مشخصات فایل
523صفحه
روابط اقتصــــــــادی بین الملل
پروفیسور داکتر دیتر بندر
آمر کرسی روابط اقتصادی بین الملل
فاکولته اقتصاد و علوم مدیریت
مترجــــمین
دکتور عبدالسمیع نور
محمد حسن فرهمــــــــند
خســــرو پرویـــــــــــز
بخش ها:
آشنائی به علم اقتصاد بین المللی
فهرست
1- مسائل و مفاهیم اساسی.
1 . 1. روابط تجارت بین المللی.
1 . 2. روابط مالی بین المللی
1 . 3. اثرات رفاهی بازگشائی
1 . 4. جهانی شدن و جهانی نشدن: اقتصادهای بسته و اقتصادهای کوچک باز.
1 . 5. جهانی شدن و رشد اقتصادی: یک نظریه تجربوی .
2- سیاست های نرخ تبادله
2 . 1. مارکیت های تبادله خارجی و نرخ های تبادله
3- تیوری های نرخ تبادله
4- اقتصاد کل، اقتصاد کوچک (باز)
4 . 1. سیاست های متوازن نظر به نرخ تبادله های معین
4 . 2. سیاست های متوازن نظر به نرخ تبادله های متغیر
5- حمایت از تولیدات داخلی در مقابل تجارت مارکیت آزاد
5 . 1. موانع تعرفوی و غیر تعرفوی به تجارت
Theory of International Trade
تیوری تجارت بین المللی
فهرست
1- تغیرات ساختاری درروابط تجارتی بین ممالک انکشاف یافته و رو به انکشاف .
2- نمونه (مودل) های تجارت جهانی : مزایای تجارت آزاد .
( دوره دوم)
2 . 4. 2. مودل های دوران تولید
3- مودل های سیاست تجارت : مصارف حمایت از تولیدات داخلی
3 . 1. تعرفه ها
3 . 2. سبسایدی های صادرات
3 . 3. سهمیه های واردات
3 . 4. توا فقنامه های موانع صادرات داوطلبانه
3 . 5. تعرفه ها وسهمیه های واردات در موجودیت حالت انحصار
4- جوآنب گرایی یا سیاست اقتصادی چند جانبه (Regionalism) درمقابل منطقه گرایی (Regionalism) در جهان اقتصاد .
فهرست مأخذ:
International Economics Policy
سیاست اقتصاد بین المللی
فهرست
1- مقدمه
2- سیاست مالی بین المللی
2 . 1. انکشاف سیاست سیستم پولی بین المللی
3- سیاست تجارت بین المللی
گاتس GATS
توافقنامه- TRIPS
اتحادیه گمرکات
مارکیت مشترک
فهرست مأخذ:
Development Economics
اقتصاد توسعه
فهرست
1- رشد اقتصادی و کاهش فقر
2- تیوری های انکشاف اقتصادی
(Harrod-Domar)
گیری خوشبینانه Friendly Market Approaches))
3- سیاست های توسعه
4- مساعدت برای انکشاف
5- استراتیژی های کاهش فقر
فهرست مأخذ:
Introduction to International Economics
مقدمه ای بر علم اقتصاد بین المللی
فهرست
1- مسائل و مفاهیم اساسی.
اقتصاد های کوچک باز.
2- سیاست های نرخ تبادله
3- تیوری های نرخ تبادله
4- اقتصاد کل یک اقتصاد کوچک (باز)
5- حمایت از تولیدات داخلی در مقابل تجارت مارکیت آزاد
( تعرفه های وارده و سهمیه ها )
انکشاف صنعتی؟ ( بحث در باره صنعت نوزاد)
کشورهای روبه انکشاف، سیاست های زراعتی در ممالک
دارای عاید بلند.
