پهنه وسیعی از ایران، قلمرو زیست و فعالیت این جامعه بوده که اکنون نیز کمابیش چنین است. گرچه امروزه عشایر نسبت محدودی از جمعیت کشورند، ولی به اقتضای شییوه زیست، قلمرو وسیعی از کشور، فضاهای زیستی عشایری است.
قلمرو زیستی عشایر نشان می دهد که بخش وسیعی از مناطق غربی، جنوب شرقی و شمال کشور، سرزمینهای عشایری است. وسعت این سرزمینها 936 هزار کیلومتر مربع است که حدود 59% از مساحت را تشکیل می دهد. بخشی از سرزمینهای عشایری، فضای زیستی مشترک با جامعه روستایی و شهری و قسمتی نیز مستقلاً “زیست بوم” عشایری است.
تمرکز عشایر عمدتاً در نیمه غربی و جنوبی کشور، به ویژه حول محور زاگرس بوده و در زاگرس میانی، استقرار عشایر بیشتر است. توزیع جغرافیایی قلمرو های عشایری در استان ها متفاوت است. در برخی از استان ها مانند کهگیلویه و بویر احمد امامی استان زیست بوم عشایر و در برخی از استان ها نیز مانند اصفهان، گستره محدودی از استان، قلمروهای عشایری است.
عشایر کوچنده در 96 ایل و 547 طایفه مستقل تشکیل یافته اند، که قریب 80% از جمعیت عشایری به 96 ایل و بقیه به طوایف مستقل تعلق دارند. متوسط جمعیت ایلهای ایران 583/9 نفر است . 17 ایل بزرگ ( بیش از 2 هزار خانوار) حدود 56% و سه ایل بختیاری، قشقایی و ایلسون ( شاهسون) قریب 30% از جمعیت عشایری را در بر می گیرد.
اکثر ایل های بزرگ در پیرامون سلسله جبال زاگرس به ویژه قلمرو میانی آن به سر می برند. بیش از 35% از عشایر در سه استان به هم پیوسته فارس، چهارمحال بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد استقرار یافته اند و استان فارس بیشترین شمار عشایری ایران را در خود جای داده است.
جمعیت عشایری ایران در ابتدای قرن پیش، قریب نیمی از نفوس کشور را در بر می گرفت. در آغاز قرن حاضر حدود 20% تا 25% جمعیت کشور را شامل می شد. با گسترش آبادی نشینی در خلال قرن اخیر سهم جمعیت عشایری به حدود 10% در آغاز دهه چهل و به کمتر از 5% در دهه کنونی رسیده است.
جمعیت عشایری کشور از ساختار بسیار جوانی برخوردار است که معلول فزایندگی ابعاد باروری و تشدید نرخ رشد طبیعی است. الگوی باروری در تعدادی از ایلات و طوایف بسیار نزدیک به حد بیولوژیک و گاه بیشتر از 9 مولود است.
میزان بار تکفل نظری و اقتصادی، بیانگر تنگی معیشت و تحمل شرایط دشوار اقتصادی در زندگی عشایری است. الگوی ازدواج نیز یه خاطر الزامات معیشتی، پیش رس بوده و نسبت ازدواج در گروه سنی 10 تا 19 ساله، به ویژه بین زنان در قیاس با جامعه روستایی و شهری کشور قابل ملاحظه است.
الگوی کوچ نشینی
عشایر کشور در شرایط کنونی از نظر الگوی زیست به سه گروه عمده و متمایز نقسیم می شوند: عشایر صحرانشین، نیمه صحرانشین و یکجانشین
عشایر صحرانشین :
این گروه از عشایر، کوچ رو محض بوده و فاقد ساختمان و خانه چینه ( خشت و گلی) در ییلاق و قشلاق می باشند وتمامی سال را در زیر چادر یا سرپناهی متحرک به سر می برند.
زندگی اقتصادی این گروه عمدتاً متکی بر دامداری و مرتع، منبع اصلی تأمین خوراک دام است. اکثریت این گروه از عشایر را بهره برداران فاقد زمین تشکیل داده اند.
