کسانی که به مصرف الکل و سایر مواد مخدّر وابستگی دارند غالباً از بیماریهای روانی نیز رنج میبرند. عدم درمان بیماریهای روانی این افراد، درمان اعتیاد آنها را نیز مشکلتر و پیچیدهتر میسازد.
افسردگی یکی از مسائل رایج در بین معتادان است. تشخیص بین افسردگی حاد و آشفتگی هیجانی ناشی از اعتیاد به دلایل زیر میتواند مشکل باشد:
بسیاری از نشانههای افسردگی معمولاً با پرهیز از مصرف الکل و دارو از بین میروند.
افسردگی حاد چیست؟
افسردگی حاد یا افسردگی عمده یک نوع بیماری است که بدن، ذهن و فرایندهای فکری را درگیر میکند. برخورد و خوراک و خواب فرد، بر نحوه نگاه کردن به خود و بر نحوه تفکر تأثیر میگذارد. اختلال افسردگی مشابه حالت غم و اندوهی که گاهی برای هر کس پیش میآید نیست. این اختلال نشانه ضعف شخصی نیست و وضعیتی نیست که آرزوکنیم خود به خود برطرف گردد. افرادی که دچار افسردگی میشوند نمیتوانند به آسانی «خود را جمع و جور کنند» و بهتر شوند. نشانههای افسردگی در صورتی که درمان صورت نگیرد میتوانند هفتهها، ماهها یا حتی سالها باقی بمانند.
نشانههای افسردگی
هر کس که دچار افسردگی میشود لزوماً همه نشانههای افسردگی را با هم ندارد. بعضیها فقط چند نشانه و برخی دیگر تعداد بیشتری از نشانهها و عوارض بیماری را پیدا خواهند کرد. همچنین شدّت عوارض نیز از یک فرد به فرد دیگر و در طول زمان متفاوت است.
این نشانهها عبارتند از:
شیوع افسردگی
اغلب پژوهشها نشان میدهند که میزان افسردگی حاد در بین معتادان (الکل یا مواد مخدّر)، چهار برابر بیشتر از دیگران است. همچنین میزان افسردگی در بین زنان معتاد، دو برابر مردان است. این نسبت در بین غیرمعتادان نیز برقرار است. هنگامی که فردی که به الکل یا مواد مخدّر وابستگی دارد دچار افسردگی حاد میشود، علاوه بر درمان وابستگی شیمیایی بدنش باید تحت درمان سلامت ذهنی نیز قرار گیرد.
تشخیص افسردگی
تشخیص دقیق بسیار حساس است. اگر این نشانهها و عوارض افسردگی را در خود یافتید، باید حتماً توسط یک روان درمانگر که در زمینه وابستگی به الکل و مواد مخدّر نیز تجربه داشته باشد تحت معاینه و سنجش قرار گیرید.
درمانهای موجود
معمولاً افسردگی در معتادان (الکل یا دارو) از طریق روان درمانی و داروهای ضد افسردگی، درمان میگردد. مطالعات نشان دادهاند که درمان از طریق داروهای ضدافسردگی در کاهش افسردگی بین الکلیها موثر است. البته باید توجه داشت که دارو درمانی، تنها بخشی از طرح و برنامه درمان است و نمیتواند جایگزین روان درمانی گردد. درک این نکته حائز اهمیت است که دارو درمانی باید توسط متخصصی که آشنایی کامل به سوء مصرف و وابستگی به مواد دارد صورت گیرد زیرا برخی از داروهایی که برای درمان افسردگی تجویز میگردند خودشان ممکن است اعتیادآور باشند.
