ابعاد هوش هیجانی در مدیریت و رهبری
گلمن، بویاتزیس و ری (1999) نیز اجزای هوش هیجانی را به شرح زیربیان کرده اند:
1) خودآگاهی: خودآگاهی یا تشخیص احساس در همان زمان که در حال وقوع است، بخش مهم و کلیدی هوش هیجانی را تشکیل
می دهد. توانایی کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسها نشان از درک خویشتن و بصیرت روان شناسانه دارد. مدیران و رهبرانی که
درجه ای بالا از خود آگاهی دارند، با خود و دیگران صادق هستند و می دانند که چگونه احساسهایشان بر آنها، سایر مردم و عملکرد شغلیشان تاثیر می گذارد. آنها با یک احساس قوی از خودآگاهی، با اعتماد به نفس و در استفاده از
قابلیتهایشان کوشا هستند و می دانند چه وقت درخواست کمک کنند.
2) خودنظم دهی: کنترل و اداره احساسات مهارتی است که بر پایه خود آگاهی شکل می گیرد. مدیران ورهبران قادرند محیطی از اعتماد و انصاف خلق کنند. عامل خود نظم دهی به دلایل رقابتی بسیار مهم است، زیرا در محیطی که سازمانها مستهلک می شوند و فناوری کار با سرعتی گیج کننده تغییر شکل می یابد. فقط افرادی که بر هیجانهایشان تسلط یافته اند، قادر به انطباق با این تغییرها هستند.
3) انگیزش: هدایت احساسها در جهت هدف خاص برای تمرکز توجه و ایجاد انگیزه در خود بسیار مهم است. کنترل احساسها زمینه ساز هر نوع مهارت وموفقیت است و کسانی که قادرند احساسهای خود را به موقع برانگیزانند، در هر کاری که به آنان واگذار شود، سعی می کنند مولد وموثر باشند. رهبران با انگیزه برای رسیدن به ماورای انتظارهای خود و هرکس دیگر حرکت می کنند. کلید واژه این رهبران، پیشرفت است. رهبرانی که بالقوه رهبر هستند، میل به پیشرفت در آنها درونی شده و برای رسیدن به پیشرفت برانگیخته می شوند. شور، اولین علامت رهبران با انگیزه است که به وسیله آن عشق به یادگیری دارند، به انجام خوب شغل مبادرت
می کنند و یک انرژی خستگی ناپذیر برای بهتر انجام دادن کارها نشان می دهند. تعهد سازمانی علامت دیگر است. وقتی افراد شغلشان را برای خودش دوست دارند. به سازمانی که در آن مشغول بکارند، احساس تعهد می کنند و به طور قابل ملاحظه ای موقعی که علایم بر ضد آنهاست، خوشبین باقی می مانند.
4) همدلی: توانایی دیگری که براساس خودآگاهی هیجانی شکل می گیرد، همدلی با دیگران است که نوعی مهارت مردمی محسوب
می شود. رهبران همدلی سعی می کنند همه را راضی کنند. آنها با ملاحظه و فکر، احساسهای کارکنان را همراه با سایر عوامل در تصمیم گیریها در نظر می گیرند. امروزه همدلی به عنوان جزئی از رهبری بسیار مهم است، رهبران همدل بیشترین همدردی را با افراد اطرافشان نشان می دهند. آنها دانش خود را برای پیشرفت سازمانشان به روشهای ظریف اما با اهمیت استفاده می کنند.
5) مهارت های اجتماعی یا تنظیم روابط با دیگران: هنر ارتباط با مردم به مقدار زیاد، مهارت کنترل و اداره احساسهای دیگران است. این مهارت نوعی توانایی است که محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت می کند. رهبران دارای سطوح بالای تواناییهای هیجانی می باشند. اغلب با روحیه هستند. افراد ماهر از نظر اجتماعی به حوزه وسیعی از آشناییها و همچنین مهارتها برای ایجاد رابطه تمایل دارند. این افراد در مدیریت گروهها ماهر هستند. مهارتهای اجتماعی می تواند به عنوان کلید قابلیتهای رهبری در اکثر سازمانها در نظر گرفته شود، زیرا وظیفه رهبر انجام کار از طریق دیگرافراد است. در این راستا رهبران به مدیریت موثر روابط نیاز دارند ومهارتهای اجتماعی آن را ممکن می سازد.
