در طی این قرون تربیتبدنی و ورزش دوران فترت خود را میگذرانید. چرا که عالیترین مقام شخصیت اجتماعی را کسانی داشتند که در رشتة الهیات تحصیل میکردند، و این به ظاهر روحانیون، با تمام قدرت سعی میکردند که پرورش جسم متروک شود.
در این قرون تربیتبدنی و ورزش کمترین سهم را از دانش و علوم مختلف برد و به طور کلی از برنامه انسانها کنار ماند.
علیرغم همه این تفکرات ناصحیح به نام دین، ورزش و تربیتبدنی جایگاه خاصی برای طبقات ثروتمند داشته و ورزش و تفریح جزء لاینفکی از زندگی آنان را تشکیل میدادهاست. ورزشهای مفرحی چون شنا کردن، سرسره خوردن، اسب دوانی، تمرین با تیر و کمان، کشتیگیری، مشتزنی، تنیس و فوتبال در بین آنان رواج داشت.
سر توماس الیوت که در قرن 16 میزیست، دربارة تربیتبدنی و ورزش در کتاب خود مینویسد: شخصیت هر فردی منوط به میزان توجهی است که در ورزش مصروف مینماید. ورزش بدن را قوی و ورزشکار را زرنگ و با استقامت تربیت مینماید، جوانهای ورزیده در حین جنگ و در مواجهه با خطر درمانده و حیران نمیمانند.
از دیگر اندیشمندان این دوران، میتوان از ملکاستر نام برد که عقیده داشت نباید تربیت جسم را به یک نفر و تربیت روح را به دست دیگری سپرد، چرا که در این صورت تمام تلاش بر روی تربیت روحی متمرکز میشود و تربیتبدنی به کلی فراموش میشود. بصیرت و احاطة حقیقی معلمین و مربیان کودکان وقتی سنجیده میشود که قضاوت خود را در انتخاب نوع ورزش برای افراد مختلف به کار برند.
تربیت
تربیت از نظر لغوی از ریشة «رَب» به معنای «خداوند»، «پروردگار» و «صاحب» است این مفهوم با چنین معنایی در فرهنگی که برخاسته از مکتب اسلام باشد اشاره بر «شناختن خداوند به عنوان رب هستی و قبول ربوبیت او پشت کردن به غیر او» دارد. یعنی مربی که مسئولیت تربیت را بر دوش دارد، باید شاگردان را در خلال زمان تربیت چنان رهنمون کند که شاگرد به ربوبیت و پروردگاری خداوند هدایت شود و در کلیه رفتارهای خود از حدود او پیروی کند.