیر نقصی که در دوران نوجوانی پیدا می شود نخواهد بود.
هر گاه مردم این نقص بدنی را مهم ندانند و نسبت به آن بی توجه یا کم توجه باشند در دید فرد نسبت به خود موثر واقع شده کمتر احساس نقص و کمبود خواهد کرد. مهمتر از همة این عامل ها نظر و گرایش خود فرد نسبت به آن نقص است. شاید نقص بسیارجزیی – مثلا بزرگی یا کوچکی بینی – به نظر یک شخص نقص بسیار مهمی باشد که در این صورت، تاثیر آشکاری روی سازگاری روان شناس یی شخص خواهد گذاشت.
البته نباید فراموش کرد که گرایش هر فرد نسبت به خویشتن بیشتر به چگونگی واکنش دیگران به او بستگی دارد. گرایش و رفتار والدین، برادران و خواهران، همبازی ها، و معلمان اثر زیادی روی گرایش فرد نسبت به نقص خواهد داشت. مثلا اگر والدین لکنت زبان را عیب و نقص مهمی تصور کنند و برای پوشاندن این نقص در فرزند خود او را از برخوردهای اجتماعی باز دارند این رفتار ایشان سبب خواهد شد که کودک آن نقص را بسیار مهم تلقی کند و این نیز ناکامی های فراوانی را برای او بار خواهد آورد. به همین سبب، اطرافیان فردی که دارای نقص عضوی است باید از مهم جلوه دادن آن خودداری کنند و به یاد داشته باشند که اثر نامطلوب نقص بدنی یا عضوی بسیار کمتر از اثر نظر و رفتار ایشان یا آن فرد می باشد. فرد ناقص به فرصت های زیادی نیازمند است که بتواند در بعضی موارد موفقیت کسب کند و عملا دریابد که او با وجود داشتن نقص عضوی یا بدنی می تواند در موارد زیادی توفیق یابد.
رشد حرکتی
منظور از رشد حرکتی قدر کنترل عضلات است که برای فرد بسیار اهمیت دارد. رشد حرکتی به بهداشت بدنی و روانی، زندگی اجتماعی، و رشد و تکامل خود شناسی فرد بستگی دارد بدین معنا که کودک سالم از رشد حرکتی طبیعی برخوردار خواهد بود. زندگی در میان جمعی که فعالیت و جنب و جوش ک ودکانه را برای کودک ضروری می دانند و فرصت های حرکات بدنی مختلف برای او فراهم می کنند سبب می شود که رشد حرکتی کودک طبیعی و سریع انجام گیرد. همچنین، کودک وقتی در فعایت های بدنی خود موفق شود نسبت به خود گرایش مثبت یا نظر مساعد پیدا خواهد کرد. از طرف دیگر، رشد و تکامل حرکتی کودک را در بهره مندی از سلامت بدنی و روانی، گسترش ارتباط های اجتماعی، و احساس موفقیت و خودشناسی سالم بسیار کمک می کند چنانکه هاویگهرست می گوید: «گسترش دایره خویشتن فهمی یا خودشناسی کودک به مهارت هایی بستگی دارد که وی در دوران طفولیت کسب می کند همچنانکه خودپذیری او تا حدی از توانایی او به درک اشکال گوناگون دنیای خارج از خود سرچشمه می گیرد ... هنگامی که کودک در یک فعالیت گروهی شرکت می کند مهارت های خاص و تجارب معینی پیدا می کند، فرصت می یابد که مهارت های خود را در برابر همسالانش بسنجد و چگونگی واکنش همسالان نسبت به مهارت های وی بر خودشناسی او می افزاید.»
رشد حرکتی در مراحل مختلف زندگی به فرد کمک می کند که خود را به عنوان یک شخص مستقل بشناسد و بپذیرد. کودک خردسال وقتی احساس استقلال می کند که یاد می گیرد کارهایی برای خودش انجام دهد مثلا شخصا کفش ها و لباس هایش را بپوشد و اسباب بازیهایش را جابجا کند.