فهرست مأخذ انتخابی
International Economics: Introduction
مقدمه ای بر علم اقتصاد بین المللی
1- مسائل ومفاهیم اساسی Basic Issues and Concepts
Blanchard: chapter 18, pp 373-391
Alternative: Husted, Melvin: chapter 1
باز بودن مارکیت های اجناس ومارکیت های مالی
ما تا کنون فرض می نمودیم که اقتصاد بسته بوده و با متباقی کشور های جهان تاثیر متقال نداشته است. این روش را ما آغاز نمودیم تا از یک طرف همه چیز را ساده نگهداریم و از طرف دیگر درک شما را بر مبنای میکانیزم های اقتصاد کل عیار بسازیم . فعلاً ما آماده هستیم تا این فرضیه را گسترش دهیم. دآنستن مفهوم آزادی اقتصاد کل موضوع مورد بحث این بخش و سه بخش بعدی این فصل وسه فصل دیگر میباشد.
باز بودن مارکیت های اجناس: عبارت از توآنمندی مصرف کنندگان و تصدی ها جهت انتخاب اجناس داخلی واجناس خارجی می باشد.
در هیچ کشوری این انتخاب بصورت کامل خالی ازمحدودیت نمیباشد: حتی کشور های که به تجارت آزاد بیشترهم متعهد اند باز هم دارای تعرفه ها، مالیات (تکس ها) بالای اجناس وارداتی، و سهمیه ها بوده – و دارای محدودیت ها در رابطه به مقدار اجناس وارداتی (حد اقل بالای بعضاً اجناس خارجی) نیز میباشند.
در عین وقت، در بسیاری ممالک جهان تعرفه ها به طور اوسط پائین بوده و رو به پائین رفتن است.
2- باز بودن مارکیت های مالی: عبارت از توآنمندی سرمایه گذاران مالی در جهت انتخاب بین دارائی های مالی داخلی ودارائی های مالی خارجی میباشد.
تا هنوز هم حتی در بعضی کشورهای ثروتمند جهان مانند فرانسه و ایتالیا کنترول سرمایه موجود بوده که این محدودیت باعث گردیده تا اتباع داخل کشور دارائی های خارجی را با خود نگهدارند وخارجیان دارائی های داخلی را با خود نگهدارند، طوریکه این محدودیت ها بزودی ناپدید خواهد گردید و در نتیجه آن مارکیت های مالی جهان بیشتر و بیشتر به هم نزدیک شده و تکمیل میگردند.
3- باز بودن مارکیت های عوامل تولید : عبارت از توآنمندی تصدی ها در جهت انتخاب جای برای موقعیت دادن کارخانه وجاگزین ساختن کارگران میباشد تا کارگران متذکره در آنجا در پروسه تولید سهم گرفته و کار نمایند که دراین زمینه نیزبعضی تمایلات قرار ذیل آشکار میگردد.
درکوتاه مدت و متوسط المدت - توجه این بخش و سه بخش بعدی در رابطه به آزادی در مارکیت های عوامل تولید کمترین نقشی را نسبت به آزادی در مارکیت های اجناس یا مارکیت های مالی بازی خواهد نمود. بنابرین من از آزادی درمارکیت های عوامل تولید دراینجا صرف نظر می نمایم وتنها به مفاهیم دو بعد اول آزادی توجه خودرا معطوف میدارم .
دربخش 1.18 بالای باز بودن مارکیت اجناس، شاخص های تعین کننده انتخاب بین اجناس داخلی و اجناس خارجی و نقش نرخ تبادله حقیقی نظر اندازی میگردد.
دربخش 2.18 بالای باز بودن مارکیت های مالی، شاخص های تعین کننده انتخاب بین دارای های مالی داخلی و دارای های مالی خارجی و در رابطه به نقش نرخ ربح و نرخ تبادله ها نظر اندازی میگردد.
دربخش 3.18 طرح سه بخش بعدی ارائه میگردد.
باز بودن مارکیت های اجناس
اولاً بیائید مشاهده نمائیم که ایالات متحده چه مقدار اجناس را به ممالک دیگر جهان بفروش میرساند و چه مقداراجناس را از آنها خریداری می نماید. بعداً قادر خواهیم بود تا در رابطه به انتخاب بین اجناس داخلی واجناس خارجی و نقش قیمت نسبی اجناس خارجی در برابر اجناس داخلی (نرخ تبادله حقیقی) فکرنمائیم .
صادرات و واردات
شکل 1.18 رشد تدریجی صادرات و واردات ایالات متحده را ازسال 1929 به این طرف از روی نسبت های GDP (تولیدات ناخالص داخلی) نشان میدهد.
