بیشتر مرگ و میرهای ناشی از زلزله ها به دلیل ریزش ساختمانها و سازه است. در جنوب ایتالیا در سال ۱۹۰۹ بیش از ۱۰۰ هزار نفر بر اثر زلزله از بین رفتند که بیش از نصف این تعداد به دلیل ریزش آوار جان خود را از دست دادند. این تعداد بالای مرگ و میر به دلیل سبک ساختمانهای آن منطقه بود که از مقاومت بسیار کمی در برابر امواج زلزله برخوردار بودند. این در حالی است که زلزله بزرگتری درست ۳ سال قبل از این حادثه در سانفرانسیسکو ایجاد شد که ۷۰۰ نفر تلفات داشت. دلیل این که تلفات این زلزله بسیار کمتر از زلزله ایتالیا بود سبک ساختمانهای سانفرانسیسکو بود که بیشتر از چوب ساخته شده بودند. نرخ زنده ماندن زلزله سانفرانسیسکو ۹۸% و همین نرخ برای زلزله ایتالیا بین ۳۳% تا ۴۵% بود. (طبق Zebrowski در سال ۱۹۹۷)
اثرات زمین شناسی بر لرزه ها:
ما برای بررسی میزان مخرب بودن یک زلزله از بزرگی آن و همچنین مدت زمانی که زلزله ادامه می یابد استفاده میکنیم. (بزرگی زلزله – فاصله از گسل – ویژگیهای زمین شناسی منطقه و …)
زلزله های بزرگتر مدت زمان بیشتری به طول می انجامند (زیرا سطح گسیختگی بزرگتری را دارند) و البته ویژگی ها زمین شناسی منطقه نیز در تعیین طول مدت زلزله نیز تاثیر گذار هستند. اما مهمتر از همه ویژگی های ساختاری لایه های بالایی زیر ساختمان هستند. مثلا لرزش در زمینهای نرم معمولا بزرگتر و طولانی تر از لرزش در زمینهای سخت است.
آماده سازی ساختمانها برای لرزشهای ناشی از زلزله
اولین مرحله مقاوم سازی ساختمانها در برابر زلزله درک درست نحوه تکان خوردن آنها در زمان زلزله است.
زمانی که زمین تکان میخورد, این جابجایی به واسطه پی ساختمان در طول آن تاثیر میگذارد. زمانی که قسمتهای پایینی ساختمان و پی آن که در زمین قرار دارند تکان میخورند, قسمتهای بالایی ساختمان تمایل به حفظ سکون خود هستند که این موضوع باعث تمرکز نیرو در ساختمان میشود و در نتیجه ساختمان در نقاط ضعیفترش به دلیل نیروی برشی زیاد شکست میخورد. و همین امر میتواند باعث ریزش کامل ساختمان شود.
نحوه تکان خوردن ساختمان و همچنین فرکانس لرزه ای آن به خود ساختمان بستگی دارد. مثلا ساختمانهای بلندتر در مقایسه با ساختمانهای کوتاه باعث تقویت بیشتر حرکتهای با پریود طولانی تر میشوند. هر ساختمان با توجه به ارتفاعش دارای یک فرکانس رزونانس است که اگر فرکانس لرزه ای با این فرکانس هماهنگ شود باعث تشدید لرزش شده و تخریب ساختمان بیشتر میشود. تشخیص رفتار دقیق ساختمان میتواند بسیار دشوار باشد اما یک قانون بسیار تقریبی برای پیدا کردن فرکانس تشدید ساختمانها وجود دارد که میگوید: دوره تناوب تشدید تقریبا برابر ۰٫۱ ضربدر تعداد طبقات ساختمان است. ( این عدد به ثانیه است)
همچنین ساختمانهای بلندتر در زمان زلزله مدت زمان بیشتری تکان میخورند که باعث آسیب پذیری بیشتر آنها میشود. البته خوشبختانه بیشتر ساختمانهای بلند طوری طراحی شده اند که در برابر لرزه های ناشی از زلزله و حتی باد مقاومت کنند.
کمترین مقاوت را در برابر زلزله ساختمانهای غیر مسلح بنایی دارند.
پیشبینی خطرات:
مقاوم سازی ساختمانها در برابر زلزله ( چه ساختمانهای قدیمی و چه ساختمانها جدید ) بسیار پرخرج است. تصمیم برای طراحی یک ساختمان بر حسب زیبایی – کارآیی – سازه – استحکام و مطمئنا هزینه آن انجام میشود. استانداردهای خاصی برای طراحی یک ساختمان مناسب در آیین نامه های ساختمانی هر کشور آمده است که باعث نظارت بیشتر بر روی ساختمانها شده است. در مرحله اول حفظ جان ساکنین ساختمان مهم بوده و سپس کارآیی خود ساختمان بعد از زلزله. به همین دلیل ساختمانها در آیین نامه ۲۸۰۰ با توجه به کاربریشان به درجه اهمیتهای مختلف تقسیم بندی شده اند. مثلا ساختمانهای با اهمیت زیاد باید پس از زلزله هنوز امکان بهره برداری داشته باشند.
در همین آیین نامه مناطق مختلف کشور از لحاظ میزان زلزله خیزی و خطرات زلزله نیز تقسیم بندی شده اند. نقشه های خطرات زلزله با توجه به موارد زیر کشیده میشوند:
۱- تاریخچه زلزله های قبلی منطقه
۲- شدت لرزه های تشکیل شده از زلزله احتمالی
۳- فرکانس لرزه – فاصله از گسل
۴- ویژگی های زمین شناسی منطقه
مقاومسازی سازه ها
برای مقاومسازی ساختمان در برابر زلزله دو نوع اقدام میتوان انجام داد:
۱- ساختمان را با همه قسمتهای تشکیل دهنده آن مقامسازی کنید و با اتصالاتی محکم کل سازه را به یک جسم صلب تبدیل کنید که در برابر زلزله بصورت یکپارچه تکان بخورد.
۲- سازه را طوری طراحی کنید که کاملا قابل انعطاف باشد و در هنگام زلزله با ایجاد تغییر شکل قسمتی از انرژی زلزله را جذب کند اما تخریب نشود.
هر دوی این راه حل ها هزینه زیادی میطلبند به همین دلیل نمیتوانیم ساختمانهای خود را طوری طراحی کنیم که بزرگترین زلزله ها را تحمل کنند. اما میتوانیم با یک هزینه قابل قبول ریسک خود را کمتر کنیم.
همانطور که اشاره شد سازه با اهمیت زیاد (مثلا بیمارستانها – نیروگاه های هسته ای – سد ها و …) باید بیشترین مقاومت را در برابر زلزله داشته باشند. طوری که نه تنها پس از زلزله ریزش نکنند بلکه بتوان از آنها بعد از زلزله همچنان بهره برداری کرد. به همین دلیل این ساختمانها نیازمند بیشترین سرمایه گذاری ها هستند.
الزامات کلی برای ساختمانهای دیگر را میتوان بصورت زیر دسته بندی کرد:
برای زلزله های با بزرگی کمتر از ۵٫۵ ریشتر: میزان خسارت کمی بر ساختمان وارد شود
برای زلزله های با بزرگی بین ۵٫۵ تا ۷ ریشتر: خسارت قابل تعمیر باشد.
برای زلزله های بزرگتر از ۷ ریشتر: عدم ریزش ساختمان در زلزله های بزرگ
برای اینکه اطمینان حاصل شود ما به این اهداف خود برسیم باید چندین قدم اساسی برداریم. اولین آنها مسئولیت پذیری و با ملاحظه بودن در هنگام تعیین قوانین و همچنین طراحی و ساخت ساختمان است. از آنجایی که میدانیم زمینهای با خاک نرم و اشباع شده از آب در برابر زلزله آسیب پذیر تر هستند باید سعی شود در این زمینهای تا حد ممکن از ساخت و ساز جلوگیری شود. و اصلا ساختمانهای با اهمیت زیاد نباید در این زمین های ساخته شوند. اگر مجبور به ساخت در چنین زمینهایی شدیم باید قبل از هر گونه عملیات ساخت اقدام به محکم سازی خاک آن پروژه کرد.
همچنین استفاده از فریم های فولادی – دیوارهای برشی یا بادبندهای مناسب و یا حتی اقدامات پیچیده تر همچون استفاده از لایه های لاستیکی و یا فولادی برای ایزوله کردن ساختمان در برابر لرزه راهکارهای مناسبی هستند.
تا اینجا ما در مورد تاثیرات موجهای زلزله بر روی سازه ها بحث کردیم اما اثرات دیگری وجود دارد که به عنوان اثرات ثانویه نام برده میشوند و آنها نیز میتوانند به این اندازه و یا حتی بیشتر مخرب باشند. مثل لغزش زمین.
لغزش زمین
تنها ساختمانها نیستند که در زمان زلزله ریزش میکنند بلکه ریزش قسمتهای ناپایدار تپه ها و کوه ها نیز میتوانند خطرات جدی را ایجاد کنند. حتی ریزش هایی که کشنده نیستند به دلیل اینکه ممکن است راه های ارتباطی را مسدود کنند میتوانند بسیار مهم باشند.
برخی مواقع لغزش های شدید خاکی میتواند به دلیل زلزله بوجود آیند مثلا در سال ۱۹۷۰ زلزله پرو باعث شد یک لغزش زمین در فاصله ۸۰ مایلی زمین لرزه بوجود آید که باعث مرگ بیش از ۱۸۰۰۰ نفر شد. این ریزش خاک با سرعت بیش از صد مایل در ساعت حرکت کرد.
همچنین روان شدن خاک نیز یکی دیگر از مشکلات است که باعث میشود خاک زیر سازه نتواند مقاومت برشی لازم را داشته باشد و همانند شنهای روان جابجا شود.
سونامی:
در برخی زلزله های خاص یکی از اثرات ثانویه ایجاد سونامی است. سونامی یک لغت ژاپنی به معنای موج بندر است. گاهی اوقات سونامی با جزر و مدهای طبیعی اشتباه گرفته میشود که البته این دو هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند. سونامی به دلیل جابجایی ناگهانی در پوسته های اقیانوسی زیر آب است. با جابجا شدن ناگهانی زمین زیر دریا ها امواج حاصله با سرعت بالایی به ساحل برخورد میکنند که میتواند باعث زیر آب رفتن مناطق ساحلی شود. این امواج میتوانند در طول اقیانوس جابجا شوند. مثلا زمین لرزه های بزرگ در آلاسکا و چیلی باعث سونامی در کالیفرنیا و هاوایی و حتی ژاپن میشود.
سرعت این امواج با توجه به زلزله و همچنین عمق اقیانوس متفاوت است اما بصورت میانگین همانند سرعت یک هواپیمای جتی مسافربر میباشد ( ۷۱۲ کیلومتر بر ساعت یا ۰٫۲ کیلومتر در ثانیه ) این سرعت نسبت به سرعت امواج زمین لرزه بسیار کمتر است. به همین دلیل در بیشتر مواقع قبل از ایجاد سونامی میتوان وقوع آنرا از لرزه های زمین تشخیص داد اما متاسفانه به دلیل کوتاه بودن این بازه زمانی نمیتوان به موقع از محل حادثه دور شد.
در آبهای عمیق سونامی ها زیاد بزرگ نبوده و خطر آفرین نیستند. ارتفاع موجها در چنین سونامی های بسیار کم و در حدود ۱ متر است اما همین امواج وقتی به سواحل میرسند با توجه به متمرکز شدن نیروی موج در عمق کمتر, طول موجها افزایش یافته و میتوانند بسیار خطرناک باشند.
بصورت میانگین ارتفاع امواج سونامی در سواحل چند ده متر است و برخی از آنها حتی تا ۹۰ متر نیز میرسند. چنین سونامی هایی برای نواحی ساحلی بیشتر از خود زلزله تلفات بوجود می آورند.
سوله سازهای فلزی با سقف شیبدار است که بر اساس محاسبات فنی خاص طراحی و ساخته میشود.
از این نوع سازه در کارخانهها، اسکلت ساختمان، انبارها، مرغداریها، آشیانههای هواپیما، تعمیرگاهها، فروشگاهها و سالنهای ورزشی که با قابهایی با دهانه یزرگ نیاز است استفاده میشود. بدلیل بزرگ بودن ابعاد تیرها و ستونها باید از تیرورق در پروفیلهای سوله استفاده کرد.
خصوصیات سوله
سوله سازی به دلیل کاربرد عمدتاً صنعتی از نظر طراحی با سایر سازهها متفاوت است خصوصاً آنکه قابها در این نوع سازهها کاملاً متفاوت بوده و دارای شیب می باشند و دهانه ها نیز نسبت به سایر سازهها بزرگتر است. به دلیل بزرگ بودن ابعاد تیرها و ستونها، جهت اجرای این سازه نمیتوان از پروفیلهای موجود در بازار استفاده نمود و باید اقدام به ساخت آنها کرد که اصطلاحاً به آن تیر ورق میگویند.
طراحی سوله
امر طراحی سوله کاریست تخصصی و بسیار دقیق، فاکتورهای مهمی در طراحی دخیل هستند که بی توجهی به آنها می تواند هم هزینه گزافی را به سازنده تحمیل کند که صرفه اقتصادی را زیر سوال می برد و هم ممکن است نتیجه معکوس داده و استحکام و پایداری سازه را تضعیف نماید وموجب ایجاد حوادث جبران ناپذیر گردد. برای طراحی یک سوله اطلاعات زیر مطلوب است:
کنترل کفایت اعضاء در برابر نیروهای موضعی وتعبیه سخت کننده در صورت نیاز راهنمایی جهت انتخاب صحیح مقاطع غیر منشوری با توجه کاربری سوله ساختمان سوله شامل ستون، رفتر، پرلین، استرات، وال پست، بادبند، سگراد، سینه بند، پیچ و مهره و سایبان میباشد. [۱] [۲][۳][۴]
بارگذاری سوله
ترکیبات بارگذاری دخیل در طراحی سوله(در سوله پرداز) به شرح زیر هستند:
نکاتی پیرامون طراحی سوله
سوله های سنگین طراحی شده یا ساخته شده:[۶]
- با توجه به اینکه میزان جذب نیرو در قاب خمشی بر اساس ماتریس سختی بوده و ممکن است با قوی تر شدن یک قسمت، نیروی بیشتری هم جذب شود ، لازم است بر این اساس کنترل هایی صورت گیرد تا افزایش نیروی داخلی عضو نسبت به نیروی دیده شده در طراحی خطرساز نباشد . مثلا جذب لنگر بیشتر در انتهای تیر، نیازمند پیچ های بزرگتری دراتصال تیر به ستون می تواند باشد . با جوش دادن و تقویت بیش از حد پای ستون با استیفنرهای متعدد می توان باعث جذب لنگر در یک اتصالی که مفصلی فرض شده گردید و موجب گسیختگی در پای ستون یا ورق کف ستون یا بولتها و یا واژگونی فونداسیون شد .
پیش بینی سوله برای آینده:
تحلیل دو بعدی یا سه بعدی :
ترکیبات بار:[۷]
برخی افراد قبل از بارگذاری سوله مقایسه ای بین برش پایه ناشی از زلزله و باد می کنند و فقط نیرویی که برش پایه بیشتری دارد را به سازه اعمال می کنند.(معمولا بار باد) در حالیکه اصولا این دو تفاوتهای زیادی هم دارند ، از جمله:
الف - بار زلزله صرفا به مراکز جرم به صورت نقطه ای وارد می شود و به هر کجا که جرم وجود دارد. اما بار باد به هر کجا که پوششی وجود دارد اعمال می شود و توزیع آن به شکل خطی است.
ب - اصولا توزیع بار زلزله در سوله های متقارن ، در دو طرف مشابه است . مثلا در تیرها و ستونهای دو طرف اما در مورد بار باد در یک طرف ، فشار و در یک طرف مکش داریم و در ستون سقف شیبدار مکش هایی هم به سمت بالا داریم که عکس العمل های ویژه ای را در اعضای قاب و تکیه گاهها حاصل می کند.
ج - در ترکیبات بارگذاری ترکیبی مانند 0.5WL +DL+SL داریم که در مقایسه با ترکیب بار EQ +DL+SL (که بار زلزله بدون ضریب است) قابل مقایسه نیستند.[۸]
اما در مورد ترکیب بار EQ +DL+SL به نظر می رسد قدری دست بالا باشد . چطور است که آیین نامه همزمانی بار برف 50 ساله و باد 50ساله را ناچیز دانسته ولی همزمانی بار برف و زلزله را محتمل می داند . در حالیکه باد خیلی محتمل تر از زلزله است: آیین نامه بارگذاری ایران سال 85 ص83 –بند 6-8-1
(EیاW) +D
(E یا W) 0.5S)+یا+(Lr L+D
(E یا W0.5) S)+یا+(Lr L+D
آیین نامه فولاد ایران ویرایش جدید:
[(E یا W (L+D]0.75 (E یا W ( D]0.75
جالب است که در اینجا ضریب 0.5 برای همزمانی بار باد و برف هم منظور شده است و ثانیا ضریب 1- به عنوان بار باد منظور گشته در صورتی که این ضریب در ترکیبات بار وارد شود مسائل جالبی به وجود می آید. از جمله اینکه مکش های وارد بر سقف به صورت فشار در آمده و هم جهت با بار برف و بار مرده می شوند و مکش ناشی از بار باد (با ضریب شکل مربوط به خودش) به صورت فشار درآمده و فشار وارد بر سازه به شکل مکش در می آید. البته در ویرایش قبلی آیین نامه فولاد این اشتباهات وجود نداشته است.
اثرات تغییرات LTB وK تیر و ستون بر تنش مجاز آنها:
اصولا هم تیر و هم ستون در سوله از جنس تیر ستون هستند و در هر دوی آنها عموما ویژگی تیر غالب است تا ستون به دلیل سبک بودن بارها ، عمده تنش ایجاد شده در اعضا به شکل خمشی است نه فشاری . مگر در مواردی که ستون دارای جرثقیل سنگینی باشد که درصدی از تنش هم ناشی از نیروی محوری خواهد شد . لذا اصولا بحث بیش از حد درباره K خیلی در سوله ها مصداق پیدا نمی کند و اصولا عددی بین 1.3 تا 2 را می توان به عنوان K ستون به کار برد و تاثیر چندانی بر ابعاد سازه نخواهد گذاشت . اما در مورد گزینه LTB نرم افزار از این عدد در دو جا استفاده می کند. اولا عدد LTB کوچکتر از 1 به این معنی است که طول مهار نشده ستون کاهش داده می شود. مثلا اگر LTB ستون 0.5 تعریف شود و K آن 1.3 :
ضریب لاغری :
یعنی بر شکل کمانش عضو و معادله کمانش آن تأثیرمی گذارد و از آنجا بر تنش مجاز فشاری . تا اینجای قضیه چندان دور از واقعیت نیست ،اما LTB به عنوان فاصله مهارهای جانبی بال فشاری هم برای برنامه شناخته می شود و از آنجا ممکن است در تعیین تنش مجاز خمشی تأثیر فراوانی داشته باشد . در حالیکه در بسیاری حالات قوطی به کار رفته در دل ستون یا در وسط جان اجرا می شود و یا چسبیده به بال کششی و استفاده از آن به عنوان مهار جانبی بال فشاری در محاسبات صحیح نیست .البته راه حل ساده پیشنهاد شده در این رابط جوش دادن یک ورق تقویت جان بین بال فشاری و قوطی مهاربند می باشد.
فونداسیون های گیردار:
باید کف ستونها تحت همه حالات بار طراحی شوند (و بولتها) چون ممکن است در یک حالت e بزرگ باشد ولی نیروها کم باشند و در حالتی دیگر e متوسط باشد ولی کشش یا فشار در ستون زیاد باشد .
همچنین در صورتی که بخواهیم از فونداسیون منفرد استفاده کنیم ، ناپایدار است . چرا که نهایت e که می تواند از بزرگتر باشد تا قسمتی از پی تحت کشش بیفتد است و از آن به بعد پی ناپایدار می شود و همانطور که می دانیم همیشه در حالت گیردار e بزرگتر از است . چون معمولا لنگر زیادی در پای ستون وجود دارد و نیروی محوری کمی بنابراین e= همیشه عدد بزرگی است .
ضمنا در صورت استفاده از فونداسیون نواری روی پیچش شناژهای رابط طولی نمی توان حساب کرد چون بار باد همزمان به همه قابها وارد می شود(همینطورسایر بارها) و چنانچه دهانه سوله بزرگ باشد فونداسیون های نواری عرضی هم شاید خیلی کارساز نباشد. چون اولا باید آنها را طراحی نمود(آرماتور و بلندشدگی آنها را ) و ثانیا تغییر شکل آنها باید بررسی شود که از حد مجاز بیشتر نباشد. ضمنا همان تغییر شکل (چرخش فونداسیون) هر چقدر هم که ناچیز باشد ، باید اثر آن را برروی جابجایی کنیم سوله بررسی کرد. ضمنا معمولا وصل کردن فونداسیون به صورت نواری بسیار پرهزینه است .
گیرداری فونداسیون :
اثر دیوارهای جانبی سوله :
لزوم کاربرد شناژهای رابط در عرض سوله:
اگرچه مورد خاصی در مورد اتصال عرضی فونداسیون های منفرد سوله درعرض در آیین نامه ها ذکر نشده اما به برخی از محاسن که در ذیل می آید مهندسان را ترغیب می کند که به صورت دو در میان یا سه در میان از این کمربندها استفاده کنند:
الف- این کلافها به عنوان مهاری مطمئن برای آرماتور و قالب بسته شده قبل از بتن ریزی لحاظ می شوند و از تکان خوردن بیش از حد آرماتورها جلوگیری می کنند.
ب- در هنگام زلزله باعث حفظ انسجام سیستم پی و سوله و جلوگیری از رانش یکی از فونداسیون های به تنهایی می گردند.
ج- با توجه به وجود درصدی از گیرداری در پای ستون و تغییرشکلی که ممکن است در اثر آن در پی حاصل شود، این شناژها این تغییرشکل و چرخش را محدود می کنند.
کنترل کمانش های موضعی:
فرض کنیم نسبت تنش در یک ستون با ابعاد جان0.6×90 وابعاد بال 1×20 کمتر از یک شده است. اما به دلایلی طراح یا سازنده مایل است از عرض بال 25 به جای 20 استفاده کند.که به نظر می رسد با وجودیکه از نظر کمانش موضعی محدودیت وجود دارد.اما چون از ورق قوی تری استفاده شده و در کل تنش موجود به مجاز در آن عضو کمتر می شود، مانعی نداشته باشد. اما اگر از ابتدا طراح نسبت تنش کوچکتر از 1 را با مقطع دارای بال 1×25 بدست آورد ، این طراحی اشتباه است.
همچنین در ویرایش قبلی مبحث 10 از رابطه استفاده شده است. ص19
مجاورت ستونهای باد با قوطی های سقف :
جرثقیل :
باید توجه نمود که نوع نشیمن جرثقیل نیز خیلی مهم است . اگرچه استفاده از نشیمن کربل که به ستون جوش داده می شود اصولا مطلوب تر است (چون عضو بالای آن ضعیف نمی شود.)اما در مواردی که نیروی زیادی به نشیمن جرثقیل وارد می شود بهتر است از ستون های لبه دار استفاده کرد تا خطر شکستگی کربل یا جوش آن به ستون برطرف گردد.
تغییر ابعاد فایل و تنش اعضا در ورژن های مختلف برنامه SAP [۹]
یکی از دلایل تغییرات تنش اعضا در انتقال فایل SAP از ورژنی به ورژن دیگر تغییر فاصله نقاط خروجی یا نقاط check تنش است.(output stations) که در ورژنهای پایینتر از 9 فقط توسط کاربر نسبت داده می شد، اما در ورژن های جدید علاوه بر نقاط قبلی در نقاط تغییر شیب مقاطع و اتصال اعضای دیگر به یک عضو و ورود بارهای متمرکز نیز به صورت پیش فرض برنامه کنترل تنش را انجام می دهد که ممکن است در همان نقطه عضو ضعیف باشد: سوله
در برخی از نسخه های SAP برنامه به طور اتوماتیک در مورد اعضایی که ترکیبات بار برای آنها شامل باد یا زلزله می شود تنش های مجاز را 33% افزایش می دهد ، اما برخی از نسخه این کار را نمی کنند و در کل نسبت تنش بیشتری را نشان می دهند . نویسنده:امید خالدان
اجزای سوله
سوله ها دارای اجزای مشخص و تعریف شده ای هستند ، هر قسمت از سوله توسط مهندسین محاسب جزء به جزء محاسبه و طراحی میگردد. بخشی از مشخصترین اجزاء سوله به شرح زیر میباشد:
1- قاب خمشی با تکیه گاه ساده یا گیردار شامل ستون ها خرپا ها و یا رفترها
2- مهار های طولی که عموما بصورت قوطی با لوله هستند.
3- مهار های عرضی که بادبند های سقف جزی از آنهاست
4- میل مهار ها
5- زد یا لاپه که در اندازه های 6 و 7 متر در بازار موجود است.
6- بادبندها بصورت میلگرد پیش تنیده و یا پروفیل مورد استفاده قرار میگیرد
7- نبشی سینه بندFlang stay
8- براکت ها که وظیفه انتقال بار جرقفیل به ستون را دارد
9- پوشش سقف
10- دیواره ها
نصب سوله
معمولا اتصال اغلب قسمتهای یک سوله بوسیله پیچ و مهره و درمواردی نیز از طریق جوش انجام میگیرد. بدلیل اینکه تمامی قطعات سوله در کارخانه ساخت بالا ساخته میشوند و بیشتر اتصالات از نوع فلنجی بود معمولا عملیات نصب در چند روز خاتمه مییابد و این امر باعث صرفه جویی فراوان در وقت و هزینه تمام شده میگردد.[۱۱]
ساخت سوله های جدید با ubm , kspan
امروزه با توسعه یافتن علم و تکنولوژی دیگر روش های سنتی و قدیمی پاسخگوی نیاز های کنونی نمی باشند زیرا رقابت در دو زمینه قیمت و سرعت ساخت از بسیار زیاد شده و از اهمیت ویژه ای بر خوردارند ، به همین دلیل هم اکنون روش های ساخت سوله نیز تغییر کرده و از دستگاه هایی نظیر UBM و KSPAN (یو بی ام و کی اس پن ) استفاده می شود که سرعت ساخت را تا حداقل 5 برابر افزایش می دهند و قیمت تمام شده سازه را به میزان حداقل 50 درصد کاهش می دهند . سازه ها بصورت ضد زلزله بوده چون بسیار سبک می باشند و در مقابل سرعت باد تا بیش از 120 کیلومتر بر ساعت مقاوم هستند ؛ همچنین به دلیل داشتن شیار های متعدد بر روی سطح خود جریان هوا به عنوان یک پوشش عایق در آنها عمل می کند . البته در مناطق بسیار سرد نظیر سیبری یا مناطق بسیار گرم می توان از پوشش های پلی اورتان برای عایق بندی بیشتر استفاده نمود . این سازه ها بر روی یک فونداسیون سبک قابل اجرا هستند همچنین نیازی به جوشکاری ندارند
نحوه ساخت سوله با این روش (kspan , ubm)
دستگاههای ubm , kspan در اصل یک نوع رل فرمینگ می باشند ، برای ساخت سوله ابتدا ورق وارد دستگاه می شود سپس طی فرایندی از بین یکسری غلطک عبور می کند که این امر سبب می گردد تا به ورق شکل و فرمی دلخواه داده شود . جهت ساخت سوله با دهانه های مختلف این تنظیمات قابل تغییر می باشند . سپس ورقهای شکل داده شده توسط یک ماشین کوچک به نام سیمر ( seamer ) درهم دوخته می شوند تا دیگر نیازی به جوشکاری نباشد و همچنین قدرت و استحکام سازه را به میزان زیادی افزایش می دهد
برنامه ریزی راهبردی- استراتژیک- فرایندی است سازمانی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیم گیری برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود استراتژی، صورت میگیرد. این فرایند افراد و منابع را نیز شامل میشود.
برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته است. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامهٔ راهبردی سازمان مینامند.
برنامه ریزی راهبردی برای برنامه ریزی مؤثر به منظور تصویر کردن طرح و برنامه یک سازمان بکار میرود، اما هرگز نمیتواند مشخصا پیشبینی کند بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود و در آیندهٔ نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
به هر رو، متفکران استراتژی در سازمان میباید استراتژیهای سازمان را بر اساس زنده ماندن در شرایط سخت طراحی کنند.
درواقع برنامه ریزی راهبردی به نوعی تصویر رسمی آیندهٔ سازمان است. هر برنامهٔ راهبردی دست کم به یکی از پرسشهای زیر پاسخ خواهد داد: ۱- ما دقیقاً چه کار میکنیم؟
۲- برای چه کسی کار میکنیم؟
۳-چگونه کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم؟
در برنامه ریزیهای تجاری ممکن است پرسش سوم به شکل زیر پرسیده شود:
چگونه میتوان رقیب را از سر راه برداشت یا از رقابت اجتناب کرد؟
در این رویکرد بیشتر بدنبال شکست دادن رقیبان هستیم تا بهترین بودن!
در بسیاری از سازمانها برنامه راهبردی دربارهٔ این است که سال آینده سازمان به کجا خواهد رسید که به طور معمول تر در خصوص سه تا پنج سال آینده (دراز مدت) نیز صادق است، اگرچه بعضی از سازمانها چشم انداز خود را تا ۲۰ سال آینده گسترش دادهاند.
چشم انداز: چگونگی سازمان در آینده را تعریف میکند. چشم انداز یک افق دراز مدت است که گاهی جهانی را که سازمان در آینده در آن فعالیت میکند توصیف میکند. برای مثال، نیکوکاری که به فقیری کمک میکند ممکن است بیانیه چشم اندازی داشته باشد که میگوید: «یک جهان بدون فقر». یک بیانیه چشم انداز آیندهٔ سازمان را به صورت خلاصه بیان میکند. این بیانیه بر روی آینده متمرکز میشود.
مأموریت: هدف بنیادی یک سازمان یا یک سرمایهگذاری را بیان میکند، مختصراً توضیح میدهد چرا سازمان وجود دارد و برای رسیدن به چشم اندازش چه کاری انجام میدهد.
گاهی مأموریت برای نمایش تصویر سازمان در آینده به کار میرود. یک بیانیه مأموریت گاهی جزییات کارهای را که انجام داده در اختیار میگذارد و به سؤال "چه کاری انجام میدهیم؟" پاسخ میدهد. برای مثال ممکن است نیکوکار "کار آموزی برای بیکار و بی خانمان" را فراهم سازد. یک بیانیه مأموریت مشتری و فرایندهای مهم را تعریف میکند. این بیانیه سطح کارایی مطلوب را به آگاهی شما میرساند و معیار تصمیم گیری صریح را مهیا میسازد.
در معدودی از شرکتها یک بیانیه چشم انداز ممکن است شبیه یک بیانیه مأموریت باشد، اما این میتواند یک خطای سنگین باشد چرا که میتواند موجب سردرگمی مردم شود.