مایر،سالووی وکارسو (1990)نیز برای هوش هیجانی چهاربعدتشخیص داده اند که عبارتند از:
1) شناسایی هیجانها در خود و دیگران: ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجانی این است که از هیجانها و احساسهای خودآگاه باشد. توانایی خودآگاهی به مدیران اجازه می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند. مدیران خود آگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خود آگاهی استفاده می کنند و به طور شهودی و از راه درک مستقیم می دانند که چگونه دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
2) کاربرد هیجانها: کاربرد هیجانها،توانایی استفاده از هیجانها درکمک به کسب نتایج مطلوب ،حل مسایل واستفاده ازفرصتهاست. این مهارت شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند. هیجانها و احساسهای دیگران را بیشتر عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند. علاوه بر این، آنان در زمینه شناخت روند سیاستهای اداری تخصص دارند. بنابراین، مدیران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقاً می دانند که گفتار و کردارشان بردیگران تاثیر می گذارد و آن قدر حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تاثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر می دهند.
3) توانایی درک و فهم هیجانها: توانایی درک هیجانهای پیچیده وآگاهی ازعلل آنهاوچگونگی تغییر هیجانها ازیک حالت به حالت دیگر رادرک هیجانها می نامند. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند، از این مهارتها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلافهااز طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این تواناییها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروهها می شود و در نتیجه می توانند همکاری بهتری را با دیگران برنامه ریزی کنند.
4) مدیریت هیجانها: مدیریت هیجانها،توانایی کنترل واداره کردن هیجانها درخود و دیگران است. مدیرانی که این توانایی را دارا هستند، اجازه نمی دهند بدخلقی های گاه و بیگاه در طول روز از آنها سربزند. آنان از توانایی مدیریت هیجانها به این منظور استفاده می کنند که بدخلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره وارد نکنند یا منشا و علت بروز آن را به شیوه ای منطقی برای مردم توضیح دهند. بنابراین، آنها می دانند که منشا این بدخلقی ها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد.
«جردن»، «اشانازی»، «هارتل» و «هوپر» (1999) ابعاد هوش هیجانی در محیط کار را به صورت مدل نشان
داده اند. در این مدل بر اساس ابعاد مایر، سالووی و کارسو، شاخصهای فرعی تر تبیین و ارتباط آنها با هوش هیجانی مرتبط با خود و دیگران که تشکیل دهنده هوش هیجانی محیط کار است. به صورت شکل 1 بیان شده است (شکل شماره یک).