(صادرات ایا لات متحده امریکا به معنی صادرات از ایالات متحده امریکا می باشد و واردات ایالات متحده به معنی واردات به ایالات متحده است). اما این موضوع را یادداشت نمائید که چگونه این نسبت ها در جریان وقت افزایش پیدا نموده است؟ صادرات و واردات ایالات متحده که در جریان سال های 1960 مساوی به %5 GDP (تولیدات ناخالص داخلی) بود فعلاً در حدود %13 GDP (تولیدات ناخالص داخلی) قرار دارد(%11.1 برای صادرات و%14.7 برای واردات) که این رقم نشان میدهد ، تجارت ایالات متحده اخیرا به مقایسه کشورهای دیگر جهان نسبت به 40 سال قبل 3 چند گردیده است (نسبت به GDP آن).
با یک نگاه دقیق به شکل 1.18 دو شیوه دلچسپ دیگرقرار ذیل واضح میگردد.
1- مازاد های تجارت سال های اخیر 1940 که به خاطر کوشش ها بازسازی بعد از جنگ دوم جهانی دراروپا صور ت گرفته بود باعث صادرات وسیع ازایالات متحده به اروپا گردید.
2- کسر تجارت در اوسط سال های 1980 که در بخش بیستم به آن رجوع خواهیم نمود .
3- کسر فعلی تجارت یعنی نسبت کسر تجارت از روی GDP (تولیدات ناخالص داخلی) درسال 2000 به %3.6 میرسید که این رقم یک ریکارد بی سابقه میباشد و دربخش نزدهم به آن رجوع خواهیم نمود.
با ارائه و پیشکش نمودن تمام گفته ها در رابطه به جهانی شدن برای رسانه ها، حجم تجارت فعلی (توسط نسبت صادرات و واردات GDP اندازه شده) ممکن در حدود % 13 GDP (تولیدات ناخالص داخلی) فعالیت های تجارتی شما را کوچک بسازد. اگر چه که حجم تجارت بصورت حتمی یک اقدام خوب آزادی اقتصادی نیست اما به آن هم چندین سکتور میتواند تا در معرض رقابت خارجی قرار گیرند بدون اینکه اثرات این رقابت بالای واردات آنها بلند نشان داده شود.
با باقی ماندن دررقابت با دیگران وبه اندازه کافی قیمت ها را پائین نگهداشتن، این سکتورها می توانند سهم مارکیت داخلی خود را بدست آورده و صادرات را کنار بگذارند.
این مسله پشنهاد میکند که یک شاخص بهتری نسبت به نسبت های واردات و صادرات که عبارت از تناسب عامل مجموعی تولید مرکب اجناس قابل التجارة است می باشد- یعنی اجناس که در مارکیت های خارجی و داخلی با اجناس خارجی رقابت می نمایند. اما به صورت تخمینی متیوآن گفت که %60 عامل مجموعی تولید ایا لا ت متحده را اجناس قابل التجارة آن تشکیل می دهد.
این موضوع صدق می نماید که ایالات متحده با داشتن صادرات تقریبا در حدود % 11 GDP (تولیدات ناخالص داخلی) یکی ازجمله کشورهای است که کوچکترین نسبت های صادرات را از روی GDP (تولیدات ناخالص داخلی) در بین ممالک ثروتمند جهان دارا میباشد. طوریکه جدول 18.1 نسبت های متذکره را برای تعدادی از کشورهای شامل OECD ارائه میکند. ایالات متحده و جاپان درحد پائین درجه نسبت صادرات قرار دارند و ممالک بزرگ اروپائی مانند جرمنی و انگلستان دارای نسبت های میباشند که نسبت به کشورهای دیگر دو یا سه چند بزرگتر میباشد که حتی ممالک کوچک اروپائی نیز دارای نسبت های بزرگتر که از% 45 در سویتزرلند تا %84 در بلجیم تخمین میشوند، میباشند. نسبت %84 فیصد صادرات بلجیم از روی GDP (تولیدات ناخالص داخلی) یک امکان غیر معمول و عجیبی را بلند میبرد.اما آیا امکان دارد که یک کشور دارای صادرات بزرگتر نسبت به GDP (تولیدات ناخالص داخلی) خود و نسبت صادرات بزرگتر از 1 باشد؟
جواب بلی است : دلیل اینکه چرا جواب بلی این میباشد در فوکس باکس ذیل ارائه گردیده است. "آیا صادرات میتواند GDP را از حد بیش متجاوز بسازد؟"
آیا این ارقام نشان می دهد که ایالا ت متحده دارای موانع تجارتی بیشتر نسبت به انگلستان و بلجیم میباشد؟
نخیر: بخاطری که عوامل اساسی در قبال این اختلا فات عبارت از موقعیت جفرافیائی و وسعت (بزرگی) یک کشورمیباشد . که در اینجا وسعت (بزرگی) کشور نیز موضوع مورد بحث میباشد:
یک کشور کوچکترباید تمام کار و فعالیت تولیدی خودرا بالای چند تولید محدود متمرکز سازد وهمان تولیداتی را که تولید می نماید باید آنرا صادرهم نماید و خود بالای واردات دیگران اتکا نماید. مثلا کشوربلجیم به مشکل می تواند از عهده تولید نمودن اجناس به اندازه تولیدات ایالات متحده براید چرا که این عمل 40 مراتبه بزرگتر از اندازه اقتصاد آن میباشد.