افسردگی در معتادان از شیوع بالایی برخوردار است. ترک اعتیاد و قطع مصرف ماده مخدر نیز با علایمی همراه می شود که یکی از آنها افسردگی است. یکی از درمانهای جایگزین در ترک اعتیاد به مواد مخدر، درمان جایگزین با متادون است. متادون یک نوع ماده مخدر صناعی است که می تواند از بروز علایم ترک پیشگیری نماید. تجویز متادون برای معتادان به مواد مخدر حداقل با دو هدف عمده صورت می گیرد: الف) دسترسی به ماده ای خوراکی و کاهش اعتیاد تزریقی و بیماری های عفونی مرتبط با آن (ایدز، و ...) ب) کاهش ارتباط معتاد با توزیع کنندگان مواد مخدر و کم شدن میزان بزهکاری در جوامع هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر درمان جایگزین با متادون در کاهش افسردگی بعد از درمان است تا بر پایه شناخت موضوع، بتوان با طراحی برنامه های مناسب در راستای بهینه شدن فرایند درمانی اقدام نمود. مواد و روش ها: در مطالعه حاضر که از دسته مطالعات کارآزمائی قبل و بعد (Before and after trial) بود، با در نظر داشتن حداکثر خطای نمونه گیری برابر 5 درصد و حدود اطمینان 95 درصد، نمونه هایی شامل 323 نفر از معتادان مراجعه کننده به مراکز متادون درمانی، انتخاب شده و مورد پرسش قرار گرفتند. پرسشنامه 21 سوالی Beck در دو مقطع (قبل از شروع درمان با متادون و یکماه پس از درمان با متادون) در اختیار نمونه ها قرار گرفت. نمرات هر دو آزمون Beck توسط نرم افزار آماری SPSS ویرایش سیزدهم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای مقایسه فراوانی افسردگی و همچنین شدت آن در بیماران مورد مطالعه، از آزمون های غیرپارامتریک Mc-Nemar و Wilcoxon استفاده گردید. سطــح معنادار مطالعه حاضر 01/0 در نظر گرفته شد. یافته های پژوهش: از مجموع 323 نفر معتاد مورد مطالعه ، 261 نفر (8/80 درصد) قبل از شروع درمان جایگزینی با متادون دچار افسردگی بودند (6/68 درصد نوع خفیف ، 8/26 درصد نوع متوسط و 6/4 درصد نوع شدید). یکماه پس از شروع درمان جایگزینی با متادون، افراد مذکور مجدداً مورد بررسی قرار گرفتند. در این مرحله 195 نفر (3/60 درصد) دچار افسردگی بودند (7/86 درصد نوع خفیف، 3/12 درصد نوع متوسط و یک درصد نوع شدید) تفاوت مشاهده شده در میزان افسردگی قبل و بعد از درمان از نظر آماری معنادار بود (01/0 P<). بحث و نتیجه گیری: شیوع افسردگی در معتادان به مواد مخدر با یا بدون درمان جایگزین با متادون از شیوع افسردگی در جمعیت عمومی بیشتر است، درمان جایگزین با متادون می تواند در کاهش شیوع و شدت افسردگی در معتادان به مواد مخدر مؤثر واقع شود. همانطور که می دانید افراد دچار افسردگی مدام مشغول مرور افکار منفی هستند و در ذهن آنها آشوبی برپاست . این باعث می شود آنها همیشه در استرس و نگرانی باشند . برای رهایی از این استرس و نگرانی بعضی از افراد افسرده به مواد مخدر و اعتیاد پناه می برند زیرا موادمخدر روی سیستم اعصاب انها اثر گذاشته . برای مدتی از دست استرس و نگرانی رها می شوند
به پدیده «خود درمانگری» میگویند. زیرا اثر مواد مخدر موقتاً احساس ناراحتی، گناه یا نگرانی را ازبین می برد . امّا وقتی اثر مواد مخدر از بین برود، آن احساسات دوباره بر می گردند و این چرخه معیوب ادامه می یابد
تحقیقات بیانگر این هستند که میزان افسردگی در بین معتادان، چهار برابر ب دیگران است. همچنین میزان افسردگی در بین زنان معتاد، دو برابر مردان است.
افراد دچار افسردگی و معتاد گوشه گیر شده و به سختی به کار و زندگی اجتماعی خود ادامه میدهند و اگر هم در جمعی حضور یابند دوست دارند در جمع هم نوعان خود یعنی معتادان باشند
مشکلات هیحانی ،روانی و شیوه های ناکارمد مقابله با استرس از عوامل دیگر گرایش به اعتیاد هستند .
کاستی و کمبود امکانات برای پاسخ به نیازهای طبیعی افراد برای لذت بردن از زندگی نظیر ماجراجوئی ،تنوع طلبی و هیجان جویی از عوامل دیگری است که موجب افسردگی و اعتیاد می شود
مشکلات اجتماعی نظیر طلاق ،از هم گسستگی خانواده ،فقر ؛بیکاری، دوستان ناباب و احساس حقارت نیر می تواند موجبات افسردگی یا اعتیاد بخصوص در جوانان را فراهم آورد.
برای پیشگیری از اعتیاد و افسردگی باید عوامل خطر ساز را شناخته و سعی کنیم خود وخانواده را در برابر آنها محافظت کنیم
چون افسردگی و اعتیاد هر دو زندگی افراد را به شدت تخریب می کنند باید سریعا با مراجعه به متخصصان روانشناس تحت درمان قرار گیرند بدیهی است درمان این دو اختلال با هم دشوارتر است و نیاز به تخصص و مهارت دارد
متخصص روانشناس ابتدا سعی می کند دریابد کدام یک از افسردگی یا اعتیاد مسبب دیگری شده اند تا ابتدا نسبت به درمان افسردگی یا درمان اعتیاد اقدام کند و به این صورت روند درمان دیگری نیز راحتتر خواهد بود.
کسانی که به مصرف الکل و سایر مواد مخدّر وابستگی دارند غالباً از بیماریهای روانی نیز رنج میبرند. عدم درمان بیماریهای روانی این افراد، درمان اعتیاد آنها را نیز مشکلتر و پیچیدهتر میسازد.
افسردگی یکی از مسائل رایج در بین معتادان است. تشخیص بین افسردگی حاد و آشفتگی هیجانی ناشی از اعتیاد به دلایل زیر میتواند مشکل باشد:
اکثر داروها از جمله الکل، مسکّنها و آرامبخشها خودشان اثر شلکنندگی و رخوتآور دارند.
بسیاری از نشانههای افسردگی در خلال ترک اعتیاد ظاهر میشوند. برای مثال، متعادان به کوکائین معمولاً سه تا پنج روز پس از آخرین مصرف، دچار خواب آلودگی و رخوت شدید میشوند.
مصرف الکل یا مواد مخدّر یک نوع بیخیالی ایجاد میکند که تأثیر هیجانی رویدادهای روزمره را کاهش میدهد. بدون مصرف این مواد، همان هیجانها و احساسات دوباره برای فرد وجود خواهد داشت و او ممکن است آنها را غیرعادی بپندارد.
دوران اعتیاد، تراژدیهای زیادی از قبیل طلاق، از دست دادن حضانت فرزندان، از دست دادن کار و ... به همراه دارد که باعث غم و اندوه زیادی میگردد.
از دست دادن ارتباط با دیگران میتواند سبب غم و اندوه گردد. الکل و دیگر مواد مخدّر معمولاً به صورت «بهترین دوست» فرد در میآیند. دوستی که همیشه حاضر است و باعث آرامش و تسکین میگردد.
بسیاری از نشانههای افسردگی معمولاً با پرهیز از مصرف الکل و دارو از بین میروند.
● افسردگی حاد چیست؟
افسردگی حاد یا افسردگی عمده یک نوع بیماری است که بدن، ذهن و فرایندهای فکری را درگیر میکند. برخورد و خوراک و خواب فرد، بر نحوه نگاه کردن به خود و بر نحوه تفکر تأثیر میگذارد. اختلال افسردگی مشابه حالت غم و اندوهی که گاهی برای هر کس پیش میآید نیست. این اختلال نشانه ضعف شخصی نیست و وضعیتی نیست که آرزوکنیم خود به خود برطرف گردد. افرادی که دچار افسردگی میشوند نمیتوانند به آسانی «خود را جمع و جور کنند» و بهتر شوند. نشانههای افسردگی در صورتی که درمان صورت نگیرد میتوانند هفتهها، ماهها یا حتی سالها باقی بمانند.
● نشانههای افسردگی
هر کس که دچار افسردگی میشود لزوماً همه نشانههای افسردگی را با هم ندارد. بعضیها فقط چند نشانه و برخی دیگر تعداد بیشتری از نشانهها و عوارض بیماری را پیدا خواهند کرد. همچنین شدّت عوارض نیز از یک فرد به فرد دیگر و در طول زمان متفاوت است.
▪ این نشانهها عبارتند از:
ـ احساس غمگینی، اضطراب یا «خالی بودن» مداوم
ـ احساس ناامیدی و بدبینی
کسانی که به مصرف الکل و سایر مواد مخدّر وابستگی دارند غالباً از بیماریهای روانی نیز رنج میبرند. عدم درمان بیماریهای روانی این افراد، درمان اعتیاد آنها را نیز مشکلتر و پیچیدهتر میسازد.
افسردگی یکی از مسائل رایج در بین معتادان است. تشخیص بین افسردگی حاد و آشفتگی هیجانی ناشی از اعتیاد به دلایل زیر میتواند مشکل باشد:
بسیاری از نشانههای افسردگی معمولاً با پرهیز از مصرف الکل و دارو از بین میروند.
افسردگی حاد چیست؟
افسردگی حاد یا افسردگی عمده یک نوع بیماری است که بدن، ذهن و فرایندهای فکری را درگیر میکند. برخورد و خوراک و خواب فرد، بر نحوه نگاه کردن به خود و بر نحوه تفکر تأثیر میگذارد. اختلال افسردگی مشابه حالت غم و اندوهی که گاهی برای هر کس پیش میآید نیست. این اختلال نشانه ضعف شخصی نیست و وضعیتی نیست که آرزوکنیم خود به خود برطرف گردد. افرادی که دچار افسردگی میشوند نمیتوانند به آسانی «خود را جمع و جور کنند» و بهتر شوند. نشانههای افسردگی در صورتی که درمان صورت نگیرد میتوانند هفتهها، ماهها یا حتی سالها باقی بمانند.
نشانههای افسردگی
هر کس که دچار افسردگی میشود لزوماً همه نشانههای افسردگی را با هم ندارد. بعضیها فقط چند نشانه و برخی دیگر تعداد بیشتری از نشانهها و عوارض بیماری را پیدا خواهند کرد. همچنین شدّت عوارض نیز از یک فرد به فرد دیگر و در طول زمان متفاوت است.
این نشانهها عبارتند از:
شیوع افسردگی
اغلب پژوهشها نشان میدهند که میزان افسردگی حاد در بین معتادان (الکل یا مواد مخدّر)، چهار برابر بیشتر از دیگران است. همچنین میزان افسردگی در بین زنان معتاد، دو برابر مردان است. این نسبت در بین غیرمعتادان نیز برقرار است. هنگامی که فردی که به الکل یا مواد مخدّر وابستگی دارد دچار افسردگی حاد میشود، علاوه بر درمان وابستگی شیمیایی بدنش باید تحت درمان سلامت ذهنی نیز قرار گیرد.
تشخیص افسردگی
تشخیص دقیق بسیار حساس است. اگر این نشانهها و عوارض افسردگی را در خود یافتید، باید حتماً توسط یک روان درمانگر که در زمینه وابستگی به الکل و مواد مخدّر نیز تجربه داشته باشد تحت معاینه و سنجش قرار گیرید.
درمانهای موجود
معمولاً افسردگی در معتادان (الکل یا دارو) از طریق روان درمانی و داروهای ضد افسردگی، درمان میگردد. مطالعات نشان دادهاند که درمان از طریق داروهای ضدافسردگی در کاهش افسردگی بین الکلیها موثر است. البته باید توجه داشت که دارو درمانی، تنها بخشی از طرح و برنامه درمان است و نمیتواند جایگزین روان درمانی گردد. درک این نکته حائز اهمیت است که دارو درمانی باید توسط متخصصی که آشنایی کامل به سوء مصرف و وابستگی به مواد دارد صورت گیرد زیرا برخی از داروهایی که برای درمان افسردگی تجویز میگردند خودشان ممکن است اعتیادآور باشند.
افسردگی در معتادان از شیوع بالایی برخوردار است. ترک اعتیاد و قطع مصرف ماده مخدر نیز با علایمی همراه می شود که یکی از آنها افسردگی است. یکی از درمانهای جایگزین در ترک اعتیاد به مواد مخدر، درمان جایگزین با متادون است. متادون یک نوع ماده مخدر صناعی است که می تواند از بروز علایم ترک پیشگیری نماید. تجویز متادون برای معتادان به مواد مخدر حداقل با دو هدف عمده صورت می گیرد: الف) دسترسی به ماده ای خوراکی و کاهش اعتیاد تزریقی و بیماری های عفونی مرتبط با آن (ایدز، و ...) ب) کاهش ارتباط معتاد با توزیع کنندگان مواد مخدر و کم شدن میزان بزهکاری در جوامع هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر درمان جایگزین با متادون در کاهش افسردگی بعد از درمان است تا بر پایه شناخت موضوع، بتوان با طراحی برنامه های مناسب در راستای بهینه شدن فرایند درمانی اقدام نمود. مواد و روش ها: در مطالعه حاضر که از دسته مطالعات کارآزمائی قبل و بعد (Before and after trial) بود، با در نظر داشتن حداکثر خطای نمونه گیری برابر 5 درصد و حدود اطمینان 95 درصد، نمونه هایی شامل 323 نفر از معتادان مراجعه کننده به مراکز متادون درمانی، انتخاب شده و مورد پرسش قرار گرفتند. پرسشنامه 21 سوالی Beck در دو مقطع (قبل از شروع درمان با متادون و یکماه پس از درمان با متادون) در اختیار نمونه ها قرار گرفت. نمرات هر دو آزمون Beck توسط نرم افزار آماری SPSS ویرایش سیزدهم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای مقایسه فراوانی افسردگی و همچنین شدت آن در بیماران مورد مطالعه، از آزمون های غیرپارامتریک Mc-Nemar و Wilcoxon استفاده گردید. سطــح معنادار مطالعه حاضر 01/0 در نظر گرفته شد. یافته های پژوهش: از مجموع 323 نفر معتاد مورد مطالعه ، 261 نفر (8/80 درصد) قبل از شروع درمان جایگزینی با متادون دچار افسردگی بودند (6/68 درصد نوع خفیف ، 8/26 درصد نوع متوسط و 6/4 درصد نوع شدید). یکماه پس از شروع درمان جایگزینی با متادون، افراد مذکور مجدداً مورد بررسی قرار گرفتند. در این مرحله 195 نفر (3/60 درصد) دچار افسردگی بودند (7/86 درصد نوع خفیف، 3/12 درصد نوع متوسط و یک درصد نوع شدید) تفاوت مشاهده شده در میزان افسردگی قبل و بعد از درمان از نظر آماری معنادار بود (01/0 P<). بحث و نتیجه گیری: شیوع افسردگی در معتادان به مواد مخدر با یا بدون درمان جایگزین با متادون از شیوع افسردگی در جمعیت عمومی بیشتر است، درمان جایگزین با متادون می تواند در کاهش شیوع و شدت افسردگی در معتادان به مواد مخدر مؤثر واقع شود. همانطور که می دانید افراد دچار افسردگی مدام مشغول مرور افکار منفی هستند و در ذهن آنها آشوبی برپاست . این باعث می شود آنها همیشه در استرس و نگرانی باشند . برای رهایی از این استرس و نگرانی بعضی از افراد افسرده به مواد مخدر و اعتیاد پناه می برند زیرا موادمخدر روی سیستم اعصاب انها اثر گذاشته . برای مدتی از دست استرس و نگرانی رها می شوند
به پدیده «خود درمانگری» میگویند. زیرا اثر مواد مخدر موقتاً احساس ناراحتی، گناه یا نگرانی را ازبین می برد . امّا وقتی اثر مواد مخدر از بین برود، آن احساسات دوباره بر می گردند و این چرخه معیوب ادامه می یابد
تحقیقات بیانگر این هستند که میزان افسردگی در بین معتادان، چهار برابر ب دیگران است. همچنین میزان افسردگی در بین زنان معتاد، دو برابر مردان است.
افراد دچار افسردگی و معتاد گوشه گیر شده و به سختی به کار و زندگی اجتماعی خود ادامه میدهند و اگر هم در جمعی حضور یابند دوست دارند در جمع هم نوعان خود یعنی معتادان باشند
مشکلات هیحانی ،روانی و شیوه های ناکارمد مقابله با استرس از عوامل دیگر گرایش به اعتیاد هستند .
کاستی و کمبود امکانات برای پاسخ به نیازهای طبیعی افراد برای لذت بردن از زندگی نظیر ماجراجوئی ،تنوع طلبی و هیجان جویی از عوامل دیگری است که موجب افسردگی و اعتیاد می شود
مشکلات اجتماعی نظیر طلاق ،از هم گسستگی خانواده ،فقر ؛بیکاری، دوستان ناباب و احساس حقارت نیر می تواند موجبات افسردگی یا اعتیاد بخصوص در جوانان را فراهم آورد.
برای پیشگیری از اعتیاد و افسردگی باید عوامل خطر ساز را شناخته و سعی کنیم خود وخانواده را در برابر آنها محافظت کنیم
چون افسردگی و اعتیاد هر دو زندگی افراد را به شدت تخریب می کنند باید سریعا با مراجعه به متخصصان روانشناس تحت درمان قرار گیرند بدیهی است درمان این دو اختلال با هم دشوارتر است و نیاز به تخصص و مهارت دارد
متخصص روانشناس ابتدا سعی می کند دریابد کدام یک از افسردگی یا اعتیاد مسبب دیگری شده اند تا ابتدا نسبت به درمان افسردگی یا درمان اعتیاد اقدام کند و به این صورت روند درمان دیگری نیز راحتتر خواهد بود.
کسانی که به مصرف الکل و سایر مواد مخدّر وابستگی دارند غالباً از بیماریهای روانی نیز رنج میبرند. عدم درمان بیماریهای روانی این افراد، درمان اعتیاد آنها را نیز مشکلتر و پیچیدهتر میسازد.
افسردگی یکی از مسائل رایج در بین معتادان است. تشخیص بین افسردگی حاد و آشفتگی هیجانی ناشی از اعتیاد به دلایل زیر میتواند مشکل باشد:
اکثر داروها از جمله الکل، مسکّنها و آرامبخشها خودشان اثر شلکنندگی و رخوتآور دارند.
بسیاری از نشانههای افسردگی در خلال ترک اعتیاد ظاهر میشوند. برای مثال، متعادان به کوکائین معمولاً سه تا پنج روز پس از آخرین مصرف، دچار خواب آلودگی و رخوت شدید میشوند.
مصرف الکل یا مواد مخدّر یک نوع بیخیالی ایجاد میکند که تأثیر هیجانی رویدادهای روزمره را کاهش میدهد. بدون مصرف این مواد، همان هیجانها و احساسات دوباره برای فرد وجود خواهد داشت و او ممکن است آنها را غیرعادی بپندارد.
دوران اعتیاد، تراژدیهای زیادی از قبیل طلاق، از دست دادن حضانت فرزندان، از دست دادن کار و ... به همراه دارد که باعث غم و اندوه زیادی میگردد.
از دست دادن ارتباط با دیگران میتواند سبب غم و اندوه گردد. الکل و دیگر مواد مخدّر معمولاً به صورت «بهترین دوست» فرد در میآیند. دوستی که همیشه حاضر است و باعث آرامش و تسکین میگردد.
بسیاری از نشانههای افسردگی معمولاً با پرهیز از مصرف الکل و دارو از بین میروند.
● افسردگی حاد چیست؟
افسردگی حاد یا افسردگی عمده یک نوع بیماری است که بدن، ذهن و فرایندهای فکری را درگیر میکند. برخورد و خوراک و خواب فرد، بر نحوه نگاه کردن به خود و بر نحوه تفکر تأثیر میگذارد. اختلال افسردگی مشابه حالت غم و اندوهی که گاهی برای هر کس پیش میآید نیست. این اختلال نشانه ضعف شخصی نیست و وضعیتی نیست که آرزوکنیم خود به خود برطرف گردد. افرادی که دچار افسردگی میشوند نمیتوانند به آسانی «خود را جمع و جور کنند» و بهتر شوند. نشانههای افسردگی در صورتی که درمان صورت نگیرد میتوانند هفتهها، ماهها یا حتی سالها باقی بمانند.
● نشانههای افسردگی
هر کس که دچار افسردگی میشود لزوماً همه نشانههای افسردگی را با هم ندارد. بعضیها فقط چند نشانه و برخی دیگر تعداد بیشتری از نشانهها و عوارض بیماری را پیدا خواهند کرد. همچنین شدّت عوارض نیز از یک فرد به فرد دیگر و در طول زمان متفاوت است.
▪ این نشانهها عبارتند از:
ـ احساس غمگینی، اضطراب یا «خالی بودن» مداوم
ـ احساس ناامیدی و بدبینی
همانگونه که در موسیقی، اجرای نت روان، سیال و متصل و یا اجرای مقطع و ناپیوسته نتها داریم، در بافت موسیقی نیز معماران در صورت ساختمان و نصب بازشوها با فواصل گوناگون، گاهی همچون هنر گوتیک در جستجوی کاهش آرتیکولاسیون بواسطة تداوم بودهاند و گاهی نیز همچون اکسپرسیونیسم آلمان در آغاز قرن بیستم در جست و جوی پیوستگی و تداوم کامل است.
معماری و موسیقی هنرهایی هستند که در صورت انتزاعی و در مفهوم مجرد شناخته میشوند و برخورد روزمره با آنها نیز مجزا و مجرد میباشد. انتزاعی بودن خصیصهای مشترک در بین هنرهاست؛موسیقی، هنری شنیداری میباشد و در مرحله آغازین ارتباط با مخاطب میتواند با ایجاد حالات صوتی، حس او را در لحظه بسازد و یا ضمیر ناخودآگاه را به تداعی معانی وادارد. حالات موسیقی پیرو قواعد مشخصی منبعث از ریاضیات و فیزیک که از نظم طبیعت پدید میآید، قواعد ریاضی شناخته شدهای همچون اعداد طلایی و فرمول معروف فیبوناچی و اصول کشف شده تناسبات هندسی در تحلیل هندسی طبیعت جانداران در موسیقی به وفور یافت میشود.
معماری نیز انتزاعی است؛ چه عناصر طبیعی در معماری آنگونه که باید باشند نیستند و تغییر شکل یافتهاند. ثبت و نگهداری معماری برای بوجود آوردن آن نیز در بستر هندسه و به نوعی هندسه در بعد دادن به عناصر ریاضی صورت میگیرد. هر چند در هر طبقه از ساختمان ما میتوانیم با نظاره گری بر پنجرهها و بازشوها و فضاهای خالی سکوت به ملودی آن گوش فرا دهیم، توأمان هم میتوانیم با نگریستن به بدنة ضلع یک ساختمان، دو یا سه طبقه را به شکل یک هارمونی به یک چشم انداز دریافت کنیم. به زبان دیگر، همانگونه که دانش هارمونی ما را به خصیصههای آکوردها و توانایی پیوندشان با یکدیگر، با توجه به ارزشهای ساختمانی، ملودیک و وزنی آنها آگاه میسازد، کاوشگر نیز میتواند هارمونی بافت موسیقی را برداشت کند.
همه هنرها به طور عرضی با همدیگر ارتباط دارند، چراکه منشا همه آنها تجلی زیبایی است. این زیبایی در معماری ومجسمهسازی به شکل نسبتهای طول و عرض و ارتفاع اتفاق میافتد. در یک چهره، تناسبات هستند که زیبایی میآفرینند. گاهی هم تناسبات رنگها باعث ایجاد زیبایی میشوند که در آنجا هم مجموعه فرکانسهای نوری، تناسبات دلپذیری را به وجود میآورند. در موسیقی هم نسبتهای صوتی به زیبایی منجر میشوند؛ نسبتهایی که به تناسب میرسند. تناسب گاهی در وجه دیداری است و گاهی در وجه شنیداری. در مورد بویایی و بساوایی هم چیزهایی ذکر میشود، بنابراین همه هنرها یک وجه دارند و آن وجهی است که با هندسه دل ما از قبل طراحی شده است.
ما روی یک پاره خط به طول یک، تنها یک نقطه را پیدا میکنیم که موجزترین نسبت را به ما بدهد. در همه هنرها ایجاز، یکی از شروط است. در نقطهای که ما پیدا میکنیم، نسبت کل پاره خط به بخش بزرگ، برابر است با نسبت بخش بزرگ به بخش کوچک و این نسبت، عدد فی را به ما میدهد که اصطلاحا به آن نسبت الهی گفته میشود، یعنی اینکه ما با این قاعده توحیدی مواجه هستیم که هرچیزی از یک یعنی وجه حقیقی عالم و وحدت حقیقی عالم نشات بگیرد، برای ما زیباست. بعد از عدد یک عددهای دو و سه هستند. تمام گامهای موسیقی ازاین دو عدد حاصل میشوند.