هوش هیجانی و رهبری گروه
توانایی به کارگیری هیجانات یا تولید هیجانها برای تسهیل حل مسئله در کارآیی اعضای گروه نقش مهمی را ایفا می کند. در واقع بارساد (2000) از دانشکده مدیریت ییل در مطالعه ای که راجع به شناخت هیجانی انجام داد، دریافت که گسترش هیجانهای مثبت در داخل گروهها، همکاری و مشارکت اعضای گروه را تسهیل کرده، تعارض را کاهش داده و میزان کارآیی اعضای گروه را بهبود می بخشد. رایس (1999) متخصص آمریکایی در زمینه منابع انسانی، مقیاس چند عاملی هوش هیجانی را روی 164 نفر از کارکنان عادی و 11 نفر از رهبران این کارکنان که در یک شرکت بیمه مشغول به کار بودند، اجرا کرد و با این آزمون به ارزیابی هوش هیجانی آنان پرداخت. همبستگی بین نمره های مربوط به گروه رهبران درآزمون هوش هیجانی با نمره های کارآیی آنان که توسط مدیران اداره درجه بندی شده بود (51/0= r) محاسبه شد. همبستگی بین میانگین نمره های گروه در آزمون هوش هیجانی و امتیا
از سالها پیش روان شناسان متوجه شده اند که برای کسب موفقیت تنها دارا بودن ظرفیتهای هوش عقلانی قوی (IQ) کفایت نمی کند. مطالعات نشان می دهد ، تعداد زیادی از افراد دارای هوش عقلانی و شناختی بالا نتوانسته اند در زمینه شغلی ، زندگی زناشویی ، ایجاد روابط با دیگران و حتی زمینه های تحصیلی موفق باشند. پس از آن نظر دانشمندان از جمله پیتر سالوی و جان مایر به توانمندیهای دیگری جلب شد که بیشتر از جنس هیجانات بودند تا شناختها. این توانمندی که از این پس هوش هیجانی نامیده می شود به توانایی های آموخته شده ای اشاره دارد که به ما کمک می کند تا احساسات و هیجانات خود را درک کرده و کنترل نماییم تا به نفع ما کار کنند نه بر علیه ما.
گاه از خود می پرسیم ، چگونه می توان در کارکنان ایجاد انگیزه کرد؟ یا تحت چه شرایطی می توان دراعضا یک مجموعه کاری یا سازمان، شور و اشتیاق برای بهتر کار کردن را افزایش داد؟ چگونه می توان اعتماد کرد و اعتماد را جلب کرد؟ امید به آینده را چگونه بالا ببریم؟ اضطراب را با چه روشی کاهش دهیم؟ و سوالاتی از این قبیل.
با نگاهی به عبارات انگیزه ، شور و اشتیاق ، اعتماد ، امید،اضطراب و لغات مشابه آن متوجه می شوم ، در باره مقولاتی از جنس هیجانات یا عواطف فکر می کنم نه مولفه های شناختی و عقلانی. یا بهتر بگویم ، به جای صحبت از IQ از ظرفیت دیگری به نام EQ یا چیزی که امروزه هوش هیجانی (Emotional Intelligence = EI) نامیده می شود بحث می کنیم.
هوش هیجانی از پنج مهارت تشکیل شده :
۱ مهارت خود آگاهی:
شناخت احساسات و هیجانات خود به طور آنی و عمیق و استفاده از آن برای راهنمایی در تصمیم گیری های مناسب.
۲ مهارت خود نظم دهی:
توانایی مهار و مدیریت هیجانات و حفظ آرامش برای کمک به تصمیم گیری و بهره گیری از توانمندیهای شناختی به نحو مناسب. هماهنگی با هیجاناتمان به نحوی که به جای اختلال در کارها ، در تسهیل آن به ما یاری رساند.
۳ مهارت خود انگیختگی:
استفاده از عمیقترین علایق خود برای حرکت دادن و هدایت به سمت اهداف تا کمک کند پیش قدم شده و در جهت تکامل و پیشرفت تلاش کنیم ، نه اینکه منتظر مانده تا یک واقعه یا شخص باعث ایجاد انگیزه و حرکت در ما گردد.
۴ مهارت همدلی:
درک آنچه افراد احساس می کنند ، توانایی در نظر گرفتن دیدگاه های دیگران و توسعه حسن تفاهم و هماهنگی با انسان های گوناگون به منظور ارتقای کار گروهی بویژه در محیط کاری و سازمانی
۵ مهارت های اجتماعی:
در روابط با دیگران ، به خوبی کنار آمدن با عواطف خود و دیگران. فهم دقیق موقعیتها و شبکه های اجتماعی. مهارت خوب گوش کردن، و خوب ابراز وجود کردن ، حل تضادها و تعارض ها و استفاده از این مهارتها برای متقاعد سازی ، رهبری و مدیریت.
هوش هیجانی یعنی صداقت، یعنی آگاهی نسبت به احساسات خودمان و دیگران. دکتر دانیل
گلدمن در کتابش به نام کارکردن با هوش هیجانی میگوید «هوش هیجانی مشتمل بر پنج
قابلیت است که سه قابلیت آن در رابطه با تعامل فرد با خودش (درونفردی) و دو قابلیت
دیگر در رابطه با نحوه ِ برخورد فرد با دیگران (برونفردی) است».
این پنج قابلیت عبارتند از:
نقاط قوت و ضعف شما دارد تا بتوانید همزمان از طریق روش مناسب و سازنده احساسات
خود را ابراز کنید.
که انجام میدهیم. مدیریت بر احساس خودتان باعث میشود وقتی با هیجانی روبرو
میشوید با انتخابی منطقی و دلایل کافی رفتاری صحیح در پیش گیرید.
مایوسکننده است. بر اساس نظریه ِ دانیل گلدمن، مجریان و کارگزاران برتر بر موانع
موجود غلبه کرده و میتوانند بر محیط و شرایط موجود تاثیرگذار باشند.
دریچه ِ چشم دیگران ببیند. به طور خلاصه، همدلی نیازمند درک، شناخت و پاسخ مناسب
به هیجانهای دیگران است.
به فرد کمک میکند به طور دائم و مستمر و به طور مثبت با دیگران ازتباط برقرار کند.
روابط موثر، موجب اجماع و توافق عمومی شده و از اهداف گروهها حمایت میکند.
هوش هیجانی میتواند در شرکتهای مختلف موجب موفقیتهای کاری شود.
من از این نظریه دفاع میکنم که هوش هیجانی منافع فردی زیادی در بر دارد، شامل
موفقیت در مسیرهای شغلی، تقویت روابط فردی، افزایش خوشبینی، اعتماد به نفس و
سلامتی.
هوش هیجانی ضمن کاهش فشار روانی (استرس)، محیطی به وجود میآورد که به حفظ سلامت
جسمی و تندرستی بهتر کمک میکند، بهخصوص روی مفهوم دستیابی به سلامت جسمی و
تندرستی بهتر تاکید میکنم.
مشاهده پنجرههای کهن نشان داده است که گاهی شیشههای آنها در پایین ضخیمتر و در بالا نازکتر اند. در ابتدا گمان بر این بود که شیشه حالت مایع دارد و با گذشت چند سده، شیشه تخت و یکنواخت کمکم به سمت پایین جریان پیدا میکند درنتیجه بخشهای پایینی ضخیمتر دیده میشود این برداشت کاملاً نادرست است چون هرگاه یک بار شیشه سخت شود دیگر جریان پیدا نمیکند. دلیل وجود چنین پدیدهای این است که در گذشته شیشه را با روش دمیدن میساختند در این روش آنها شیشه مذاب را به صورت یک دایره تقریباً تخت (دیسک) درمیآوردند سپس آن را بر اساس اندازه چارچوب پنجره میبریدند. بخشهای بریده شده کاملاً یکنواخت نبود و گاهی در لبههای دیسک ضخامت فرق میکرد در هنگام نصب هم آنها تلاش میکردند بخش ضخیمتر را در پایین بیندازند تا پایههای شیشه پایدارتر باشند و البته از ورود آب به درون ساختمان جلوگیری کنند اگر گاهی دیده شده که پایین شیشه نازکتر از بالای آن است میتواند به دلیل بی دقتی در نصب باشد.
در آغاز سده ۲۰ میلادی هم پدیده همانندی، در شیشهها دیده میشد؛ دلیل این پدیده این بود که آنها شیشه را بر روی یک میز بزرگ سردکننده میریختند و اجازه میدادند تا در سطح میز گسترش یابد درنتیجه این کار، مرکز یا محل ریختن شیشه ضخیمتر از دیگر بخشهای شیشه میشد. سپس این شیشه بزرگ تخت را به اندازه دلخواه میبریدند. روشی که امروزه برای ساخت شیشه در پیش گرفته شده است روش شیشهٔ شناور است که در آن شیشه کاملاً یکنواخت است.