تناسب واردات به ارتباط P D G برای بعضی از ممالک D C E O در سال 2000
آیا یک کشور می تواند دارای صادرات بیشتر نسبت به GDP خود – یعنی دارای نسبت صادرات بزرگتر از 1 باشد؟
طوریکه دیده میشود جواب باید نخیر باشد: بخاطری که کشور ها نمی توانند از اندازه تولید خود بیشتر صادر کنند، لهذا نسبت صادرات آنها باید کوچکتر از 1 باشد. اما بحرحال جواب اساسی این است، تا درک گردد که صادرات و واردات ممکن اجناس نیم کاره را نیز در بر داشته باشد.
بطور مثال یک کشوری را درنظرمی گیریم که مبلغ 1Milliard دالر اجناس نیم کاره را وارد می کند و فرض میگردد که این اجناس را تنها به واسطه کارگربه اجناس کار تمام یااموال برای مصرف نهایی تبدیل می نماید. ازطرف دیگرگفته می شود که مزد مجموعی کارگران که بالای اجناس فوق الذکر کار می نمایند مساوی به 200 Milliard دالر گردیده و از بابت این اجناس هیچ مفادی حاصل نمیگردد پس ارزش این اجناس کار تمام مساوی به 1.2008 Milliard دالر می شود. حالا فرض نمائید که به ارزش 1 Milliard دالر اجناس کارتمام به ممالک دیگر صادر گردیده و متباقی آن در داخل کشور به مصرف رسیده است(استهلاک گردیده) ، لهذا صادرات و واردات هردو مساوی به 1 Milliard دالر میشود. پس بگوئید که دراین چنین اقتصاد GDP عبارت ازچه است ؟
باید خاطر نشان ساخت که GDP عبارت ازیک چیز با ارزش دراقتصاد میبا شد (به بخش دوم مراجعه شود)، بنابرین درمثال فوق GDP مساوی به 200 ملیون دالر گردیده و نسبت صادرات از روی GDP مساوی به $200 /$1000=5 میگردد.
از ینرو گفته میتوانیم که صادرات میتواند GDP را بیش از حد ازدیاد سازد. البته این چنین یک حالت هم دربین تعدادی از کشورهای کوچک موجود میباشد که در آنجا بیشترین فعالیت های اقتصادی به اطراف بندرگاه صورت گرفته و نظر به فعالیت های صادرات و واردات سازمان دهی میگردد. این چنین یک حالت وضعیتی را برای کشورهای کوچک مانند سنگاپور نشان میدهد که در آنجا صنعت یک نقش مهم و اساسی را با زی می کند (برای معلو مات بیشتر در مورد سنگاپور به فوکس با کس بخش 12 مراجعه شود). در سال 1999 نسبت صادرات از روی GDP در سنگاپور در حدود %135 بوده است .
انتخاب بین اجناس داخلی و خارج
چگونه آزادی در مارکیت های اجناس ما را وادار میسازد تا در مورد تعادل در مارکیت اجناس دوباره فکر نمائیم؟
تا فعلاً و قتیکه مادر رابطه به تصامیم مصرف کنندگان در مارکیت های اجناس فکر می کردیم، تنها در رابطه به تصامیم آنها در جهت نگهداری کردن و مصرف کردن (استهلاک کردن) اجناس توسط آنها توجه می نمودیم، اما وقتیکه مارکیت های اجناس آزاد باشد، در آنصورت مصرف کنندگان داخلی با یک تصمیم دیگری روبرو می شوند: که آیا اجناس داخلی را خریداری نمایند یا اجناس خارجی را؟
در حقیقت تمام خریداران اگر خریداران داخلی باشند مانند تصدی ها یا دولت و یا خریداران خارجی- با چنین تصمیمی روبرو خواهند شد. طوریکه این تصمیم تاثیر مستقیمی بالای محصول داخلی دارد. اگر خریداران تصمیم بگیرند تا اجناس داخلی را بیشتر خریدار ی نمایند در آنصورت تقاضا برای اجناس داخلی افزایش پیدا نموده و در نتیجه مقدار محصول داخلی در مارکیت افزایش پیدا می نماید. اما برعکس اگر آنها تصمیم بگیرند تا اجناس خارجی را بیشتر خریدار ی نمایند در آنصورت مقدار و تعداد محصول خارجی در عوض محصول داخلی در مارکیت افزایش پیدا می نماید که در آنصورت تو جه به تصمیم دوم (که اجناس دا خلی خریداری گردد یا اجناس خارجی) عبارت از قیمت اجناس خارجی نسبت به اجناس داخلی میباشد که ما این قیمت نسبی را نرخ تبادله حقیقی می نامیم . طوریکه نرخ تبادله حقیقی بصورت مستقیم قابل مشاهده نبوده و شما آنرا دراوراق و اخبارهم نخواهید پیدا کرد. چیزی را که شما دراوراق و اخباردریافت مینمائید عبارت از نرخ های تبادله اسمی یعنی قیمت های نسبی اسعار است.
بناً در قسمت های متباقی این بخش ما توجه خودرا بالای نرخ ها ی تبادله اسمی معطوف میداریم و بعداً در خواهیم یافت که چگونه میتوآن در جهت ساختن نرخ های تبادله حقیقی از آنها استفاده نمود.
نرخ های تبادله اسمی
نرخ های تبادله اسمی بین دو اسعار می تواند به دو شکل ذیل بیان گردد.
هر دو تعریف درست است: اما چیز مهم عبارت از ثابت با قی ماندن می با شد .
در این کتاب من همیشه نرخ تبادله اسمی را بشکل قیمت اسعار خارجی در برابرقیمت اسعار داخلی تعریف نموده ام وآنرا به حرف E نشان میدهم. بطور مثال اگر در رابطه به نرخ تبادله بین ایالا ت متحده و انگلستان ببینیم (البته از دیدگاه ایالات متحده امریکا که در آنجا دالر اسعار داخلی است) در آنصورت درمیابیم که حرف E قیمت پوندرادر برابر دالر تعریف مینماید یعنی مانند ماه اگست سال 2001، قیمت E مساوی به 1.5 میباشد. پس نرخ تبادله بین دالر و دیگر اسعار خارجی در هر روز و در هر دقیقه روز تغیر می نماید.
این تغیرات را افزایش ارزش اسمی یا کاهش ارزش اسمی می نامند – که بصورت مختصر آنها را Appreciation and Depreciation)) مینامند.
افزایش ارزش اسعار داخلی عبارت از افزایش ارزش در قیمت اسعار داخلی در برابرقیمت اسعار خارجی می با شد. پس نظر به تعریف نرخ تبادله بشکل قیمت اسعار خارجی در برابرقیمت اسعار داخلی، افزایش ارزش (appreciation) اسعار داخلی به کاه
کلمات کلیدی : روابط اقتصــــــــادی بین الملل,مقدمه ای بر علم اقتصاد بین الملل,نظــــــــــــــــــریه تجارت بین الملل, ســـــــــــــیاست اقتصادی بین
در این سایت هیچ فایلی برای فروش قرار نمی گیرد. برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:
لینک دریافت فایل از سایت اصلی
ادامه مطلب ...