رشد حرکتی از لحاظ رشد اجتماعی نیز بسار مهم است. زندگی بچه نوزاد به دیگران بستگی دارد ولی او نمی تواند به سوی دیگران برود باید دیگران به سوی او بیایند. همین که به تدریج می تواند بر اعضای مختلف بدنش مسلط شود و عضلانش را تحت کنترل در آورد می تواند بنشیند، بایستد، راه برود و سرانجام بدود و بدین وسیله روابط بین خود و دیگران را گسترش دهد.
رشد مهارت های حرکتی به کودک امکان می دهد که با اشخاص، حوادث، اشیا و اوضاع مختلف زیادی برخورد کنند و بر تجاربش بیفزاید.
رشد حرکتی در «خود پنداری» (Selfconcept) یا تصور فرد از خود نیز بسیار موثر است. هر گاه رشد حرکتی فرد کند باشد ممکن است چنین تصور کند که او در سطح پایین تر از همسالانش قرار دارد و در نتیجه نمی تواد در بازی ها و فعالیت های آن ها شرکت کند. همین دید و تصور او از خودش تاثیر زیادی در رفتار او دارد زیرا مهمترین عامل موثر در دید فرد نسبت به خویشتن این است که او خود را چگونه می بیند نه این که دیگران او را چگونه می بینند. او آن چنان واکنش نشان می دهد که فکر می کنند دیگران او را می بینند اگر چه چگونگی رفتار دیگران با فرد در تشکیل تصور او از خویشتن (خودشناسی یا خودپنداری) موثر است، هر گاه بین اعتقاد فرد دربارة دید دیگران نسبت به او و شیوة رفتار عملی شان با او اختلاف و تناقص پیدا شود وی ناکام خواهد شد. مثلا شخصی چنین تصور کند که دیگران او را آدم فهمیده ای می دانند ولی ببیند که عملا با او مانند یک آدم کم فهم رفتار می کنند ناکام می شود. شاید علت عمده بیشتر ناکامی های ما همین تصور های نادرست دربارة خودمان باشد. یکی از هدف های اساسی تربیت این است که افراد را در پیدایش خودپنداری درست و واقعی کمک کند یعنی ایشان بتوانند خود را درست بشناسند و به محاسن و معایب واقعی خود عملا پی ببرند. مثلا کودک یاد بگیرد که او نمی تواند برتری داشته باشد، او ناچار است از دیگران کمک بگیرد، تجاربش را افزایش دهد، به دیگران کمک کند و گاهی خواسته ها یا تمایلات خویش را سرکوب کند.
مطالعه رشد و تکامل حرکتی در کودکان و نوجوانان نشان می دهد که:
× رشد حرکتی از اصول رشد و نمو پیروی می کند.
× رشد و تکامل مهارت های حرکتی در دوره دبستانی از عامل های بیشتر مخصوصا نضج و تمرین متاثر می شود.
× رشد مهارت های حرکتی در کو دکان علاوه بر نضج به فعالیت های حرکتی نیز بستگی دارد.
× رشد حرکتی پسر و دختر تا دوره بلوغ چندان با هم فرق ندارد لیکن بعد از این مرحله، پسران بر دختران برتر می شوند.
× رشد و تکامل حرکتی از وضع و بهداشت بدنی، هوش، فشار عاطفی، و محیط کودک متاثر می شود.
رشد و تکامل ذهنی
یکی دیگر از جنبه های اساسی رشد و تکامل انسان رشد استعدادهای ذهنی فرد است و از این لحاظ بیشتر اهمیت دارد که در رشد و تکامل کلی فرد اثر می گذارد. در بخث از رشد و تکامل ذهنی به افزایش و کاهش ویژگی ها و استعدادهایی که وضع هوشی فرد را نشان می دهند توجه داریم.
در ماطلعه رشدذهنی با چند مشکل مواجه می شویم: یکی این که تعیین ویژگی های ذهنی یا عقلی خاص در بچه های نوزاد و خردسال بسار دشوار است و وقتی هوش آن ها را اندازه می گیرم در واقع استعدادهای حرکتی آن ها را می سنجیم که همبستگی کم ولی مثبت با وضع هوشی فرد در آینده دارند. مشکل دیگر، سنجش استعدادهای ذهنی و وسایل اندازه گیری آن هاست بدین معنا که استعدادهای ذهنی چنان با هم در آمیخته و پیچیده هستند که نمی توان دقیقا آن ها را اندازه گرفت. از طرف دیگر از به کار بردن تست های هوشی متفاوت نتایج مختلف به دست می آیند. مشکل سوم این است که خود روان شناسان در تعریف هوش و اعتبار تست های هوشی اختلاف نظر دارند مثلا بعضی از ایشان معتقدند که هوش فرد ثابت است و بعضی دیگر آن را تابع وضع محیط می دانند.
مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت بررسی سیر تکامل و پیدایش تفکر مدیریت
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید:35
فهرست مطالب
مقدمه
مدیریت علمی ( از سال 1898 تا زمان عاضر )
سیستم تیلور که به نام " مدیریت علمی " معروف است شامل دو عنصر اساسی است
فردریک تیلور در آخر کتاب خود به عنوان " اصول مدیریت علمی " که در سال 1903 منتشر کرد چنین می نویسد
مدیریت علمی عنصر واحدی به شمار نمی رود بلکه فلسفه ای است که عناصر متشکله ان عبارتند از
هنری ال گانت
فرانک.بی و لیلیان.ام. گیلبرت
مدیریت اداری
( از سال 1916 تا زمان حاضر )
لوتر گیولیک (Luther Guleick )
بوروکراسی وبر
معانی بروکراسی
چستر برنارد
مکتب روابط انسانی
( از سال 1927 تا امروز )
و . . . .
قسمتی از پاورپوینت
مقدمه :
در اوایل قرن بیستم ، نتایج انقلاب صنعتی که در حدود سال 1790 اغاز گردیده بود به تدریج به ثمر رسید . یکی از مشخصات بارز انقلاب صنعتی ماشینی کردن تولید بود که زندگی اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی جوامع صنعتی اروپا و امریکا را دگرگون ساخت . برخی از اثار و عواقب انقلاب مزبور را می توان به شرح زیر خلاصه نمود :
از سوی دیگر ، بر دامنه قدرت و اختیارات حکومت به سرعت افزوده شد ، زیرا علاوه بر حفظ نظم و امنیت ملی ، تصدی اموری مانند حمل و نقل ، اموزش و پرورش و رفاه عمومی و همچنین تنظیم و کنترل فعالیتهای سازمانهای غیر انتفاعی در بخش خصوصی برای نخستین بار جزو وظایف اساسی دولت به شمار امد .
تحولات مزبور ایجاب می کرد که نظام سازمانی نوینی که منطبق با نیازهای زمان و گسترش روزافزون دستگاههای دولتی و خصوصی باشد ایجاد شود .
بدین ترتیب ، دانشمندان اروپایی و امریکایی در دو سوی اقیانوس اطلس ، مطالعات و بررسی های علمی خود را در جهت پایه گذاری نظام سازمانی مزبور متمرکز ساختند .
در این مقاله اصول و عقاید برخی از دانشمندان مزبور در قالب نظریه های مدیریتی مورد بررسی قرار می گیرد .
مدیریت علمی ( از سال 1898 تا زمان عاضر ) :
نظریه مدیرت علمی در واقع از سال 1832 یعنی زمانی که چارلز ببج نویسنده انگلیسی کتاب خود را تحت عنوان " صرفه جویی صاحبان صنایع " به چاپ رساند آغاز گردید . در حدود پنجاه سال بعد یکی از صاحبان صنایع آمریکا به نام هنری تاون فنون و روشهای جدیدی را در اداره امور موسسه صنعتی خود به کار برد که مورد توجه مهندسان و مدیران هم عصر وی واقع گردید .
ولی تا قبل از سال 1903 علم جدید مدیریت شکل و حالت مشخصی به خود نگرفته بود ، در این سال فردریک وینسلو تیلور رساله ای درباره اصول مدیریت کارگاه های صنعتی در انجمن مهندسان مکانیک آمریکا قرائت کرد که مقدمه تدوین و تکمیل یکرشته رساله های بعدی پیرامون فنون و نظریه های علمی مدیریت به شمار می رود . و از این رو تیلور به علت مطالعاتش در این باب به عنوان پدر مدیریت علمی شناخته شده است .