15 صفحه
قابل ویرایش
فهرست
عنـــــــوان
صفحه
مقدمه
1
فصل اول: شعر کهن(کلاسیک)
2
هویت و جایگاه ممتاز شعر در فرهنگ ایرانی
2
انواع شعر فارسی
2
شعر کلاسیک
2
تاریخچه شعر کلاسیک فارسی
3
انواع شعر کلاسیک فارسی
4
سبک های شعر کلاسیک فارسی
5
گونه ها و جریان ها در شعر کلاسیک فارسی
5
فصل دوم: شعر نو (نیمایی)
6
زبان شعر نو (نیمایی)
6
گذری بر ابهام در شعر نو
7
ابهام
7
تأثیر فرهنگ مردم و مسایل تاریخی و اجتماعی بر شعر نیمایی
7
زبان شناسی در شعر نو از دیدگاه نیما
7
فصل سوم: مقایسه رودکی و نیما ( شعر کهن و نو)
8
نتیجه گیری
14
منابع و مآخذ
15
مقدمه
شعر سنتی فارسی، عبارت بود از موضوع های ذهنی و کلی، با اطلاعات ادبی از پیش آماده و معلوم، در قالب معین و محدود. دراین گونه شعر، به طور عموم، زمان تاریخی و تقویمی وجود نداشت، لذا کارکرد آن به سبب کلیگرایی همواره همه زمانی و ذهنی بود.
شعر سنتی بازتابدهنده ی زندگی واقعی نبود، نتیجه ی استحاله ی زندگی در ذهن بود، لذا نیازی به کلمه های واقعی نداشت.
نزدیک به یک سده ی پیش، در جریان جنبش تجددخواهانه در ایران ـ که نتیجه ی گسترش روابط تجاری و فرهنگی ایران با غرب بود ـ در کنار دگرگونیهایی اجتماعی، شعر نیز دگرگون شد، از کلیگوییهای کلیشهای و ذهنی درآمد و به گونهای بازتابدهنده زندگی شد.
پیشگامان تحول شعر در ایران از مبارزان سیاسی آن سال ها بودند. آنان دست کم با یکی از زبانهای فرانسه، روسی و یا ترکی آشنایی کافی داشتند.
نخستین شعر نو را ابوالقاسم لاهوتی در سال ۱۲۸٦ هجری شمسی دو سال پس از پیروزی جنبش تجددخواهانه ی مشروطیت سروده بود. او نظامی و مردی عاصی بود که پس از کودتایی نافرجام از ایران به شوروی گریخته بود و بعدها در آن سامان نیز درگذشت.
نخستین نظریهپرداز شعر نو تقی رفعت بود. او در ترکیه ی عثمانی درس خوانده بود و از نزدیکان رهبری حزب دموکرات آذربایجان بود. او به دنبال شکست جنبش آذربایجان و قتل رهبر این جنبش در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی خود را کشت.
ولی بانی شعر نو نیما بود. نیما در مدرسه ی زبان الیانس تهران درس خوانده بود و از این طریق با فرهنگ و ادبیات غرب آشنا بود. برادرش از کمونیستهای معتقد بود که به شوروی سابق رفته و در آن جا ناپدید شده بود، و اگر چه آرای ادبی نیما متأثر از نظام فلسفی برادرش بود، ولی سرانجام دردناک زندگی برادرش، اعتمادش را از سیاست و زندگی سیاسی سلب کرده بود. او وارد زندگی سیاسی نشد، و فرصت یافت، طی چهل سال، به آرای ادبی اش سر و سامان دهد و شعرهایی بیافریند که سنگ بنای شعر نو ایران شود.
نخستین شعرهای نیما تقریبن دو سال پس از خودکشی تقی رفعت منتشر شد. از نوشتههای نیما معلوم نیست که او تقی رفعت را میشناخته یا نه، ولی سرنوشت برادرش کافی بود که او با روی گردانی از رویارویی آشکار با حاکمان، شعرهایش را هم از نخست در لفافی از سمبل ها و استعارهها و تمثیلها بپیچد.