کدام یک اول میآیند؟ بیانیه مأموریت یا بیانیه چشم انداز؟ بستگی دارد. اگر شما یک کسب و کار تازه یا طرح یا برنامهٔ جدید برای خدمات جاری خود داشته باشید، آنگاه چشم انداز، مأموریت و باقی برنامههای استراتژیک را هدابت خواهد کرد. اگر شما یک کسب و کار تأسیس شده دارید در حالیکه مأموریت ایجاد شده، آنگاه مأموریت، چشم انداز و باقی برنامههای استراتژیک را هدایت میکند. در هر صورت شما نیازمند دانستن اهداف بنیادی خود یعنی -ماموریت، موقعیت کنونی شما از نظر منابع درونی و قابلیتها (تعداد نفرات و/یا نقاط ضعف) و شرایط بیرونی (فرصتها و/یا تهدیدها)، و اینکه به کجا میخواهید بروید - و چشم انداز آینده هستید. این مهم است که شما پایان و نتیجه مطلوب را از ابتدا در نظر بگیرید.
تدوین «برنامهریزی استراتژیک» یک فرایند است. برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته است. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامه راهبردی سازمان مینامند. به دیگر سخن، برنامهریزی راهبردی تلاشی منظم و سازمانیافته جهت اتخاذ تصمیمها و مبادرت به اقدامات بنیادی است که به موجب آن، اینکه یک سازمان (یا هر موجودیت دیگر) چیست، چه میکند و چرا اموری را انجام میدهد مشخص خواهد شد (السن و ایدی، ۱۹۸۲؛ نقل در: [۴]). در متون مختلف، از این نوع برنامهریزی با عناوین: برنامهریزی جامع، استراتژیک و راهبردی یاد میشود. اساساً هر نظام برنامهریزی استراتژیک باید به این «چهار پرسش اساسی» پاسخ دهد (لورنچ، ۱۹۸۰؛ نقل در: [۴]).
- به کجا میرویم؟ (فلسفه وجودی)
- چگونه میخواهیم به مقصد برسیم؟ (استراتژیها)
- امکانات ما برای اقدام چیست؟ (بودجه)
- چگونه آگاه میشویم که در مسیر درست حرکت کنیم؟ (کنترل)
در ادامه به مراحل برنامهریزی استراتژیک در متون مختلف اشاره میشود.
الوانی (۱۳۷۴) در کتاب «مدیریت عمومی» مراحل ذیل را برای برنامهریزی استراتژیک نام برده است:
«رضائیان» (۱۳۸۰) فراگرد برنامهریزی راهبردی را به صورت زیر نمایش داده است:
ایزولاسیون ایستگاههای فشار قوی:
در ایستگاههای فشار قوی ارتباط تجهیزات فشار قوی به یکدیگر و به شینههای اصلی و خروجیها توسط شینههای ارتباطی صورت میپذیرد. ایزولاسیون هادیهای تحت ولتاژ در محفظه بسته تجهیزات فشار قوی, از جمله ترانسفورماتورهای قدرت, ترانسفورماتورهای جریان و ولتاژ, کلیدها و غیره توسط روغن و یا گاز و یا هوای فشرده موجود در محفظه تأمین میگردد و ایزولاسیون شینههای اصلی و شینههای ارتباطی واقع در فضای باز توسط هوا تأمین میگردد.
خصوصیات ایزولاسیون در محفظه بسته تجهیزات فشار قوی متفاوت از خصوصیات ایزولاسیون توسط هوا بوده و در هنگام طرح پست و انتخاب تجهیزات فشار قوی لازم است این مرحله متناسب و هماهنگ با یکدیگر صورت پذیرد.
دو نوع ایزولاسیون داخلی و خارجی تجهیزات فشار قوی خصوصیات متفاوت را در قبال انواع مختلف اضافه ولتاژها عرضه میکنند که در بخشهای بعدی به شرح آن پرداخته میشود.
سطح عایقی: ( Insulation Level)
هوای اتمسفر در فواصل هوائی بین تجهیزات محیطی دی الکتریک تشکیل میدهد. این محیط دائماً در معرض اضافه ولتاژ با فرکانس صنعتی و نیز در معرض اضافه ولتاژهای موجی ناشی از تخلیه جوی (صاعقه) و کلیدزنی (قطع و وصل) میباشد. شکست الکتریکی پدیده ایست که در اثر افزایش حداقل یکی از اضافه ولتاژهای فوق در فواصل هوائی بین تجهیزات در قسمت مقرهها یا در عایق بندی سیستم ایجاد میگردد.
در میان موجهای یاد شده فوق, عامل اصلی تعیین کننده در فواصل الکتریکی بین تجهیزات و شینه ها, همان دامنه ولتاژ موجی قابل قبول توسط فواصل هوائی ایزولاسیون میباشد که به سطح ایزولاسیون ایستگاه یا Basic Insulation Level مرسوم بوده و به طور خلاصه با BIL نشان داده میشود و آن عبارتست از مقدار ولتاژی که باعث شکست الکتریکی عایق بندی سیستم میگردد. شکل این موج بر حسب زمان رسیدن به مقدار ماکزیمم و زمان لزوم برای کاهش به نصف مقدار ماکزیمم مشخص میگردد.
برای موارد مختلف و در استانداردهای مختلف زمان پیشانی موج معمولاً بین میباشد.
هماهنگی ایزولاسیون تجهیزات (Insulation Coordination)
به منظور محدود کردن اضافه ولتاژهای اعمالی تجهیزات پست, نوعی هماهنگی عایقی بایستی بین آنها برقرار گردد. این هماهنگی بوسیله سیمهای محافظ ( Shielding Net ) و برقگیر ( Arrester) انجام شده و طوری تنظیم میشود که اضافه ولتاژهای اعمالی به تجهیزات تا حدود هشتاد درصد BIL محدود شوند.
این دو وسیله به دو روش متفاوت زیر عمل میکند:
الف) سیمهای محافظ یا ( Shielding Net ) که از فضای بالای تجهیزات میگذرند و اضافه ولتاژهای موجی ناشی از تخلیه جوی را گرفته و به زمین منتقل کرده و از این طریق اضافه ولتاژ اعمالی به تجهیزات را محدود مینماید و در مورد اضافه ولتاژهای موجی قطع و وصل نیز از طریق کوپلینگ ممکن است در کاهش ولتاژ موثر باشد.
ب) برقگیرها یا Arresters با اتصال کوتاه کردن اضافه ولتاژهای موجی که از طریق خطوط انتقال وارد پست میشوند, اضافه ولتاژهای اعمالی به تجهیزات را محدود میکند.
بحث هماهنگی عایقی, ماهیتاً بدلیل تعداد پارامترها و عوامل درگیر و مشکلات ناشی از برآورد و محاسبه و آزمایش به یکی از پیچیدهترین موضوعات مهندسی برق تبدیل شده است لذا عملاً اغلب ناگزیر هستیم با نوعی سازش تقریبی میان عملکرد سیستم و هزینه مربوطه به طرح بهینه سیستم دست یابیم. بنابراین جهت انتخاب سطح عایقی تجهیزات باید اضافه ولتاژها را در طول مدت بهره برداری محاسبه نمود و مقادیر اضافه ولتاژها مشخص کنندة سطح عایقی تجهیزات خواهد بود بنابراین با استفاده از وسایل حرارتی این اضافه ولتاژها را میتوان تا حدودی محدود کرد و با قبول مقداری ریسک تا حد قابل قبولی سطح عایقی تجهیزات را کاهش داد. پائین آوردن سطح عایقی تجهیزات از نظر اقتصادی و بهره برداری مهم میباشد و امروزه با استفاده از برقگیرها در داخل پست (در ورودی و خروجی پستها و ورودی و خروجی ترانسفورماتورها) سطح عایقی تجهیزات را پائین میآوردند.
بنابراین حداقل مقدار سطح عایقی تجهیزات (BIL) بایستی 2/1 برابر سطح حفاظت شده توسط برقگیر باشد.
ایزولاسیون داخلی ایستگاههای فشار قوی:
همانگونه که اشاره شد ایزولاسیون هادیهای تحت ولتاژ واقع در محفظه بستة تجهیزات فشار قوی توسط روغن یا گاز و یا هوای فشرده موجود در محفظه تأمین میگردد. این نوع ایزولاسیون تجهیزات فشار قوی به عنوان ایزولاسیون داخلی تجهیزات فشار قوی و ایزولاسیون داخلی ایستگاه مرسوم میباشد.
به علت محفوظ بودن ایزولاسیون داخلی, این ایزولاسیون در معرض تغییرات درجه حرارت, باران, یخبندان و آلودگی محیط واقع نمی باشد. تنها کمیتهای موثر در تعیین ایزولاسیون داخلی تجهیزات فشار قوی را, اضافه ولتاژهای ظاهر شده در شبکه شامل اضافه ولتاژهای موقت فرکانس 50HZ و اضافه ولتاژهای تخلیه جوی و اضافه ولتاژهای قطع و وصل تشکیل میدهند. اضافه ولتاژهای تخلیه جوی در پی تخلیه جوی مستقیم بر هادیهای واقع در فضاهای باز نظیر شینه ها, هادیهای فاز خطوط انتقال انرژی و غیره ظاهر گردیده و با انتشار در طول هادیهای فاز به داخل محفظه بسته به تجهیزات فشار قوی وارد گردیده, ایزولاسیون داخلی را تهدید مینمایند. اضافه ولتاژهای قطع و وصل در پی وصل کلیدها در ایستگاه ظاهر گردیده و مشابه ولتاژهای موجی تخلیه جوی به دنبال انتشار در طول هادیهای فاز به داخل محفظه بسته تجهیزات فشار قوی وارد میگردند.
ولتاژ عایقی عرضه شده, توسط ماده ایزوله روغن یا گاز و فواصل ایزولاسیون هادی تحت ولتاژ از بدنه و از یکدیگر در داخل محفظه بسته در قبال ولتاژهای موجی تخلیه جوی و قطع و وصل در استانداردهای مختلف در هر ردیف ولتاژ نامی تعیین گردیده اند که به عنوان سطح ایزولاسیون داخلی تجهیزات فشار قوی مرسوم میباشند.سطح ایزولاسیون در قبال اضافه ولتاژهای موجی به عنوان Basic Insulation Level مرسوم بوده و با BIL نشان داده میشود سطح ایزولاسیون در قبال اضافه ولتاژهای موجی قطع و وصل به عنوان Switching Impulse Withstand Level مرسوم بوده و با SIWL نشان میدهند. همچنین سطح ایزولاسیون در قبال اضافه ولتاژهای موجی تخلیه جوی به عنوان Lightning Impulse Withstand Level مرسوم بوده و با LIWL نشان میدهند و سطح ایزولاسیون در قبال اضافه ولتاژهای با فرکانس صنعتی 50HZ به عنوان Power Frequncy Withstand Voltage مرسوم بوده و با PFWV نشان میدهند. در کلیه استانداردها در هر ردیف ولتاژ نامی چند مقدار برای LIWL, SIWL عرضه گردیده که در هنگام انتخاب ایزولاسیون ترانسفورماتور یک مقدار استاندارد با توجه به مشخصات شبکه و انجام محاسبات لازم به عنوان سطح ایزولاسیون داخلی ترانس انتخاب و به کارخانه سازنده اعلام میگردد. دامنه اضافه ولتاژهای ناشی از سوئیچینگ (قطع و وصل) کلیدها در ردیف ولتاژهای نامی بیش از 300KV قابل ملاحظه بوده و ایزولاسیون داخلی و خارجی را تهدید میکند و به همین علت سطح SIWL فقط برای ردیف ولتاژهای نامی ارائه و محاسبه میگردد.
1-6) سطح عایقی خارجی:
مقدار اضافه ولتاژهای قابل تحمل توسط مقرههای عایقی تجهیزات و یا فاصله بین فازها یا فازها با زمین که بوسیله هوا و یا مقرهها از یکدیگر جدا شده اند بدون اینکه بین قسمت برقدار و زمین یا بین فازها از طریق هوای آزاد جرقه زده شود را سطح عایقی خارجی مینامند.
2-6) سطح عایقی داخلی:
مقدار تحمل اضافه ولتاژها توسط عایقهای داخلی تجهیزات که ممکن است از نوع جامد یا مایع یا گاز بوده و از اثرات محیط خارج و شرایط اتمسفر محفوظ باشد را سطح عایقی داخلی میگویند. سطح عایقی خارجی تجهیزات معمولاً بیشتر از سطح عایقی داخلی است.
مقادیر سطح عایقی بایستی از طریقی انتخاب شود که امکان بوجود آمدن جرقه در اثر اضافه ولتاژ در سطح خارجی دستگاهها وجود نداشته باشد و سطح داخلی دستگاهها نیز بتوانند این اضافه ولتاژها را تحمل کنند.
البته ضرورت دارد جهت اقتصادیتر نمودن تجهیزات پست با طراحی صحیح پست (نقطه نوترال, نحوه اتصال آن به زمین و اتصال برقگیرها در جای مناسب) اثر اضافه ولتاژها را بر روی تجهیزات از بین برد.
اضافه ولتاژهائی که وارد تجهیزات پست میشوند عبارتند از:
1) اضافه ولتاژهای ناشی از کلید زنی
2) اضافه ولتاژهای ناشی از رعد و برق
3) اضافه ولتاژهای موقت با فرکانس معمولی
7) امپدانس درصد ترانس:
برای انتخاب امپدانس درصد ترانس باید پارامترهای زیر را در نظر گرفت:
1) تعداد ترانسفورماتورهای موازی
2) سطح اتصال کوتاه طرف تغذیه شونده
3) مسائل اقتصادی
هر چقدر امپدانس درصد ترانسفورماتور کمتر باشد بهتر است زیرا که راکتانس ترانسفورماتور احتیاج به قدرت راکتیو دارد که بایستی بوسیله ژنراتور و یا وسایل جبران کننده تامین شود. و از طریق خطوط انتقال تا محل ترانسفورماتور هدایت شود ولی از طرف دیگر کاهش امپدانس علاوه بر افزایش قیمت ساخت ترانس باعث میشود سطح اتصال کوتاه بالا رفته و فراهم کردن تجهیزات با سرمایه گذاری بیشتری انجام گیرد بنابراین استاندارد IEC برای ترانسهایی با قدرت زیر, امپدانس مناسب را انتخاب نموده است که به شرح ذیل میباشد.
امپدانس درصد Z% قدرت ترانس به کیلو ولت آمپر
4 631-1250
5 1251-3150
10 12501-25000
اصولاً قسمتهای عایق ماشینهای الکتریکی، ترانسفورماتور ها، خطوط هوایی و غیره به صورتی طراحی می شود که بتوانند به طور مداوم تحت ولتاژ معینی کارکرده و ضمناً قدرت تحمل ضربه های ولتاژ را در لحظات کوتاه داشته باشند. هر نوع تغییرات ناگهانی و شدید در شرایط کاری شبکه، موجب ظهور جهشها یا پالسهای ولتاژ می شود. برای مثالمی توان اضافه ولتاژ های ناشی از قطع و یا وصل بارهای زیاد به طور یکجا ، جریانهای اتصال کوتاه ، تغییر ناگهانی مدار و غیره رانام برد. رعد و برق نیز هنگامی که روی خطوط شبکه تخلیه شود، باعث ایجاد پالسهای فشار قوی با دامنه زیاد و زمان کم می شود.
لذا عایق های موجوددر ماشینهای الکتریکی و تجهیزات فشار قوی باید از نظر استقامت در مقابل این نوع پالسها نیز طبقه بندی شده و مشخص شوند. عایقهای الکتریکی با گذشت زمان نیز در اثر آلودگی و جذب رطوبت فاسد شده و خاصیت خود را از دست می دهند. در مهندسی برق سطوح مختلفی از مقاومت عایقی تعریف شده است که هر کدام بایستی در مقابل ولتاژ معینی استقامت نمایند. (ولتاژ دائمی و ولتاژ لحظه ای هر کدام به طور جداگانه مشخص می شوند)و البته طبیعی است که ازدیاد ولتاژ بیشتر از حد مجاز روی عایق باعث شکست آن می شود. در عمل دو نوع شکست برای عایق ها می توان باز شناخت ،حرارتی و الکتریکی.
زمانی که عایق تحت ولتاژ قرار دارد، حرارت ناشی از تلفات دی الکتریکی می توان باعث شکست حرارتی شود. باید توجه نمود که افزایش درجه حرارت باعث کاهش مقاومت اهمی عایق و نتیجتاً افزایش تصاعدی درجه حرارت آن خواهد شد. خلاصه اینکه عدم توازن بین حرارت ایجاد شده در عایق با انچه که به محیط اطراف دفع می نماید، موجب افزایش درجه حرارت آن شده و این پروسه تا زمانیکه عایق کاملاً شکسته شده و به یک هادی الکتریسته در آید ، ادامه می باید.
شکست الکتریکی در عایق ها به دلیل تجزیه ذرات ان در اثر اعمال میدان الکتریکی نیز صورت می گیرد.
با توجه به آنچه گذشت، عایقهای الکتریکی عموماً در معرض عواملی قرار دارند که باعث می شود در ولتاژ نامی نیز حالت نرمال خود را از دست بدهند. لذا در انتخاب عایقها، عا
تعریف تحول
تحول حرکتی است به فراسوی وضعیت فعلی از طریق یک وضعیت گذار و به سمت یک وضعیت آتی و یا به عبارتی دیگرتحول فعالیت و یا تلاشی برنامه ریزی شده و بلند مدت است که سازمان (ویا فرد) را به سمت جایگاه بالاتر حرکت
میشود.
تحول سازمان
تحول سازمانی نیز با این مفهوم، ایجاد و توسعه راه حلهای خلاقانه و جدید است. فرآیندی که با هدف توانمندسازی کارکنان برای پذیرش تغییر در محیط کسب و کار فعلی آنها انجام می شود. این نوع از تحول زمان بر است و می بایست برنامه ریزی شده باشد و شرط تحقق آن هدایت و حمایت مدیریت ارشد سازمان است. تحول سازمانی نیازمند تصویری مطلوب از آینده است و بر جنبه های نرم افزاری سازمان و فرهنگ سازمانی(جنبه های انسانی و اجتماعی سازمان) تکیه دارد و البته شامل برنامه هایی نیز برای جنبه های سخت افزاری سازمان است.
تفاوت تغییر و تحول در این است که تغییر یک هدف است و بیرونی است در حالیکه تحول تحول تولدی دوباره است و یک فرآیند و درونی است. تحول دارای منشاء درونی می تواند باشد مانند تغییر مدیریت ارشد، تغییر ساختار شرکت و … سازمان در چرخه حیات سازمانی خود با مسائل و چالشهای متفاوتی مواجه می شود. با افزایش عمر سازمان و بزرگی و سالخوردگی آن دچار فرسودگی و بی حرکتی می شود، تکنولوژیهای مورد استفاده آن فرسوده می شوند، استراتژیهای آن بروز نیستند، مسائل استراتژیک خاصی به وجود می آید، فرهنگ سازمانی با استراتژیهای سازمان ناسازگار است و شرایط جدید محیط را بر نمی تابد، فرآیندها و ساختارهای سازمان دچار تفضیل و پیچیدگیهای افراطی می شود، دیدگاه مدیران توسعه پیدا کرده و نو می شوند، کارکنان دچار رکود فکری و رخوت می شوند اینها همه مصادیقی از منشاء درونی تحول هستند.
و می تواند دارای منشاء بیرونی باشد مانند ظهور تکنولوژی های نو، بازارهای جدید، وضعیت رقبا و … توسعه نیازهای مشتریان، ابتکارات جدید رقبا و شیوه های جدید رقابت، تغییر در سیاستهای دولت و مقررات محیط کسب و کار، تغییر شرایط اقتصادی، تغییر شرایط بین المللی، تغییر تکنولوژیهای موثر بر سازمان، تغییر وضعیت بازارهای مالی و پولی، تغییرات بازار نیروی کار و دستاوردهای تازه دانش مدیریت همه و همه مصادیق منشاء بیرونی تحول سازمانی هستند. فرآیندی برنامه ریزی شده و اصولی (نظاممند) است که با بهره گیری از ارزشها و اصول علوم رفتاری کاربردی در سازمانها در پی افزایش اثربخشی فردی و سازمانی است
تاریخچه
تحول سازمانی که نوعی استراتژی بهسازی است از اواخر دهه 1950 و اواخر دهه 1960 مطرح شد ؛ و بر اساس آن پویایی گروه تئوری و عمل مرتبط با تغییر مواردی استوار است. کاربرد و حاصل علوم که تحول سازمانی از آنها نشأت می گیرند. برای بهبود سازگاری و تطبیق بین افراد و سازمان، بین سازمان و محیط و میان عناصر و اجزای سازمانی نظیر استراتژی، ساختار و فرآیندها، رهنمودهایی ارائه میدهد که این رهنمودها از طریق برنامهها و فعالیتهای ایجاد تغییر که هدف آن رفع مشکل در شرایط خاص و مشکل ساز است اجرا
تعریف تحول سازمان: تحول سازمان فعالیت تا تلاش است 1) برنامه ریزی شده 2) در سراسر سازمان3) که بوسیله مدیریت عالی سازمان اداره شده و 4) اثر بخشی و سلامتی سازمان را از طریق 5) برنامههای تغییر برنامهریزی شده در فرآیندهای سازمان با استفاده از علوم رفتاری افزایش میدهد
1) افزایش سازگاری بین ساختار، فرآیندها، استراتژی، افراد و فرهنگ سازمان 2) ایجاد و توسعه راهحل نو و خلاقانه در سازمان 3) توسعه توانایی نوسازی خویشتن در سازمان (بیره 1980)
علت شکست بیشتر برنامههای تحول سازمان: مدیریت عالی نسبت به آنها رفتاری حمایت گرانه ندارد یا اینکه تعهد کمتری در خود احساس میکند و یا به علت درگیری با سایر وظایف از آن روی بر میگرداند
سطوح عمده تحول
1- تحول تدریجی 2- تحول پیوسته 3- تحول گسسته
الف- تحول تدریجی:
این تحول نشان دهنده تغییر نسبتاً ثابت و خطی در محیط است. واکنش مناسب به این تحول، ارتقاء و بهبود تدریجی است .
2- تحول پیوسته: این تحول شامل تغییریکنواخت و فزاینده در محیط در طی زمان است . واکنش مناسب به این سطح از تحول، اصلاح و بهبود مستمر و پیوسته است. مدیریت کیفیت «دمینگ»، کایزن، مهندسی مجدد (مایکل همر) و ... از فنون و رویکردهای مناسب این سطح از تحول اند.
3- تحول گسسته: این تحول نشان دهنده تغییرات ناگهانی، غیرخطی و عمیق در یک محیط است. این تحول عملکرد را از یک سطح به سطح کاملاً متفاوت و با لاتر هدایت می کند. این تحولات که اصولاً بنیادین و ریشه ای است «نقطه عطف استراتژیک» یا «چرخش راهبردی» می نامد. این سطح از تحول مستلزم تحول اساسی در محصولات، خدمات ، فرایندها، نظام ها ،ساختارا و الگوهاست.
می دهد.
مدیریت تحول چیست؟
با این تعریف مدیریت تحول به معنی پشتیبانی از کارکنان در گذارشان از وضعیت فعلی آنهابه وضعیت آتی است که توسط پروژه های تحول صورت می گیرد.
انواع تحول
تحول سازمانی می تواند بدون انفصال از گذشته سازمان و در ادامه آن باشد که به آن تحول گام به گام می گوئیم. می تواند با گسستن از گذشته سازمان صورت پذیرد که به آن بنیادی می گوئیم. می تواند واکنشی در برابر محرکهای محیطی باشد که به آن واکنشی می گوئیم و می تواند بر اساس پیش بینی وقایع و الزامات محیطی باشد که به آن پیشگام می گوئیم. بر اساس این تقسیم بندی انواع تحول به شکل زیر خوهد بود:
.
همسازی تحولی است گام به گام که با پیش بینی وقایع محیطی صورت می گیرد.در این نوع تحول مساله ای فوری وجود ندارد. در این نوع از تحول مهارت مدیریت در پیش بینی وقایع محیطی و استفاده به موقع از فرصتهاست.
سازگاری این نوع تحول نیز گام به گام و در واکنش به تحولات محیطی است. اقدامات یک رقیب، تحول در نیازهای مشتریان، ابداع تکنولوژی و عوامل مشابه سازمان را به واکنش در برابر محیط وا می دارد. اما این واکنش اساسی و همه جانبه نیست.
اصلاح جهت تحولی است اساسی که با پیش بینی وقایع محیطی صورت می گیرد. این نوع تحولات شامل اصلاح جهت سازمان است اما غالبا در چارچوبی پیوسته با وضع موجود و گذشته سازمان تعریف می شود. به عبارت دیگر تاکید بر ایجاد تحولات اساسی بدون انفصال از گذشته است.
بازآفرینی تحولی است اساسی که ضرورت آن را تغییرات محیطی در حدی که بقاء سازمان را به خطر انداخته است دیکته می نماید.این نع تحول مستلزم گسستن از گذشته سازمان، تحول در رهبری، ارزش ها، استراتژی و فرهنگ سازمان است
اساس مدیریت تحول
براساس نتــــایج پژوهشهای انجام شده، به طور مشخص عامل موفقیت اساسی برای ایجاد تحولات عمده در سازمان، پشتیبانی اجرایی مشهود و فعال از این فرایند است.
متاسفانه برخی مجریان تحول از نتایج این مطالعات تجربی آگاه نیستند و حتی آنهایی که از اهمیت نقش خود آگاهند نیز اغلب متوجه نیستند کـــه چنین پشتیبانی موثری چه مشخصه هایی دارد.
در یک مطالعه تجربی، از شرکت کنندگان خواسته شد تا نقش پشتیبانان اجرایی تحول را تبیین کرده و فهرستی از اشتباهات احتما
برنامه ریزی راهبردی- استراتژیک- فرایندی است سازمانی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیم گیری برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود استراتژی، صورت میگیرد. این فرایند افراد و منابع را نیز شامل میشود.
برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته است. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامهٔ راهبردی سازمان مینامند.
برنامه ریزی راهبردی برای برنامه ریزی مؤثر به منظور تصویر کردن طرح و برنامه یک سازمان بکار میرود، اما هرگز نمیتواند مشخصا پیشبینی کند بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود و در آیندهٔ نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
به هر رو، متفکران استراتژی در سازمان میباید استراتژیهای سازمان را بر اساس زنده ماندن در شرایط سخت طراحی کنند.
درواقع برنامه ریزی راهبردی به نوعی تصویر رسمی آیندهٔ سازمان است. هر برنامهٔ راهبردی دست کم به یکی از پرسشهای زیر پاسخ خواهد داد: ۱- ما دقیقاً چه کار میکنیم؟
۲- برای چه کسی کار میکنیم؟
۳-چگونه کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم؟
در برنامه ریزیهای تجاری ممکن است پرسش سوم به شکل زیر پرسیده شود:
چگونه میتوان رقیب را از سر راه برداشت یا از رقابت اجتناب کرد؟
در این رویکرد بیشتر بدنبال شکست دادن رقیبان هستیم تا بهترین بودن!
در بسیاری از سازمانها برنامه راهبردی دربارهٔ این است که سال آینده سازمان به کجا خواهد رسید که به طور معمول تر در خصوص سه تا پنج سال آینده (دراز مدت) نیز صادق است، اگرچه بعضی از سازمانها چشم انداز خود را تا ۲۰ سال آینده گسترش دادهاند.
چشم انداز: چگونگی سازمان در آینده را تعریف میکند. چشم انداز یک افق دراز مدت است که گاهی جهانی را که سازمان در آینده در آن فعالیت میکند توصیف میکند. برای مثال، نیکوکاری که به فقیری کمک میکند ممکن است بیانیه چشم اندازی داشته باشد که میگوید: «یک جهان بدون فقر». یک بیانیه چشم انداز آیندهٔ سازمان را به صورت خلاصه بیان میکند. این بیانیه بر روی آینده متمرکز میشود.
مأموریت: هدف بنیادی یک سازمان یا یک سرمایهگذاری را بیان میکند، مختصراً توضیح میدهد چرا سازمان وجود دارد و برای رسیدن به چشم اندازش چه کاری انجام میدهد.
گاهی مأموریت برای نمایش تصویر سازمان در آینده به کار میرود. یک بیانیه مأموریت گاهی جزییات کارهای را که انجام داده در اختیار میگذارد و به سؤال "چه کاری انجام میدهیم؟" پاسخ میدهد. برای مثال ممکن است نیکوکار "کار آموزی برای بیکار و بی خانمان" را فراهم سازد. یک بیانیه مأموریت مشتری و فرایندهای مهم را تعریف میکند. این بیانیه سطح کارایی مطلوب را به آگاهی شما میرساند و معیار تصمیم گیری صریح را مهیا میسازد.
در معدودی از شرکتها یک بیانیه چشم انداز ممکن است شبیه یک بیانیه مأموریت باشد، اما این میتواند یک خطای سنگین باشد چرا که میتواند موجب سردرگمی مردم شود.
کدام یک اول میآیند؟ بیانیه مأموریت یا بیانیه چشم انداز؟ بستگی دارد. اگر شما یک کسب و کار تازه یا طرح یا برنامهٔ جدید برای خدمات جاری خود داشته باشید، آنگاه چشم انداز، مأموریت و باقی برنامههای استراتژیک را هدابت خواهد کرد. اگر شما یک کسب و کار تأسیس شده دارید در حالیکه مأموریت ایجاد شده، آنگاه مأموریت، چشم انداز و باقی برنامههای استراتژیک را هدایت میکند. در هر صورت شما نیازمند دانستن اهداف بنیادی خود یعنی -ماموریت، موقعیت کنونی شما از نظر منابع درونی و قابلیتها (تعداد نفرات و/یا نقاط ضعف) و شرایط بیرونی (فرصتها و/یا تهدیدها)، و اینکه به کجا میخواهید بروید - و چشم انداز آینده هستید. این مهم است که شما پایان و نتیجه مطلوب را از ابتدا در نظر بگیرید.
تدوین «برنامهریزی استراتژیک» یک فرایند است. برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته است. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامه راهبردی سازمان مینامند. به دیگر سخن، برنامهریزی راهبردی تلاشی منظم و سازمانیافته جهت اتخاذ تصمیمها و مبادرت به اقدامات بنیادی است که به موجب آن، اینکه یک سازمان (یا هر موجودیت دیگر) چیست، چه میکند و چرا اموری را انجام میدهد مشخص خواهد شد (السن و ایدی، ۱۹۸۲؛ نقل در: [۴]). در متون مختلف، از این نوع برنامهریزی با عناوین: برنامهریزی جامع، استراتژیک و راهبردی یاد میشود. اساساً هر نظام برنامهریزی استراتژیک باید به این «چهار پرسش اساسی» پاسخ دهد (لورنچ، ۱۹۸۰؛ نقل در: [۴]).
- به کجا میرویم؟ (فلسفه وجودی)
- چگونه میخواهیم به مقصد برسیم؟ (استراتژیها)
- امکانات ما برای اقدام چیست؟ (بودجه)
- چگونه آگاه میشویم که در مسیر درست حرکت کنیم؟ (کنترل)
در ادامه به مراحل برنامهریزی استراتژیک در متون مختلف اشاره میشود.
الوانی (۱۳۷۴) در کتاب «مدیریت عمومی» مراحل ذیل را برای برنامهریزی استراتژیک نام برده است:
«رضائیان» (۱۳۸۰) فراگرد برنامهریزی راهبردی را به صورت زیر نمایش داده است: