مشخصات فایل
عنوان: تغییرپذیرى خُلق یا اخلاق
قالب بندی: word
تعداد صفحات: 28
محتویات
تغییرپذیرى خُلق یا اخلاق
امکان تغییر انسان و انواع تغییرپذیرى
پىنوشتها
منبع
قسمتی از مقاله
تغییرپذیرى خُلق یا اخلاق
یکى دیگر از مبادى علم اخلاق این است که آیا اخلاق، قابل تغییر استیا نه؟ فارابى در کتاب شریف «الجمع بین الرایین» در باره یکى از بحثهاى مورد اختلاف دو شخصیتبزرگ علمى یعنى ارسطو و افلاطون در مسئله اخلاق مىفرماید:
عدهاى بر آنند که بین این دو شخصیت عظیم علمى، اختلاف نظر هست; ارسطو بر این باور است که اخلاق، جزو عادات تغییر پذیر و تحول یاب است; اما افلاطون بر این عقیده است که اخلاق بر دو قسم است: قسمى طبیعى و قسمى دیگر کسبى است و بخش طبیعى اخلاق، قابل تغییر نیست (1) .
البته اگر این دو سخن با همین دو تعبیر، از آن دو شخصیتبزرگ فلسفى نقل شده باشد، با هم ناهماهنگ است; زیرا ارسطو مىگوید اخلاق کلا قابل تغییر و تحول است ولى افلاطون مىگوید شاخهاى از اخلاق که کسبى است، قابل تغییر است; اما بخش دیگر آن که طبیعى است قابل تغییر نیست.
فارابى مىگوید:
جناب ارسطو این مسائل را در کتاب «فیه ما فیه» گفته است و من در آن کتاب به شرح این مطالب پرداختم و گفتم اولا: این کتاب در قوانین مدنى است، نه در اخلاق; یعنى، مسائل حقوقى را بازگو مىکند; نه مسائل اخلاقى را و ثانیا: نظر جناب ارسطو در آن کتاب، مسائل کلى و مطلق است نه مسائل جزئى (2) .
یعنى به طور کلى بحث مىکند که آیا اخلاق همانند «ذاتیات» و یا به تعبیر پیشینیان «جنس» و «فصل» و «ماده» و «صورت» است و به عبارت دیگر همان طور که فصل، ذاتى هر ذى فصل و نوع، ذاتى هر ذى نوع است، آیا خلق، ذاتى هر متخلق و تغییر ناپذیر استیا هر خلقى قابل تغییر است؟
جناب ارسطو اصل امکان قبول تغییر را مطرح کرده و سخن او در سهولت و صعوبت آن نیست. اما سخن افلاطون این است که اخلاق، دو قسم است; بخشى از آن طبیعى و تغییر آن، دشوار و بخش دیگر کسبى و تغییر آن آسان است و منظور از طبیعى بودن «صورت نوعیه» و ذاتى شدن نیست; بلکه ملکه شدن به منزله صورت شدن است و قهرا تغییرش دشوار است; ولى محال نیست. چرا که بین «متعذر» و «متعسر» فرق است. «متعسر» چیزى است که ممکن ولى دشوار است اما «متعذر» چیزى است که انسان از انجام آن معذور است و قادر بر آن نیست. متعذر در این گونه موارد که در مقابل متعسر قرار مىگیرد، به معناى ممتنع است.
بنابراین، نظر افلاطون این است که تغییر دادن اخلاقى که طبیعى شود دشوار است; اگر درختى به صورت کج رشد کند و راه عابران را ببندد، باغبان مشکل مىتواند آن را راست کند، ولى چنین نیست که به هیچ وجه نتوان آن را مستقیم کرد; البته منحنى بالذات را نمىشود مستقیم کرد; اما مىشود با عواملى این مانع سر راه را برداشت. منظور افلاطون از این مثال این است که تغییر روش کسى که به خلقى خاص، سالیان دراز، عادت کرده و به حد کهولت رسیده است، سخت است.
در تعبیرات دینى ما هست که: «رد المعتاد عن عادته کالمعجز» (3) یعنى، تغییر دادن مسیر اعتیاد کسى که به چیزى عادت کرده، مانند معجزه است البته نه خود معجزه و در آثار ادیبان بزرگوار ما آمده است:
«تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است»
این خود تشبیهى است و جناب شیخ مصلح الدین سعدى، نمىخواهد بگوید همان طور که گردو روى گنبد دوار نمىایستد بلکه مىغلطد، تربیتبراى نااهل روا نیست، منظور وى دشوار بودن است نه محال بودن.
بنابراین، جناب فارابى مىفرماید: افلاطون مثل ارسطو فتوا مىدهد که ممکن است اخلاق را عوض کرد اگر چه این تغییر، دشوار است; و سپس مىافزاید: هر صورت جدیدى بعد از مدتى که با ماده خود، قرین مىشود، مجموعا ماده ثانى براى صورت بعدى مىشود و آن صورت بعدى هم که روى این مجموعه پدید مىآید و مدتى با آنها عجین مىشود، مجموعا ماده براى صورت سوم و... مىگردند. آنگاه مثالى ذکر مىکند: مثل این که خاک به صورت گیاه در مىآید و گیاه وقتى رشد کرد، به صورت الواح، چوبها و تختهها و تختهها به صورت تخت، میز تحریر و مانند آنها در مىآید که به این ترتیب، هر کدام از اینها زمینه براى پذیرش صورتهاى بعدى است.
البته این صورت، صورت طبیعى نیست; بلکه صورت صناعى است که جناب افلاطون آن را در حد مثال براى تقریب به ذهن ذکر کردهاند; یعنى نفس با هر خصوصیتى که مانوس شود، زمینه براى صفتبعدى را پیدا مىکند و آن صفتبعدى هم که مدتى در نفس مىماند براى پدید آمدن صورت طبیعى دیگرى، زمینه و طبیعت مىشود. بنابراین، افلاطون نمىگوید تغییر صور و افراد، یکسان است; بلکه مىگوید بعضى از آنها سخت و بعضى، سهل است و جناب ارسطو هم نمىگوید تغییر همه یکسان است; یعنى، تغییر اخلاق براى کسى که معتاد به خلقى شده با کسى که عادت نکرده، یکسان است پس در اصل امکان تغییر و نیز در تفاوت بین درجات اخلاقى به صعوبت و سهولت، هر دو موافقند و بین این دو بزرگوار، اختلاف نظرى نیست.
آنچه که در جهان یافتشده یا مانند فرشتگانى است که سخن همه آنها این است: «وما منا الا له مقام معلوم» (4) و تغییر پذیرى در حیطه آنان راه ندارد، چون موجوداتى مجرد و ثابتند و یا مثل موجودات عالم طبیعت مانند آسمانها، دریاها، کوهها، درختان، حیوانات و انسان است که تغییر پذیرند.
تغییر پذیرى بر سه گونه است: یا به صورت زوال و نابودى است که پیشینیان از آن به «کون و فساد» تعبیر مىکردند و یا به صورت تکامل یا تنازل است که سه قسم مىشود و هر سه قسم تغییر هم در انسان هست. چون انسان در قلمرو طبیعت است و هر موجودى که در منطقه طبیعتبه سر مىبرد پذیراى تغییر است.
موجودى که در مسیر حرکت قرار مىگیرد، گاهى بر اثر آسیب و گزند حوادث، فاسد مىشود; گاهى راههاى تنزل و گاهى راههاى تعالى و تکامل را طى مىکند. گرچه آنچه که حرکت است، بالاصالة و بالذات، همان است که در مسیر کمال باشد; اما برخى تحولات بالعرض هم هست.
در هر صورت، انسان مىتواند سه گونه تغییر داشته باشد:
1 زوال پذیرى و این همان مسئله «مرگ» است; مثل سایر موجودات که فاسد مىشوند: «کل نفس ذائقة الموت» (5) .
2 تغییر پذیرى در جهت تنزل که: «ان المنافقین فى الدرک الاسفل من النار» (6) که اینها به جاى «تدرج»، «تدرک» دارند! یعنى به جاى این که درجاتى را طى کنند درکاتى را مىپیمایند.
3 تغییر پذیرى در مسیر کمال که انسانها در این گونه تغییر، «درجات» دارند; به این معنا که، در اوایل امر با استناد به آیه «لهم درجات عند ربهم» (7) داراى درجه هستند ولى در اواخر بر اساس آیه «هم درجات عند الله» (8) ، خودشان عین ملکات نفسانى و متن «درجه» کمال مىشوند.
بنابراین، تغییر پذیرى درانسان هست; ولى آنچه که در محورهاى اخلاقى مطرح است همین دو بخش تغییر یعنى تغییر به طرف نزول و به طرف صعود است و گرنه تغییر موت و زوال و نابودى، امرى طبیعى است و ربطى به اخلاق ندارد، البته موت ارادى، در بحثهاى اخلاقى جایگاهى رفیع دارد ولیکن چنین مرگ اختیارى به همان تکامل وجودى برمىگردد که از انحاى تغییر استطالى است.
از نشانههاى امکان تغییر، ضرورت بعثت انبیا و مختلف بودن انسان در همه ادوار زندگى است.
یکى از بهترین ادله ضرورت بعثت انبیا (علیهم السلام) سامان بخشیدن به نابسامانیهاى اخلاقى است که انسانهاى بد آموخته را به اخلاق خوب تربیت کنند. اما اگر تغییر اخلاق و دگرگونى اوصاف نفسانى، ممکن و میسر نمىبود، انبیامبعوث نمىشدند چون بر فرض هم که بیایند و مردم را عالم کنند، وقتى علمنتواند نهاد آنان را دگرگون کند، بعثت و تعلیم چه سودى خواهد داشت؟ در اینصورت، تعلیم کتاب و حکمت، بارى بر روى دوش انسانها خواهد بود و انبیا رنجى بر رنجهاى انسانها مىافزایند، رنج فراگیرى و رنج ناهماهنگى بین علم واخلاق.
اما اگر تهذیب نفس ممکن باشد، هر دو رنجبرطرف مىشود وقتى چیزى یاد گرفتند، هم لذت مىبرند که از درد جهل رهایى یافتند و هم لذت مىبرند که آن رذایل اخلاقى را در سایه این علوم و معارف آموخته شده عوض مىکنند و اگر مستکبران دعوت انبیا را نپذیرفتهاند، اما بسیارى از افراد پذیرفتهاند. مستکبران بر اثر این که اموال و اولادشان، «فتنه»اى براى آنان بود، توفیق تهذیب روح، نصیبشان نشده است; چنانکه میگسارى، قمار بازى، بت پرستى، شرک، تجاوز، تعدى، دروغ و معاصى دیگر، جزو اخلاق رایج مردم «حجاز» شده بود و در میان مردم «مدین» «حجر» سرزمین قوم «عاد» و «ثمود» و... هم رایجبود; ولى انبیا آمدند و تا حدودى، موفق شدند و برخى از آنها را اصلاح کردند; گرچه در بعضى از ادوار تاریخى، توفیق هدایت، کمتر نصیب مردم مىشده و اکثر آنان به طرف فساد مىرفتند.
قرآن در این زمینه، راجع به قوم لوط مىفرماید: «فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین» (9) (تنوین تنکیر در «بیت» نشانه وحدت است) یعنى، فقط یک خانوار به پیغمبرشان ایمان آورد. در بخشى دیگر مىفرماید: «ولا تجد اکثرهم شاکرین» (10) که شیطان این پیام را داد و یا در جاى دیگر، مىفرماید: «وما وجدنا لاکثرهم من عهد وان وجدنا اکثرهم لفاسقین» (11) ; یعنى، اکثر آنها متعهد نیستند بلکه فاسقند; اما گروه فراوانى بر اثر تهذیب انبیا، مهذب و مزکى شدند و اگر تغییر خلق میسر نبود، انبیا همیشه ناکام مىماندند و اصل بعثت نیز، لغو مىشد.
برهان عقلى بر امکان تغییر و شواهد تجربى بر وقوع آن، نشان مىدهد که اخلاق تغییر پذیر است; بدان، خوب و خوبان، بد مىشوند. البته همان گونه که در علوم، گاهى فراگیرى، سهل و گاهى سخت است، در اخلاق هم چنین است; فراگیرى علوم و اخلاق و تخلق به اخلاق جدید براى سالمندان، سخت است; ولى سختبودن غیر از محال بودن است. تعلم و تخلق حکم واحد دارند; زیرا اگر سالمند بخواهد مطلب جدیدى را یاد بگیرد، براى او بسیار سخت است; در حالى که تعلیم براى همه در هر سن، ممکن است و به همین جهت هم دستور داده شده تا گور، علم بیاموزید; تغییر اخلاق هم چنین است.
باید بین سختى و امتناع فرق گذاشت; انبیا (علیهم السلام) هم آمدند و تا حدودى در تغییر اخلاق موفق بودند، هم آن ممکن را به فعلیت رساندند و هم آن دشوار را سهل کردند; زیرا وقتى به انسان آگاهى بدهند و انسان، آگاه شود که رذیلت اخلاقى سم است، از آنجا که به حیات خود علاقمند است و یقین دارد که این سم او را از پا در مىآورد، از آن دستبرمىدارد. انبیا (علیهم السلام) نه تنها از راه علم حصولى بلکه از راه علم حضورى و شهودى، در انسان باور ایجاد مىکردند که آن باور در تغییر اخلاق، نقش سازندهاى دارد.
نشانه دیگر براى تغییر پذیرى خلق آن است که براى هر کسى تکلیف تا لحظه مرگ وجود دارد، در حالى که اگر تغییر عادت، محال باشد، چنین تکلیفى، «تکلیف به محال» است و تکلیف به محال هم ممکن نیست از حکیم مطلق صادر شود. پس تکلیف دائمى در تمام ادوار زندگى، نشانه امکان تغییر اخلاق، است و نباید گفت اگر کسى با برخى مسائل اخلاقى عادت کرده باشد، تغییر آن محال است.
غزالى، تغییر «خلق» را از تغییر «خلق» جدا کرده است; این مطلب را دیگران هم گفتهاند. بسیارى از خطوط اصلى مطالب را مرحوم فارابى، ابن سینا و ابنمسکویه بیان کردهاند و بعد غزالى که شارح خوبى است آنها را مشروحا ارائهداده است; ولى او متاسفانه نتوانست امهات معارف عقلى را بیابد. چون، فلسفه را نزد استاد ماهرى فرا نگرفت و خیال کرد فلسفه، علمى است که با مطالعهقابل فراگیرى است; در حالى که فلسفه، علمى است که اگر کسى آن را پیش استاد متظلع نخواند، اگر چه در حد غزالى باشد به عمقش نمىرسد. شاهد این سخن سخنان اوست که وقتى مىخواهد در مسائل عمیق فلسفى اظهار نظر کند، پیاده بودن او محسوس است! خود نیز اعتراف مىکند که فلسفه را نزد استاد نخوانده است; وى ابتدا «مقاصد الفلاسفه» و سپس «تهافت الفلاسفه» را نوشته است.
غزالى در کتاب شریف «احیاء» مىفرماید:
خَلق قابل تغییر نیست، ولى خُلق قابل تغییر است و انبیا آمدند که خُلق را عوض کنند (12) .
رنگین پوست و سیاهروى، نمىتواند رنگ پوستخود را تغییر بدهد; ولى اگر قلب کسى سیاه باشد مىتواند آن را با توبه سفید کند; چنانکه عدهاى چنین کردند و عدهاى که قلبشان سفید و روشن بود، خداى نخواسته به دام ارتداد افتادند و سیاه دل شدند:
«ان الذین امنوا ثم کفروا، ثم امنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم» (13) .
تغییر، هم در اعتقاد و هم در اخلاق و عمل ممکن است.
معرفت هم در تحصیل اخلاق و هم در تغییر آن، مهمترین نقش را دارد; اما معرفت دو قسم است:معرفتهاى حصولى و معرفتهاى حضورى; ولى همان طور که در سایر مسائل، نقش معرفتهاى حضورى و شهودى، قویتر از معرفتهاى مفهومى و حصولى است، در این دو بخش یعنى تحصیل اخلاق و تغییر آن نیز معرفتشهودى، اثر بیشترى دارد; یعنى، اگر انسان، فضیلتیک خلق و رذیلتخلق مقابل آن را مشاهده کند، فورا از رذیلت، دستبر مىدارد; چون نفس گرچه «اعدى عدو» درونى انسان است و تا انسان را از پا در نیاورد آرام نمىنشیند و سعى مىکند اسیر بگیرد، چنانکه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید: «کم من عقل اسیر تحت هوى امیر» (14) ولى شهود فضیلت اخلاقى، در انسان، گرایش ایجاد مىکند و انسان دگرگون مىشود و شهود مسموم بودن رذایل اخلاقى، گریز از رذایل اخلاقى ایجاد مىکند.
لذا در بعضى از تعبیرات دینى آمده است: «بعد نفسک»; «ایاکم و...» (15) ، «ایاک» یعنى خود را دوربدار; مبادا با سم یا آتش، بازى کنى و یا سم در تو اثر کند.
و . . . . .
مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت درمورد اخلاق در پژوهش
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 59
محتویات
ارزشهای اخلاقی در تحقیقات از نظر بزرگان
نکات مهم
محورهای مهم مباحث اخلاق پزشکی
مسلکهای مختلف در بحث اخلاق پزشکی
چهار اصل مشهور برای خروج از بن بست
رابطه علم و ارزشهای اخلاقی
رابطه تحقیقات با ارزشهای درون تحقیق
ارتباط دیگر علم و ارزش
رابطه جریان مداوم علمی (تحقیقات) با ارزشهای بیرون تحقیق
رابطه علم با ارزشهای برون از علم
ارتباط دیگر علم و ارزش
نظر مرتون در مورد مسائل ارزشی در علم
تاریخچه برخی از مسائل اخلاقی در تحقیقات قرن حاضر
بیانیههای جهانی در اخلاق پزشکی
تحقیق در وضعیت رعایت اصول اخلاق پزشکی در ایران
قانون نورنبرگ
تحقیقهای درمانی
تحقیق در بیماران بدون گرفتن رضایت معتبر
The Declaration of Helsinki
اصول اساسی بیانیه هلسینکی
تحقیقات غیر درمانی روی انسان (تحقیق بیومدیکال غیر بالینی)
و . . .
قسمتی از پاورپوینت
ارزشهای اخلاقی در تحقیقات از نظر بزرگان
سعدی در قرن هفتم
ابن خلدون قرن هشتم
نکات مهم:
محورهای مهم مباحث اخلاق پزشکی
مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت درمورد بررسی کتاب اخلاق کارمندی
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 114
محتویات
مباحث مقدماتی: مفهومشناسی
ارباب رجوع
کارمند = کارگزار
مهارت ها معجون علم و ایمان و عمل = کار + دانش+ بینش
معرفی بعضی منابع موجود در این زمینه
فصل اول
بنیادهای اخلاق جاودانه
آثار و فواید ایمان
حقیقت تقوا
علم = اهلیت و شایستگی
کارمندی= خدمتگزاری
اخلاص عمل=اخلاص در کار
اسباب و عوامل اخلاص
ادامه عوامل اخلاص
صبر و حلم (بردباری)
اقسام و درجات صبر
نتایج صبر در زندگی
ادامه نتایج صبر در زندگی
توکل و حقیقت آن
راه های عملی خود سازی
شادمانگی= چشم پوشی= خوشنودی
فصل دوم: اصول اخلاق کارمندی
اهداف رفتاری: باید ها و نباید ها
و . . .