معماری موسیقی جامد است. همان موسیقی است که در عالم غیر مادی جریان دارد و معماری ایرانی مصداق بارز و عینی در جهان مادی دستگاهها و نغمههای موسیقی ایرانی است. میتوان عنوان نمود که هر بنایی علی الخصوص بناهایی که جایگاه ویژهای را در فرهنگ ما دارا میباشند هر کدام تداعی کننده موسیقی در دستگاه خاص خود میباشد.
از سردر بازار قیصریه که وارد میدان میشوید اگر با موسیقی ایران آشنا باشید احساس میکنید که دستگاه شور را برای شما زمزمه میکند اول طاقنماهای موزون را میبینید و این در آمد شور است که در چند پرده نزدیک به هم نواخته میشود آرام آرام پیش میروید تا به عالی قاپو میرسیم که همان شهناز است بعد به زیر افکن و قرود میآید و میرسد به مسجد شاه که همان گوشه اوج است و بعد مسجد شیخ لطفالله که گوشه سلمک را تداعی میکند تا دوباره میرسد به سر در قیصریه. بی شک یکی ار عمده دلایل سحر انگیزی فضاهای ایرانی همین پیوند با موسیقی است.
همانگونه که در موسیقی، اجرای نت روان، سیال و متصل و یا اجرای مقطع و ناپیوسته نتها داریم، در بافت موسیقی نیز معماران در صورت ساختمان و نصب بازشوها با فواصل گوناگون، گاهی همچون هنر گوتیک در جستجوی کاهش آرتیکولاسیون بواسطة تداوم بودهاند و گاهی نیز همچون اکسپرسیونیسم آلمان در آغاز قرن بیستم در جست و جوی پیوستگی و تداوم کامل است.
معماری و موسیقی هنرهایی هستند که در صورت انتزاعی و در مفهوم مجرد شناخته میشوند و برخورد روزمره با آنها نیز مجزا و مجرد میباشد. انتزاعی بودن خصیصهای مشترک در بین هنرهاست؛؛موسیقی، هنری شنیداری میباشد و در مرحله آغازین ارتباط با مخاطب میتواند با ایجاد حالات صوتی، حس او را در لحظه بسازد و یا ضمیر ناخودآگاه را به تداعی معانی وادارد. حالات موسیقی پیرو قواعد مشخصی منبعث از ریاضیات و فیزیک که از نظم طبیعت پدید میآید، قواعد ریاضی شناخته شدهای همچون اعداد طلایی و فرمول معروف فیبوناچی و اصول کشف شده تناسبات هندسی در تحلیل هندسی طبیعت جانداران در موسیقی به وفور یافت میشود.
معماری نیز انتزاعی است؛ چه عناصر طبیعی در معماری آنگونه که باید باشند نیستند و تغییر شکل یافتهاند. ثبت و نگهداری معماری برای بوجود آوردن آن نیز در بستر هندسه و به نوعی هندسه در بعد دادن به عناصر ریاضی صورت میگیرد. هر چند در هر طبقه از ساختمان ما میتوانیم با نظاره گری بر پنجرهها و بازشوها و فضاهای خالی سکوت به ملودی آن گوش فرا دهیم، توأمان هم میتوانیم با نگریستن به بدنة ضلع یک ساختمان، دو یا سه طبقه را به شکل یک هارمونی به یک چشم انداز دریافت کنیم. به زبان دیگر، همانگونه که دانش هارمونی ما را به خصیصههای آکوردها و توانایی پیوندشان با یکدیگر، با توجه به ارزشهای ساختمانی، ملودیک و وزنی آنها آگاه میسازد، کاوشگر نیز میتواند هارمونی بافت موسیقی را برداشت کند.
همه هنرها به طور عرضی با همدیگر ارتباط دارند، چراکه منشا همه آنها تجلی زیبایی است. این زیبایی در معماری ومجسمهسازی به شکل نسبتهای طول و عرض و ارتفاع اتفاق میافتد. در یک چهره، تناسبات هستند که زیبایی میآفرینند. گاهی هم تناسبات رنگها باعث ایجاد زیبایی میشوند که در آنجا هم مجموعه فرکانسهای نوری، تناسبات دلپذیری را به وجود میآورند. در موسیقی هم نسبتهای صوتی به زیبایی منجر میشوند؛ نسبتهایی که به تناسب میرسند. تناسب گاهی در وجه دیداری است و گاهی در وجه شنیداری. در مورد بویایی و بساوایی هم چیزهایی ذکر میشود، بنابراین همه هنرها یک وجه دارند و آن وجهی است که با هندسه دل ما از قبل طراحی شده است.
ما روی یک پاره خط به طول یک، تنها یک نقطه را پیدا میکنیم که موجزترین نسبت را به ما بدهد. در همه هنرها ایجاز، یکی از شروط است. در نقطهای که ما پیدا میکنیم، نسبت کل پاره خط به بخش بزرگ، برابر است با نسبت بخش بزرگ به بخش کوچک و این نسبت، عدد فی را به ما میدهد که اصطلاحا به آن نسبت الهی گفته میشود، یعنی اینکه ما با این قاعده توحیدی مواجه هستیم که هرچیزی از یک یعنی وجه حقیقی عالم و وحدت حقیقی عالم نشات بگیرد، برای ما زیباست. بعد از عدد یک عددهای دو و سه هستند. تمام گامهای موسیقی ازاین دو عدد حاصل میشوند.
زمانی که وارد مبحث ریتم میشویم، با دوضربی یا سه ضربی مواجه هستیم. اصلا ریتمی ازاین قاعده خارج نیست. وقتی ریتم ترکیبی میشود، حاصل ضرب عددهای دو و سه است و موقعی که ریتم مختلط میشود، حاصل جمع این دو عدد است البته با ترتیبهای متنوع و مختلف. وقتی که ما از یک که نقطه توحیدی عالم است به سمت کثرت حرکت میکنیم، ابتدا با دو و سه مواجه هستیم. در معماری هم با فرکانسهای نوری که طول و عرض و ارتفاع را تعریف میکنند، سروکار داریم و زمانی که این سه به موجزترین شکل واقع شود، شما احساس زیبایی میکنید و از نظر روحی حال خوبی دارید و این تناسبات در اکثر آثار بزرگ معماری وجود دارد. جالب اینکه این تناسبات در بدن انسان، آناتومی پرندگان و درختان و همه جای طبیعت به همان نسبت الهی وجود دارد.
ریتم تابعی از زمان بوده و در نمودهای گوناگون بصری ، صوتی، همانند اسم معنی در دستور زبان است. مانند نور در داخل شعله و عطر در غنچه گل. ریتم پدیده پیچیدهای است که در تمام اثار هنری جریان دارد. در واقع نبض تنفس است، که حیات میبخشد، و به حرکت در می اورد. قلب ناپیدای است که از درون میتپد برای وی و تنها برای وی است، که در یک سلسله پدیدهها نظم بر قرار میگردد تا بتواند به طور موزون معرفی شود. در موسیقی، آهنگ سازان بر حسب قواعد معین صداها را با هم ترکیب کرده و آثار را به وجود میآورند. در تمام قطعات، پس از دادن نت صدای موسیقی، ریتم آن را مشخص مینمایند. اهمیت ریتم در موسیقی به حدی است که اگر در آهنگ آشنایی، تمام نتهای آن را در فواصل زمانی یکسان بنوازند، یا به عبارت دیگر، ریتم را از آهنگ جدا نمایند، شناسایی آهنگ بسیار مشکل خواهد بود. حال اگر ریتم همان آهنگ را بدون در نظر گرفتن نتهایش بنوازند، شاید بتوان آهنگ را شناسایی کرد. یعنی یک آهنگ را بیشتر میتوان از ریتم آن شناخت تا از نتهایش. موسیقی دانان بر آنند که ریتم عنصر لاینفک و جدا نشدنی از موسیقی بوده، و به آن نظم و معنی میبخشد، و جزء مهمی از آهنگ را تشکیل داده و بر احساس و درک موسیقی ما اثر میگذارد.
ساده ترین نوع آن تکرار منظم عناصر معماری در امتداد یک خط مستقیم است. سکون و توقف با مفهوم مکث در معماری جنبهای کاربردی دارد. پاگرد پلهها، میادین و گرههای شهری از نمودهای کاربردی آن است. گاهی با ایجاد یک عامل یا عنصر در فضای معماری و جلب توجه بیننده، عامل مکث و سکون را میتوان به خوبی پدید آورد. احاطه آدمی بر معماری با شناخت هندسه و قواعد آن و تعریف اشکال و کنار هم گذاشتن آنها در روی کاغذ با نام نقشه و طرح معماری به نوعی تعریف شده است و کنکاش آدمی در طبیعت نیز مصالح مورد نیاز را در ایجاد یک اثر معماری خوب به او میدهد. حالات موسیقی پیرو قواعد مشخصی منبعث از ریاضیات و فیزیک است. معماری هندسه مکان است و موسیقی ریاضی زمان و میتواند بدینگونه نیز باشد که معماری ریاضی مکان است و موسیقی هندسه زمان! موسیقی ایستا نیست ولی معماری ایستا است. در مورد نقاشی، ایستایی در بطن کار معرفی میشود. برخورد دو علم مشترک هندسه و ریاضی که هر دو هنرهای ذهنی منبعث و مشتق از طبیعت هستند در موسیقی و معماری به نحوی سازگاری ایجاد نموده است که حس مشترک بودن معماری و موسیقی را تقویت میکند و راه را برای ارزیابی این دو هنر مهیا میسازد
نام کتاب: معماری و موسیقی مولف: موسسه علمی و فرهنگی فضا (منصور فلامکی، غلامحسین نامی، حسینعلی ملاح، محمد رضا حائری، امانوئل ملک اصلانین، حسین دهلوی، خسرو سینایی، فرهاد مشیری، علی اکبر صارمی، اسماعیل