مشخصات فایل
عنوان: پاورپوینت درمورد نقد و بررسی معنویت مدرن وعرفانهای کاذب
قالب بندی: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 117
محتویات
قسمتی از پاورپوینت
خاستگاه معنویت مدرن
چیستی معنویت مدرن
معنویّت مدرن نحوهای مواجهه با جهان هستی است که در اثر آن، شخص با رضایت باطن زندگی میکند و دستخوش اضطراب ، دلهره و نومیدی نمی شود.
مؤلفههای رضایت باطن
1. آرامش( رنجهای بیرونی و درونی انسان را آزار ندهد).
بررسی
عرفانهای کاذب مفهومشناسی
أ. عرفان حقیقی: «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او» هدف: قرب الهی؛ شیوة سلوکی: تابع شریعت و دستورات الهی
ب. عرفان کاذب: هدف: رضایت خاطر؛ شیوة سلوکی: بیتوجه به شریعت
و . . . . . . .
فایل ورد : 45 صفحه : قابل ویرایش
مقدمه
«جهانیشدن» فرایندی است که در پی برخی تحوّلات جهانی و پیشرفتهای علمی و فنی در حوزه ارتباطات و رسانهها و تسهیل و تشدید روابط و تعاملات بین ملتها در زمینههای گوناگون، ظهور و بروز پیدا کرده است. این جریان به صورت فراگیر در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع بشری را درگیر مسائل مشترک و فراگیر و چالشهای گوناگون نموده و انسانها را با دنیای دگرگون شونده، سیال، گیجکننده، نفوذپذیر و غیرمتعین و ناآشنا و فاقد حد و مرز و غیرقابل کنترل، و پیچیده مواجه ساخته است. یکی از مهمترین تأثیرات آن، تأثیر بر وضعیت فرهنگها و ادیان است. از اینرو، جهانیشدن برای جوامع اسلامی به عنوان یکی از دغدغههای مهم و چالشبرانگیز به شمار میرود. این مسئله، که در عصر جهانیشدن، اسلام به منزله یک دین و فرهنگ جهانی، چه نوع مواجهه و رابطهای میتواند با جهانیشدن کنونی داشته باشد.
انسان موجودی است تاثیر پذیر ومتغیر،موجودی است که هرگاه درشرایط جدید قرار گیرد بلافاصله خودرا با آن محیط وفق می دهد . با توجه به شرایط جهانی که درآن زندگی می کنیم وویژگیهای این جهان ، می بینیم محیطی است که همواره درحال تغییرات است ، پس اگر انسان قرار باشد ازتمام این تغییرات تاثیر پذ یرد هویت واقعی خود را ازدست می دهد. دراین مجموعه برآنیم تا یکی ازاین تغییرات کلی ، یعنی جهانی شدن را بررسی کنیم وتاثیر این پدیده را برفرهنگ ، هویت وادیان جویا شویم .
در سالهای اخیر، درباره جهانیشدن و تأثیرات و پیامدهای آن، از سوی پژوهشگران تحلیلها و مباحث گستردهای مطرح شده است. هر یک از اندیشمندان و نظریهپردازان کوشیده است تا ابعاد گوناگون این پدیده نوظهور را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و تبیینی علمی از این موضوع مهم ارائه دهد. برخی از اندیشمندان معاصر، همچون گیدنز، که از مدافعان سرسخت مدرنیته و از منتقدان پست مدرنیته به شمار میرود، در تحلیل گفتمانی خود، جهانیشدن را به عنوان «جهانیشدن مدرنیته» تفسیر نموده و جهانیشدن را ذاتی مدرنیته به شمار آورده است. ملک لوهان و برخی دیگر از نویسندگان، که در زمینه جهانیشدن نظر دارند، به دو چشمانداز جهانیشدن توجه کردهاند:
آلوین تافلر (Alvin Toffler)نیز در کتاب موج سوم، جهانی را ترسیم کرده است که در آن ضرورت همراهی و سازگاری با فرایندهای ناشی از برخورد امواج تاریخ آشکار میشود.[1] آلدوسهاکسلی نیز در کتاب دنیای شگفتانگیز نو، فرایند جهانیشدن را به گونهای ترسیم میکند که در آن انسانها، در یک حکومت واحد جهانی، که با نظمی آهنین همه چیز را تحت کنترل و نظارت دارد، محصور میشوند و خودآگاهی و جهانآگاهی آنها با این تصویر تخیلگونه از جهان پیوند میخورد و انسان و جهان اندیشه و فرهنگ او دچار استحاله میشوند. یکی دیگر از کسانی که در زمینه جهانیشدن تحقیقات گستردهای انجام داده امانوئل والرشتاین، جامعهشناس آلمانی، است. وی معتقد است: «جهانیشدن فرایند شکلگیری شبکههایی است که طی آن، اجتماعاتی که پیش از این در کره خاکی دور افتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام میشوند.» [2]وی با طرح نظریه «نظام جهانی» روابط بینالمللی را به شکل نوعی همگرایی و یکپارچگی میان دولتها ترسیم میکند. بر اساس تحلیل والرشتاین، وجود نظام جهانی به معنای پذیرش یک راهبرد مشترک و همگرایی از روی الزام و ضرورتاست، نه از باب تعامل و تفاهم مشترک. [3]
رابرتسون، از برجستهترین اندیشمندان در حوزه جهانیشدن، نیز یکپارچه شدن جهان را ناشی از یک عامل ـ مثلاً، تمدن غرب یا امپریالیسم ـ نمیداند، بلکه وی عوامل اصلی تغییرات در جهان حاضر را مجموعهای از عوامل میداند، نه یک عامل. از نظر او، عواملی همچون جامعه جهانی، بشریت، اندیشه ترقّی، علم و فناوری همه از عوامل جهانیشدن محسوب میشوند. [4] ایزابل مونال، که با گرایشهای مارکسیستی به تحلیل تحوّلات جهانی میپردازد، میگوید: «واقعیت این است که جامعهای واحد در مقیاس بشریت، به معنای ایجاد نابرابری در سطح جهان و سیطره یک حکومت بر همه جهان است.» یکی دیگر از کسانی که با رویکردی متفاوت و چالشبرانگیز به تحلیل جهانیشدن و جهانیسازی پرداخته، فرانسیس فوکویاما است. وی با طرح نظریه «پایان تاریخ»، پیروزی فرهنگ سرمایهداری غرب را پیشبینی نموده است. وی جهانیشدن را به معنای «گسترش فرهنگ غربی و سیطره تمدن آمریکا بر جهان» میداند و از آن به عنوان «پایان تاریخ» تعبیر میکند. اسکات لَش و جان یوری نیز بر مبنای گرایشهای پستمدرنیستی، جهانیشدن را از شاخصههای بارز دوران پسامدرنیته تلقّی نمودهاند. [5] پیش از ورود به بحث اصلی، لازم است به تبیین دقیق مفهوم «جهانیشدن»، «جهانیسازی»، و تفاوتهای این مفاهیم کلیدی بپردازیم.
[1] علیاصغر کاظمی، جهانیشدن فرهنگ و سیاست، 1379، ص 16/ ص 17.
[2] امانوئل والرشتاین، «سیاست و فرهنگ در نظام متحوّل جهانی»، مطالعات راهبردی 13، ص 270.
[3] کیت نش، جامعهشناسی سیاسی معاصر، 1380، ص 82.
[4] چنگیز پهلوان، فرهنگشناسی و گفتارهایی در زمینه فرهنگ و تمدن، 1380، ص 423.
[5] کیت نش، جامعهشناسی معاصر، 1380، ص 7ـ13.