عشایر نیمه صحرانشین :
گروهی از عشایر کوچ رو که در قشلاق یا در ییلاق و یا هر دو دارای خانه بوده، نیمه صحرانشین تلقی می شوند. این گروه مدتی از سال به ویژه زمستان و ماهای سرد را در خانه خشت و گلی یا در بناهای شاخته شده از مصالح سخت به سر می برند.
اکثریت خانه ها و بناهای ساخته شده عشایری در قشلاق است و مدت اقامت در قشلاق نیز بیش از ییلاق است. به همین جهت در زمستان تشخیص عشایر نیمه صحرانشین از روستاییان دشوار است.
زمینه اصلی فعالیت این گروه از عشایر نیز دامداریست. ولی با زراعت و باغداری در ییلاق و قشلاق یا هر دو قلمرو توأم است. تأمین غذای دام صرفاً متکی به مراتع نیست و تعلیف دستی به ویژه در قشلاق یه مرور اهمیت بیشتری یافته است.
عشایر یکجانشین :
این گروه از عشایر در قشلاق یا ییلاق به طور دایم اقامت گزیده اندو بخشی از آنان به رمه گردانی دام در مراتع پیرامون کانونهای استقرار بسنده می کنند و برخی نیز فقط دامهایشان را برای استفاده از علوفه مرتعی به عشایر خویشاوند گروه اول و دوم می سپارند. در مواردی نیز علیرغم تمرکز فعالیتهای زراعی در قلمرو استقرار دایمی، از نسق زراعی خود در قلمرو دیگر، به شیوه های متفاوت مانند اجاره اراضی استفاده می کنند.
الگوی زیست این گروه از عشایر که به دلایل متعدد زندگی چادرنشینی را رها کرده و یکجانشین شده اند، روستایی است. گرچه هنوز پای بندی، وابستگی و علایقی به زندگی عشایری دارند که متناسب با قدمت استقرار، این پیوندها گسسته می شود. البته در این گروه طیفهای متفاوتی وجود دارد که بخشی از آنان دارای شرایط بالقوه ای برای کوچ می باشند. در گذشته نیز بارها عشایر یکجانشین پس از مدتها استقرار و آبادی نشینی، مجدداً چادرنشینیانی کوچ رو شده اند، به ویژه عشایری که به اجبار با تخته قاپو و یا به دلیل استیصال و فقر اسکان یافته اند. چنانکه پس از انقلاب اسلامی و در گرما گرم جنگ نیز جماعتهایی از عشایر اسکان یافته به کوچ روی آورده اند.
منابع معیشت عشایر
محور و زمینه اصلی فعالیتهای اقتصادی در جامعه عشایری دامداری است که نقش تعیین کننده و بارزی در این شیوه از زندگی دارد. سایر فعالیتهای تولیدی عشایر مانند زراعت، صنایع دستی و … از اهمیت کمتری برخوردار بوده و تحت الشعاع دامداری است.
1- دامداری :
دامداری عشایری بر مبنای تعلیف دام از مرتع سازمان یافته است. این وابستگی بر تمامی شئون زندگی و الگوی زیست عشایری تأثیر نهاده، به طوری که به پرورش دام های نشخوارکننده با استفاده از مراتع طبیعی اشتغال دارند وکوچ نشینی عمدتاً از تبعات چنین فعالیتی است. بر همین اساس عشایر ناگزیر به جابه جایی های دسته جمعی و دشوار در عرصه مراتع بوده و مسیرهای طولانی را از جلگه های پست قشلاقی تا دامنه ها و مرتفعات صعب العبور ییلاقی طی می کنند تا از مراتع قابل تعلیف، غذای دام های خود را تأمین کنند. پذیرش این شیوه معاش دشوار با زندگی سرگردان و مشقت بار، بدان خاطر است که عشایر می توانند به پشتوانه حقوق عرفی از مراتع سنتی خود، بدون پرداخت هزینه ای بابت علوفه مرتعی استفاده کنند.