رنگ آمیزی نمای ساختمان شامل مراحلی اولیه ای است برای شناسای نوع سطح ساختمان و زیر سازی سطح نما برای آماده سازی در جهت شروع به رنگ آمیزی نما.
این آماده سازی ابتدایی به این صورت است که اگر سطح نمای ساختمان دارای کثیفی و آلودگی است ،در ابتدای امر این آلودگ ها باید از سطح کار پاک شوند وسپس فرآیند رنگ آمیزی سطح نما یا سطح ساختمان انجام شود.اگر این فرآیند به درستی انجام نشود رنگ آمیزی ساختمان به مشکل می خورد.پاک سازی سطح می تواند بوسیله تجهیزاتی از قبیل واتر جت برای شستشوی نما که در این فرآیند آب با فشار بالا کثیفی نما ، رنگ قدیمی و یا پوسته های قدیمی موجود در سطح را از بین ببرد و یا با کارتک رنگ و پوسته های قدیمی تراشیده شود. البته افراط زیاد در این کار لازم نیست خیلی از قسمت هایی که دارای رنگ قدیمی هستند با رنگ جدید کاملا پوشش داده می شوند و از سطح نمای قبلی هیچ اثری باقی نخواهد ماند.
نکته بعدی در رنگ آمیزی سطح نما یا نمای ساختمان شناسایی مصالح به کار رفته در نما است که با توجه به نوع مصالح باید نوع و جنس رنگ انتخاب شود.اگر به قطع از جنس سطح خبر نداریم بهترین نوع استفاده از رنگ های آلکدی است که به بیشتر سطوح از جمله سطوح گچی می چسبد.این در صورتی است که رنگ های لاتکس به خوبی بر روی سطوحی که قبلا رنگ شده اند نمی چسبند و پس از مدتی رنگ ور آمده و از روی سطح نما می ریزند.
میزان رطوبت مصالح نیز باید سنجیده شوند در صورتی که سطح دارای رطوبت است یا باید منتظر خشک شدن آن بود یا باید از مواد مخصوص همراه با رنگ مورد استفاده در رنگ آمیزی نما استفاده کرد.
اکنون به بررسی رنگ آمیزی انواع سطح های نما می پردازیم:
رنگ آمیزی بلوکهای سیمانی : برای بلوکهای سیمانی رنگهای رقیق شده با حلال بکار برید. اگر از رنگهای لاتکس استفاده کنید، آب موجود در این رنگها در بلوک نفوذ کرده و باعث زنگ زدگی آهن موجود در بلوکها میشود و کار نقاشی را خراب می کند.
رنگ آمیزی چوب : برای رنگ آمیزی چوب از رنگهای ترکیبی استفاده کنید. قبل از استفاده از رنگ آن را در یک نقطه از سطح کار امتحان کنید.چون ظاهر رنگ ممکن است گمراه کننده باشد.
رنگ آمیزی فلزات : شما می توانید سطوح فلزی آلومینیومی را با هر پوشش استانداردی رنگ آمیزی کنید. البته ابتدا سطح کار را خوب سنباده بکشید وبشویید. سپس فلز عاری از رنگ و کثیفی را با رنگهای بر پایه زینک بپوشانید.
رنگ آمیزی در و پنجره : برای رنگ کردن در و پنجره و جاهاییکه دوام آنها مهم است، رنگهای براق استفاده کنید. این رنگها رزین بیشتری دارند وبه سطح مورد نظر سختی و استحکام بیشتری می بخشند.
رنگآمیزی روی شیشه
گلدانها: امان از این گلدانهای زیبای پشت پنجرهها که در بهار و تابستان زیبایی قشنگی به خانه و حتی کوچهها میدهند… چه چشمانداز دلنشینی است وقتی چند شاخه گل درون شیشهای رنگی قرار دارد.
لیوان های طرح دار: وقتی این روزها هدیه دادن ماگ و لیوانهای جذاب به دیگران مرسوم شده است؛ درست کردن هدیهای اینچنینی کار باور کنید کار سختی نیست. کافی است یک لیوان بردارید و خودتان طرح دلخواهتان را روی آن بکشید.
نقاشی بر روی ظروف شیشه ای: بطریهای آب درون یخچال هم وقتی زیبا باشند نمای قشنگتری به یخچال، روی میز و سفره غذایتان میدهند. کمی رنگ مخصوص شیشه نیاز دارید.
طراحی روی شیشه میز: از میز عسلی کنار مبل یا تکراری شدن نشیمنگاه خسته شدهاید؟ خرجهای زیادی هم دارید که نمیدانید به کدامش اول برسید؟ بهترین کار تغییر دادن با دستان خودتان است. هیچ اتفاقی بهتر از این نیست که خودتان، تنوعی به خانه بیاید.
از مهم ترین فاکتور ها در پنجره های دوجداره، نوع شیشه های مصرفی در آنها می باشد . بسته به هدف کارفرما برای استفاده از پنجره دوجداره، نوع شیشه ای که استفاده می شود تغییر می یابد.
به طور کلی دو فاکتور اساسی در انتخاب شیشه مناسب باید در نظر گرفته شود:
الف - اهمیت عایق صدا و یا عایق حرارتی.
ب - رنگ و نوع شیشه.
جهت ایجاد عایق حرارتی، شیشه های دوجداره شامل از قسمت، شامل دو شیشه ی تک جداره و یک اسپیسر میانی این دو شیشه تشکیل شده اند. برای داشتن عایق حرارتی بهتر، بایستی ضخامت اسپیسر میانی را بیشتر و یا گاز داخل جدار دو شیشه به دقت انتخاب گردد.
شایان ذکر است امروزه با وجود نرم افزارهای محاسباتی و با توجه به پارامترهای موجود در هر منطقه تنشهای حرارتی استخراج و ضخامت شیشه ها محاسبه میگردد.
جهت ایجاد عایق صوتی، در صورتی که عایق در مقابل سر و صدای محیط مد نظر باشد، باید از شیشه هایی با ضخامت بیشتر ویا از شیشه های لمینیت شده استفاده گردد زیرا موج صوت با برخورد به شیشه های ضخیم و یا لمینیت شده بیشتر شکسته شده و عایق صوتی مناسب تری فراهم می کند.
زمانیکه هم عایق صدا و هم عایق حرارت حائز اهمیت باشد، در این صورت با توجه به ابعاد شیشه ها و میزان تحمل صوت و حرارت ضخامت دو شیشه ۴، 6، 8 و یا 10 میلیمتر و ضخامت لایه میانی(اسپیسر میانی) بین آن دو 10، 12، 14، 16، 18و یا 20 میلیمتر انتخاب و از گاز آرگون میانی بین دو جدار استفاده میگردد. البته باید به این نکته توجه شود که داخل جدار داخلی سیستم Air Balance (ایر بالانس) حتما گنجانده شود تا بتوان با توجه به فشار مبنای هر منطقه از کشور فشار داخلی شیشه های تنظیم گردد.
از طرفی رنگ شیشه نیز در عبور ویا عدم عبور گرادیان حرارتی و نسبت میزان عبور آن تاثیر بسزایی دارد. از طرفی استفاده از شیشه های "Low E" و یا "Sunergy" نیز در بازتاب حرارت نور خورشید سهم بسزایی ایفا میکنند.
انواع شیشه ها :
شیشه ها دارای انواع گوناگونی از جمله ساده، کریستال، رنگی، رفلکس، سکوریت، لمینیت، مشجر و سند بلاست.
تفاوت شیشه های رنگی و رفلکس در میزان دید فضای داخل ساختمان است. در شیشه های رفلکس در روز از بیرون دید به داخل ساختمان وچود ندارد، اما در شب کاملا برعکس است .
شیشه سکوریت Full Tempered: