مشخصات فایل
عنوان : استادیوم آلیانز مونیخ
قالب بندی: word
تعداد صفحات: 6
محتویات
استادیوم آلیانز مونیخ
ماندگارترین حضور ورزشی
استادیوم آلیانز مونیخ
قسمتی از متن
استادیوم آلیانز مونیخ
ماندگارترین حضور ورزشی
ژاک هرتزوگ (Jacques Herzog) و پیر دمورن (Pierre de Meuron) هر دو در سال 1950 در شهر باسل (Basel) سوئیس به دنیا آمده و تحصیلات خود را در انیستیتو تکنولوژی سوئیس (ETH) در شهر زوریخ در سال 1975 به اتمام رساندند. ژاک هرتزوگ و پیر دمورن در سال 1978 شرکت معماری خود را با عنوان Herzog & de Meuron تاسیس نمودند. شاید بتوان گفت هرتزوگ و دمورن عمده شهرت خود را مدیون طراحی گالری جدید هنر مدرن موزه تیت (Tate Museum) در لندن هستند. این پروژه که در واقع تبدیل نیروگاه عظیم برق در کنار رودخانه تایمز (Thames River) به یک گالری بود، تحسین گسترده همگانی را در پی داشت.
هرتزوگ و دمورن ضمن تدریس در دانشگاههایی چون دانشگاه کورنل (Cornell)، دانشگاه هاروارد (Harvard) و انیستیتو تکنولوژی سوئیس (ETH)، تاکنون پروژههای مختلفی چون ساختمانهای مسکونی، آپارتمان، کتابخانه، مدرسه، استودیو عکاسی، هتل، ساختمانهای خدمات رفاهی راهآهن، دفاتر اداری، کارخانه و چندین موزه و مجموعه ورزشی را طراحی نمودهاند. این دو معمار در سال 2001، موفق به دریافت جایزه معماری پریتزکر شدند.
آنچه که به نوعی سبب تمایز هرتزوگ و دمورن نسبت به معماران حرفهای چون فرای اتو (Frei Otto) طراح استادیوم المپیک مونیخ، رنزو پیانو (Renzo Piano) طراح استادیوم سن نیکولا (San Nocola) در شهر باری (Bari) ایتالیا، نورمن فوستر (Norman Foster) و HOK طراح استادیوم ویمبلی (Wembley Stadium) و ... میکند، حضور گسترده و چشمگیر ایشان در عرصه معماری ورزشی به خصوص طراحی استادیوم میباشد.
طراحی تقریبا هم زمان ورزشگاههای سه رویداد بزرگ جهان ورزش، یعنی طراحی استادیوم آلیانز در شهر مونیخ که بازی افتتاحیه جام جهانی فوتبال 2006 در آن برگزار خواهد شد، طراحی استادیوم اصلی المپیک 2008 پکن و طراحی استادیوم مرکزی مسابقات فوتبال جام ملت¬های اروپا 2008 در شهر باسل (زادگاه هرتزوگ و دمورن) سوئیس (که به طور مشترک با میزبانی هم زمان سوئیس و اتریش برگزار خواهد شد.) نمونهای از مهمترین پروژههای ورزشی اخیر هرتزوگ و دمورن میباشند.
استادیوم آلیانز مونیخ
در شمال شهر مونیخ و میان تپهها و علفزارهای بیرون شهر (مابین شهر و فرودگاه مونیخ)، پیکره مشبک فشردهای با عنوان استادیوم آلیانز قرار گرفته است. هیجان حاصل از این پیکره نورانی که از فاصله بسیار دور نیز قابل رویت است، به قدری است که افرادی را که علاقهای به رویدادهای ورزشی ندارند را نیز به سوی خود جذب میکند.
ایده اصلی معماران استادیوم، هرتزوگ و دمورن، سنت شکنی در شیوه طراحی رایج استادیومهای ورزشی بود. آنها قاعده کلی طراحی استادیوم را که تقریبا از سال 1972 (زمانی که فرای اتو (Frei Otto) استادیوم المپیک مونیخ را طراحی کرد)، شروع شده بود و روش غالب در طراحی پوشش سقف استادیومهای ورزشی و شیوه پایداری آن (فرمهای سازه) بهشمار میرفت، کنار نهادند.
آنها با استناد به این که طراحی استادیوم یک امر انسانساز فرهنگی است نه یک کار مهندسی صرف، کار طراحی را آغاز کردند. منبع الهام آنها در طراحی استادیوم، معماری بر مبنای فرم سازههای کششی و سیستمهای خرپایی یا ایدهای چون سازه یک پل معلق نبود، بلکه تصویر کلاژ شدهای از نمایش بازیکنان فوتبال در یک تئاتر باروک بود.
همچنین هرتزوگ و دمورن بر این باور بودند که، استادیومها تنها مکانهایی برای تماشای یک مسابقه ورزشی نیستند، بلکه همچون یک شهر کوچک دارای رستورانها، فروشگاهها، تسهیلات برگزاری همایشها و امکانات رفاهی دیگر برای برگزارکنندگان و رسانههای گروهی میباشند که در این میان شیوه پوشش سقف و گاه خودنمایی سازه آن به عنوان ویژگی منحصربفرد استادیوم تنها بخشی از معماری آن را شکل میدهد.
در خصوص فضای داخلی استادیوم نیز، اولین مسئله مورد توجه آنها، ایجاد نزدیکترین رابطه و هیجان ممکن میان بازیکنان و تماشاگران فوتبال بود. فضایی که هرتزوگ و دمورن آن را به تئاتر های گلوب شکسپیری یا دهانه آتشفشان (به سبب وجود حرارت و التهاب ناشی از گدازهها) تشبیه میکنند. زمانی که استادیوم در طی یک مسابقه مملو از تماشاگر است، در این صورت است که معماری به کنار رفته و تماشاگران و بازیکنان برای تجربهای از جنس هیجان به جزئی از بنا تبدیل میشوند. این فضا (سکوهای تماشاگران) به مثابه مکانی است که کیفیتهای فضایی آن به وسیله شیب قرارگیری صندلیها، حس پیوستگی میان قسمتهای زیرین و بالایی، ایجاد حالت انحنا و خمیده در ردیفهای صندلیها برای القا حس بیشتری از احاطهداشتن بر بازی، و پوشش سازه پشت تماشاگران و سپس صفحات مات ETFE، تعیین میشود.