دام، سرمایه اصلی عشایر کوچنده است و سرمایه دامی عشایر کشور در شرایط کنونی قریب 5/17 میلیون واحد دامی است که عمدتاً ( 4/86% ) دام کوچک اتست.
مهمترین فراورده های دامداری عشایری گوشت قرمز و شیر است که به ترتیب حدود 2/13% گوشت قرمز و 1/8% شیر تولیدی کشور است. ارزش تولیدات دامی عشایر کوچنده حدود 220 میلیارد ریال است که 69% آن از تولید گوشت، 23% از تولید شیر و بقیه از پوست و الیاف دامی است. عمده ترین اقلام هزینه دامداری عشایری علیرغم استفاده از مراتع، مربوط به تأمین خوراک دام است که قریب 98% از میزان هزینه ها را در بر می گیرد. روی هم رفته حدود 45% از نیاز غذایی زراعی عشایری نیز جوابگوی قریب 5% از نیاز غذایی دام است. نتیجتاً بالغ بر نیمی از
پل یک سازه است که برای عبور از موانع فیزیکی از جمله رودخانه ها و دره ها استفاده می شود.پلهای متحرک نیز جهت عبور کشتیها و قایقهای بلند از زیر آنها ساخته شده است.
پلها را از نقطه نظر مصالح تشکیل دهنده به شکل زیر طبقه بندی می کنند :
پلهای چوبی:
این پلها معمولا” به شکل قوسی، با تیرهای مشبک و یا تیرهای حمال ساخته شده و در حال حاضر استفاده از آنهابه صورت موقتی می باشد.
پلهای سنگی:
با توجه به مقاومت مناسب فشاری مصالح سنگی، بسیاری از پلهای طاقی از این مصالح ساخته شده اند.نظر به کمبود افراد سنگ کار و زمان نسبتا طولانی لازم برای تهیه مصالح و اجرای سازه، امروزه استفاده از این پلها محدود می باشد.
پلهای بتنی:
در بسیاری از پلهای طاقی شکل، در حال حاضر از بتن، با توجه به مقاومت فشاری مطلوب آن به جای سنگ استفاده می شود.
پلهای بتن مسلح:
با توجه به روش اجرا و نحوه بتن ریزی، پلهای بتن مصلح را می توان از مقاطع مختلف و با اشکال دلخواه ساخت. با وجود این استفاده از مقاطع ساده در جهت کاهش بهای قالب بندی همواره مورد نظر است.در بعضی از حالات استفاده از سیستم پیش ساختگی باعث حذف اجزاء نگهدارنده قالبها و در نتیجه صرفه جوئی قابل ملاحظه می شود.
پلهای بتن پیش تنیده:
با پیشرفت این تکنیک، به تدریج در دامنه وسیعی از ابنیه فنی،پلهای بتن پیش تنیده جایگزین پلهای فلزی و پلهای بتن مسلح شده اند. بدین ترتیب با صرف هزینه کمتر، پلهای با دهانه بزرگ ساخته می شوند. از طرف دیگر استفاده از این مصالح امکان به کارگیری تکنیک های جدید پل سازی را می دهد.
پلهای فلزی:
این پلها به اشکال مختلف، با تیرهای حمال معمولی یا تیرهای مشبک فولادی، با قوس یا قالبهای فلزی، نورد شده از ورق و المانهای اتصالی ساخته شده اند. در ساخت این پلها گاهی نیز از آلیاژهای سبک یا مقطع مرکب استفاده می گردد.
استفاده از فولاد در ساخت پلهای فلزی از قرن گذشته شروع و با عنایت به مقاومت کششی و فشاری مطلوب این مصالح در سطح وسیع متداول گردید.باتوجه به فزونی بهای تولید، معمولاً نیمرخهای فولادی دارای ضخامت ناچیز بوده و در نتیجه علاوه بر مسئله زنگ زدن و خوردگی، خطر بروز ناپایداری های الاستیک نیز همواره موجود می باشد، از طرف دیگر نظر به اینکه با افزایش طول دهانه وزن مرده پلها به سرعت افزایش می یابد، با توجه به ناچیزبودن ابعاد و در نتیجه سبک بودن مقاطع فلزی، هنوز نیز برای
پُل، سازهای است که دو مکان را به هم متصل میکند.
در تعریف قدیمی چنین میگفتند که پل طاقی است بر روی رودخانه، دره، یا هر نوع گذرگاه که رفتوآمد را ممکن میسازد. اما امروزه در مبحثمدیریت شهری، پل را سازهای برای عبور از موانع فیزیکی قلمداد میکنند تا ضمن استفاده از فضا (نه صرفاً سطح زمین) بتواند عبورومرور و دسترسی به اماکن را تسهیل کند.
یکی از عناصر پلسازی تیرهای سراسری هستند.
پل گلن کنیون در ایالت آریزونای آمریکا
پل معلق گُلدِن گیت، شهر سانفرانسیسکو را به شمال ایالت کالیفرنیا وصل میکند.
سادهترین نوع پل است که اجزای اصلی آن عبارتند از یک ورقهٔ مسطح و پایههایی است که در طول پل مستقر شدهاند و وزن پل و بار روی پل را به زمین منتقل میکنند. این پلها به علت طراحی ساده و اولیهای که دارند و مصالح کمی که در فواصل کوتاه لازم دارند به تعداد زیاد در روستاها مورد بهره بهداری قرار میگیرند.
نوشتار اصلی: پل قوسی
پل قوسی، پلی است با تکیه گاههای انتهائی در هر طرف، که شکلی نیم دایره مانند دارد. پلی که از رشتهای از قوسها تشکیل شده باشد، پل درهای نامیده میشود. پل قوسی ابتدا توسط یونانیها و از سنگ ساخته شد. بعدها، مردم باستان از ملات در پلهای قوسی خود استفاده کردند.
با توجه به اصول مقاومت مصالح، شعاع قوس وابعاد این پلها را طوری انتخاب میکنند که بارهای قائم وارده تبدیل به یک نیروی فشاری در امتداد قوس شود. بنا براین در مناطقی با کیفیت خاک مناسب، میتوان دهانههای بزرگ (تا حدود ۵۰۰ متر) را با پلهای قوسی طی نمود.
یک پل تشریفاتی
جهت زیباتر شدن، بعضی پلها با ارتفاع بیشتر از حد نیاز ساخته میشوند. این نوع پل که بیشتر در باغهای نمادین موجود در شرق آسیا ساخته شدهاست، پل ماه(Moon Bridge)نیز خوانده میشود (از آنجایی که این نوع پل یادآور چگونگی حرکت ماه در آسمان است). بعضی این پلهای موحود در این باغها ممکن است فقط روی یک سری بستر رودهای خشک که جربان آب سنگ ریزههای ته رود را شستهاست گذر کنند. در قصرها اغلبا این پلها بر روی آبراهای مصنوعی به عنوان سمبل یک مسیر خاص به یک مکان خیلی مهم یا یک مکان خیالی و فرضی ساخته شدهاند. برای نمونه ۵ پل در شهر ممنوعه در پکن (پایتخت چین) بر روی یک سری آبراه پر پیج خم ساخته شدهاند که پل مرکزی تنها جهت عبور امپراتور، همسر امپراتور و فرزندانشان بودهاست.
یک پل کابلی در شهر سائو پائولو، برزیل.
پل کابلی، نوعی پُل است که عرشه پل توسط کابلهایی به برجهای پل وصل شده و نیروهای آن را تحمل میکنند.
پل وِرِسک از بزرگترین پلهای راهآهن سراسری ایران است که در ارتفاعات روستای ورسک در شهرستان سواد کوه در استان مازندرانقرار دارد. در پایان جنگ جهانی دوم، این پل را به دلیل اهمیتی که در جلوگیری از شکست اتحاد جماهیر شوروی از قوای آلمان نازی ایفا کرد، «پل پیروزی» لقب دادند.
از پلهای کهن در ایران بخشهای اندکی به جا مانده است. اصطخری در کتاب خود از پلی نزدیک ارگان (ارجان یا ارقان) در نزدیکیبهبهان یاد میکند. در گذشته آنجا شهری بزرگ بوده که امروز چیزی از آن باقی نمانده است و شهر بهبهان امروزی جای آن ساخته شده است. کنار شهر کهن پلی بوده با دهانهای پهن و بلندی آن به اندازهای بوده که یک سوار بلند بالا روی شتر با نیزهای در دست میتوانسته از زیر آن بگذرد.
در فیروز آبادبه سوی هزارپیچ در مسیر کوار پلی وجود داشت که تا این اواخر پابرجا بود ولی افسوس که در کشمکشهایی که میان دولت و قشقاییها پیش آمد ویران شد. امروزه هنوز آثاری از آن پل سنگی را میتوان دید. چند دهانه از آن در پیش از اسلام ساخته شده که هنوز کمابیش برجاست. این پل زمان آل بویه بازسازی شده بود، بدین صورت که دهانه بزرگ آن به چند چشمه پخش شده تا کوچکتر شوند که این چشمهها ویران شده است. آنچه باقی مانده است نشان از پیشرفت در پلسازی ایرانیان است.
یکی از پلهای کهن پل چهارباب در خرمآباد است. بیشتر این پلها در سده سوم وچهارم میلادی ساخته شدهاند. سپس چشمههای آنها را در سده چهارم و پنجم و ششم هجری بازسازی کردهاند و گاه شکل آنها نیز دگرگون شده است. ولب پایهها همان پایههای نخستین بوده است .
یکی دیگر از پلهای کهن روی رودخانه کشکان نزدیک خرمآباد است که جاده مهمی از روی آن میگذشته است. این پل را نجم الدین پسر بدرالدین از فرمان روایان شیعی کرد ساخته است که همزمان با آل بویه در غرب ایران فرمانروایی میکردهاند. پلهای دیگری نیز نزدیک خرمآباد یافت میشود که تنها پایههای آنها به جا مانده است.
برخی پلهای کهن را اینگونه فرمانروایان بازسازی کردهاند. مانند پل شهرستان در اصفهان که ساختمان نخستین آن در سده ششم پیش از میلاد ساخته شده بود. سپس در سده دوم و سوم میلادی یک بار بازسازی شده و پس از اسلام هم پیوسته باز سازی میشده است. این پل چون دو بخش مهم اصفهان را به هم میپیوسته اهمیت فراوانی داشته است. در زمان کنونی هم که پل باز سازی شده از آن بهرهگیری میشود. جالب است که پایههای آن به اندازهای پایدار و استوار بوده که در هیچ زمانی نیاز به بازسازی آن پیش نیامده است.
یکی دیگر از پلهای ارزشمند، «پلدختر» نام دارد که احتمال میرود متعلق به دوره ساسانیان باشد و برخی دلیل نامگذاری آن را به پلدختر را منتسب دانستن پل به نام ایزد بانو آناهیتا میدانند. این پل تاریخی در ورودی شهری به همین نام در جنوب استان لرستان قرار دارد و بنای آن در قرن چهارم هجری قمری مورد مرمت قرار گرفته است اما هماکنون تنها یک دهانه از طاقهای آن برجا مانده و جاده شماره ۳۷ از زیر آن عبور میکند. این پل بی تردید در مسیر ارتباطی بین شهرهای شاپورخواست و جندی شاپور قرار داشته و از اهمیت راهبردی برخوردار بوده است. ارتفاع تنها طاق برجای مانده پل ۱۸ متر از سطح آسفالت جاده و ۳۰ متر از آب رودخانه و عرض آن ۱۱٬۳۰ متر است. جهت پل شرقی، غربی و طول آن ۲۷۰ متر است. این اثر تاریخی به شماره ۱۶۷۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
همان گونه که گفته شد برخی از پلها روی بندها ساخته شده است. مانند بند امیر که همچون پلی است که دو سوی رودخانه را به هم میپیوندد. چند سد دیگر در دنباله بند امیر بوده که برخی از آنها را پیش از اسلام و برخی را پس از اسلام ساختهاند و امروزه بیشتر دهانههای آنها ویران شدهاند.