________________________________________
عنصر آزادگى در نهضت حسینى
آزادى حقیقى در فرهنگ حسینى
اصول و مبانى سیاست بنىامیه
1. دست اندازى به حریم دین و فریب افکار عمومى
اما چند نمونه از فریبکاریهاى امویان،
2. به بردگى کشیدن مردم
کشتن منتقدان و مخالفان
بیعت بر بردگى یزید
3. حاکمیت اشرار و غارت بیتالمال
امام در مصاف با استبداد اموى
1. خلافت، حقِ حسین بن على(ع)
2. موقعیت خانوادگى امام
3. جایگاه اجتماعى و سیاسى امام
4. آزادگى و عزت نفس امام
مظاهر عزت و آزادگى از مدینه تا کربلا
سوداى بیدارى مردم
قداست ارزشها
برداشتن بیعت از یاران
نیازى به اموال تو نداریم!
پاى بندى به اصول
مرگ رهایى بخش یا زندگى اسارت بار؟
احترام به اصول انسانى
الهام از نهضت حسینى و رهایى از استبداد جهانى
31 صفحه
قابل ویرایش
فهرست
عنـــــــوان
صفحه
مقدمه
1
حرکت علمی مسلمانان در قرون نخستین اسلامی:
2
نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان
3
معرفی ادوار نهضت ترجمه در عصر عباسیان
11
طبقه اول مترجمان برجسته در این عصر عبارتنداز:
12
نهضت ترجمه در اندلس:
19
دلایل توجه مسلمانان به ترجمه
20
الف - عوامل درونی:
20
ب - عوامل بیرونی:
22
روش های ترجمه کتاب
22
نتایج و پیامدهای نهضت ترجمه
25
نتیجه گیری
30
پی نوشت ها:
31
مقدمه
مکه و مدینه در دوران زندگی پیامبر اسلام (۵۷۰ ۶۳۲م) علی رغم آنچه تاکنون به طور گسترده ای مقبول واقع شده است یکسره از جهان خارج برکنار و منتزع نبودند. [گویا] این دو شهر، خلاف آنچه امروزه به طور مکرر، اظهار یا (حداقل) تلویحاً بدان اشاره می شود، مراکز حیات فرهنگیِ مترقّی و شکوفا نیز محسوب نمی شدند. این حقیقت که عربستانِ مرکزی [در آن دوران ] با تمدّن برتر هم عصرِ خود تماس بسیار اندکی داشته است، در خالی بودنِ قرآن از اشاراتی به علم طب و طبابت جلوه گر می شود، چرا که از دیدگاه سنت دینی، چنین اموری م ی بایست مُستظهر به حکم و فرمانی از جانب خداوند می بودند. می توان پذیرفت درمانگرانی بومی، که به طور علمی آموزش ندیده بودند، در آن عصر می زیسته اند و [گاهی هم ] ممکن بود تصادفاً گذار یک پزشک واقعی به عربستان مرکزی افتاده باشد (نظیر موردی که در سر حد شمال غ ربی بیابان عربستان بدان برمی خوریم). البته چنین پزشکی نمی توانست دانشمند برجسته ای باشد. نه او و نه هیچ کس دیگر نمی توانسته اند انبوهی از آموخته ها را از جهان خارج به شهرهایی که به زودی مکان های مقدس اسلامی می شدند، منتقل کرده باشند. از سوی دیگر، ساکنان این شهرها به واسطه ی تجارت کاروانی، این امکان را داشتند که با حیات فرهنگی هم عصر خود در جوامع بزرگ تری چون فلسطین و سوریه آشنایی پیدا کنند. استفاده ی آنها از این فرصت در منابع ناچیزی که در دست داریم تأیید شده است.
همه ی پیوستگی های فرهنگی از این دست، به مناطقی معطوف می شود که تمدن عصر باستان کلاسیک (در قالب هلنیسم و آنچه از آن در کسوت یونانی و تمدن رومی به شرق رسیده است) اثر خود را در آنها بر جا نهاده بود. در واقع می توان ادعا کرد که در یک گفتمان فرهنگی، بخش غربی عربستانِ مرکزی، پاره ای از جهان هلنیستی باستان بود؛ اما پاره ای بسیار دورافتاده که در حقیقت بهره ای از دستاوردهای عالی عقلانی جهان هلنیستی نصیب آن نشده بود. میراث معنوی و فکری آسیای جنوب غربی باستانی دوران قبل از هلنیسم، با پیشرفت موفقیت آمیز مسیحیت، گن وستی سیسم و یهودیت از جهات مختلف تداوم پیدا کرد و تجدید حیات و استحکام یافت. هلنیسم مترقی عربستانِ جنوبی و امپراتوری ساسانی در ایران نیز به شدت از هلنیسم متأثر شدند. پیروزی و غلبه ی هلنیسم، هم چنان که شائدر توصیف کرده، حقیقتی است که کشفیات جدید بارها و ب ارها آن را تصدیق کرده است.
حرکت علمی مسلمانان در قرون نخستین اسلامی:
محیط جغرافیایی خشن، نامساعد و در عین حال متکی بر طبیعت شبه جزیره عربستان، سادگی معیشت را برای ساکنان آن به ارمغان آورده بود. بازتاب این سادگی تنها در ظاهر عرب جاهلی خلاصه نمی شد، بلکه بی نیازی آنان را به علوم مختلف نیز در بر داشت.1 اگرچه در برخی علوم چون طب (2) و نجوم (3) تجربه هایی کسب کرده بودند، لیکن هنوز معرفت علمی آنان تکوین نیافته و متکی بر علل مبهم و ناشناخته پدیده های طبیعی بود.
با ظهور اسلام، براساس توصیه های قرآن کریم (4) و سفارش های پیامبر اکرم(ص)، (5) عرب مسلمان به خواندن و نوشتن روی آورد و نخستین گام های معرفتی خود را با فراگرفتن قرآن آغاز نمود. اما هنوز اتکای بر قوه حافظه سرشار و به تبع آن قبح نگارش، مانع از یادگیری نوشتن و ثبت آموخته ها می شد (6) و همین عامل مانع بزرگ رسیدن جامعه اسلامی به مراحل تکمیلی بود.
فرایند عصر فتوحات اسلامی، رویارویی فرهنگ ها و تمدن های مختلف و کهنی بود که در سایه آمیختگی آن ها، فرهنگ و تمدن اسلامی با همه ویژگی های بارز خود شکل گرفت. هرچند در مراحل نخستین خلافت اسلامی و تا اواسط حکومت امویان، هنوز اعتقاد به عدم پذیرش هر چیز غیر از قرآن و تاکید برقوه حافظه و اجتناب از نگارش، بی اقبالی بسیاری از علوم را فراهم آورده بود، اما با گذشت زمان و در پی رشد معرفتی مسلمانان و نیاز مبرم تمدن نوخاسته اسلامی به آموختن و رسیدن به سرچشمه های اصلی معرفت و علم، مسلمانان ناگزیر به روی آوردن به ترجمه و نقل متون گردیدند.
با استقرار خلافت امویان در شام و نزدیکی آنان به رومیان و تسلط بر مدارس علمی رها (ادسا)، نصیبین، حران و انطاکیه، رفته رفته زمینه های آغاز حرکت علمی مهیا گردید. خلفای نخستین اموی با خواندن و شنیدن سرگذشت پر عظمت پیشینیان، به تاریخ علاقمند شدند; چنان که درباره معاویه آورده اند:
... تا یک ثلث شب به اخبار و ایام عرب و عجم و ملوک آن ها و رفتار آنان با رعیت و سیرت شاهان ملل و جنگ ها و حیله ها و رعیت پروری شان می گذشت ... هنوز سه یکی از شب مانده برمی خاست و دفترهایی را که سرگذشت اخبار و جنگ ها و خدعه های ملوک در آن ثبت بود، می خواست و غلامان مخصوص که مامور نگهداری و قرائت دفترها بودند به خواندن آن می پرداختند و هرشب بر بخشی از اخبار و سرگذشت ها و آثار و انواع سیاست مداری ها واقف می شد. (7)
همین تمایل وافر به اطلاع از اخبار ملوک گذشته (8) موجب شد تا خبرگانی را برای ترجمه و یا قرائت گزیده هایی از متون تاریخی و پزشکی به دربار دعوت نمایند. بنابر قول مشهور، نخستین ترجمه عهد اموی به خالدبن یزیدبن معاویه (م 85ه) اختصاص دارد. (9) خالد به دلیل علاقه بسیار به علم و دانش، (10) حکیم آل مروان (11) نام گرفت و با پشتکار فراوان به فراگرفتن علم کیمیا (شیمی) پرداخت و به ترجمه متون علمی از زبان یونانی و قبطی به عربی توجهی ویژه مبذول داشت. (12) عمربن عبدالعزیز در مورد او می گوید: «در میان بنی امیه مانند خالد زاده نشده است.» (13)