قسمتی از پاورپوینت
مباحث مقدماتی: مفهومشناسی
کارمند = کارگزار
مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت درمورد اخلاق در معاشرت
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 29
محتویات
مقدمه
شناخت روحیات مردم و مطابق آن برخورد کردن
تفاوت انسانها با یکدیگر
انسان موجودی پیچیده
مردمانی که اطراف ما زندگی می کنند چه ویژگی هایی دارند؟
معیار معاشرت با دیگران
معاشرت با دیگران طبق دستورات خدا
دقت در انتخاب دوست و معاشر
اعتدال و میانه روی در معاشرت
امتحان معاشرین
معاشرت به تناسب افراد
رعایت حق معاشر
احترام و دوستی براساس مقدار ارزش ها
چگونگی رفتار با مردم
رابطه فرزند با پدر و مادر
احترام به والدین
وجوب پرهیز از آزار پدر و مادر
نبایدها در آداب معاشرت
از خود تعریف کردن
دشنام دادن
با صدای بلند صحبت کردن
کنترل خود را از دست دادن
به دیگران خیره شدن
قسمتی از پاورپوینت
مقدمه
روحیه سازگاری با دیگران و کنار آمدن با توقعها، سلیقهها، خواستهها و حرفها، به تدریج برای انسان «جا» باز میکند. این روحیه هم وقتی فراهم میآید که انسان هم «حقوق» دیگران را بشناسد، هم تصمیم به مراعات آنها داشته باشد و تنها «خود» برایش مطرح نباشد. چون چنین خصلتی ایجاد تنش میکند و دیگران را از پیرامون فرد، فراری میدهد.
ارزش هرکس به اندازه خدمت و خوبی و نفعی است که از او به دیگران میرسد. میزان محبوبیت مردم در دلها نیز بستگی به اندازه خیری دارد که از آنها عاید دیگران شود. سرور، کسی است که خدمتی به دیگران کند. این مضمون کلام حضرت علیعلیهالسلام است که فرمود: «بالجود تسود الرجال» مردان با جود و سخاوت به سیادت و آقایی میرسند». (غرر الحکم، ج 3، ص 212)
پیامبر اسلام (ص) می فرمایند: از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوب تر است که برای بندگان خداسودمندترست (نهج الفصاحه، ص 15، حدیث86)
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «رأس الحکمة مداراة النّاس»؛ سر آغاز حکمت، مدارا کردن با مردم است». غرر الحکم، ج 4 ص 52.
باید پذیرفت که سلیقهها و روحیههای همه یکسان نیست و همه ذوق و پسند و راه و روش ما را ندارند. ما هم چارهای از زیستن با آنان نداریم، پس باید« مدارا» کنیم. این همان همزیستی است که هر که ندارد، مطرود و مأیوس و تنها میشود.
لازمه مردم داری و مدارا، شناخت روحیات و خلقیات مردم
لازمه معاشرت با دیگران و مردم داری، شناخت روحیات وخلقیات مردم است. بنابرین ضروری است که بدانیم مردمانی که اطراف ما زندگی می کنند چه ویژگی هایی دارند؟
1- شناخت روحیات مردم و مطابق آن برخورد کردن
برای درست برخورد کردن با مردم لازم است که انسان افراد جامعه خویش را بشناسد و با آنها طبق روحیات خودشان بر خورد کند و با آنها مدارا کند. از رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم روایت است: همان گونه که پروردگارم مرا به انجام واجبات فرمان داده است، بهمدارا با مردم دستور داده است. (وسائلالشیعه، ج8، ص540).
در حدیث دیگرى چنین آمده است که جبرئیل، به محضر رسولخدا صلّى الله علیه وآله وسلّم آمد و از سوى خدا چنین پیام آورد که: «اى محمد! پروردگارتسلام مىرساند و به تو مىگوید: با بندگان من مدارا کن.» (همان).
رسول اکرم ص می فرماید: مداراه الناس نصف الایمان والرفق بهم نصف العیش- مدارای با مردم نیمی از ایمان و سازش و رفاقت با آنها نیمی از زندگی است. امام علی ع نیز در وصیت به محمد حنفیه می نویسد: بدان که پس از ایمان بخدای بزرگ- راس خردمندی مدارا کردن با مردم است! و کسی که با مردم به نیکی معاشرت نکند خیری در او نیست.
و . . .
مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت مالکیت معنوی اثر پژوهشی و اخلاق در انتشارات
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 55
محتویات
مالکیت داده ها
Data Ownership
حق نویسندگی (Authorship)
حق نویسندگی
معیارهای نویسندگی
ترتیب نویسندگان
پیشگیری از اختلاف بر سر حق نویسندگی
تقدیر و تشکر
Acknowledgement
تقدیر و تشکر (موارد رایج)
سوء رفتار در انتشار
Publication Misconduct
انواع نویسندگی نادرست
انتشار تکراری
(Redundant Publication)
سرقت ادبی (Plagiarism)
اطلاعات جعلی (Data fabrication)
برخورد با سوء رفتار در انتشارات
سردبیری و داوری
تعارض منافع
حریم خصوصی و رازداری
انتشار نتایج کارآزماییهای بالینی
سایر انواع انتشار
و . . . .
قسمتی از پاورپوینت
حق نویسندگی (Authorship)
شامل افرادی می شود که میتوانند مسئولیت محتوای علمی اثر را بعهده داشته باشند
حق نویسندگی
Authorship Policy of International Committee of Medical Journal Editors (ICMJE)
وجود هر سه معیار ضروری است
دو تبصره
مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت مدیریت اخلاق
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 61
محتویات
قسمتی از پاورپوینت
اخلاق چیست ؟ و اخلاق مدیریت چیست ؟
پرسشگری سازنده تمدنها است .
پرسشگری به چهار شکل در چهار حوزه نمود می یابد :
پرسش از حقیقت به شکل گیری علم می انجامد .
پرسش از معنویت به شکل گیری دین می انجامد .
پرسش از خوبی و بدی به شکل گیری اخلاق می انجامد .
پرسش از زیبائی به شکل گیری هنر می انجامد .
اخلاق چیست ؟
پس :
در اخلاق صحبت از خوبی و بدی است .
در اخلاق مدیریت صحبت از خوبی و بدی عمل مدیریتی است .
-عمل مدیریتی وقتی در حوزه اخلاق مطرح میشود که : بین منافع سازمانی و مسئولیت اجتماعی مدیر تعارض بوجود آید
و . . .
مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت جامع و کامل اخلاق
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 142
محتویات
قسمتی از پاورپوینت
تعریف اخلاق
اخلاق جمع خُلْق و خُلُق می باشداین دو واژه در اصل به یک ریشه باز می گردد .
. خُلُق به معنای هیات و شکل و صورتی است که انسان با چشم می بیند .
و ُخلْق به معنای قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده می شود.
در زبان انگلیسی واژه Ethics و morality هر دو به معنای اخلاق به کار می رود.
علم اخلاق
امروز در تعریف علم اخلاق تمام توجه به رفتار بایسته آدمیاست.
ژکس میگوید:
علم اخلاق ، عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که بایدباشد.
استاد مطهری میفرماید:
علم اخلاق عبارت است از علم زیستن، یا علم چگونه باید زیست.
ملاصدرا نیز در تعریف علم اخلاق به دو جهت:
آگاهی به خویها وتوجه به رفتار پسندیده، اشاره کرده است.
تعریف اخلاق: