مشخصات فایل
عنوان: حیات وحش ایران
قالب بندی: word
تعداد صفحات:18
محتویات
قسمتی از متن
حیات وحش ایران
سرزمین عزیز ما ایران از معدود کشورهایی است که به لحاظ موقعیت جغرافیایی خاص خود دارای زیستگاههای متنوع و به واسته آن گونه های مختلف گیاهی و جانوری می باشد. وجود رشته کوههای سر به فلک کشیده البرز و زاگرس جنگلهای سرسبز و پر طراوت شمال ، اکوسیستم پر رمز و راز فلات مرکزی ایران ، جنگلهای شگفت آور حرا ، تالاب های متعدد و همه و همه باعث گردیده است که این مرز و بوم به عنوان یکی از منحصر به فردترین کشورهای دنیا لقب گیرد.
همچنین رویش پیش از 8000 گونه گیاهی ، متجاوز از 500 گونه پرنده ، افزون بر 160 گونه پستاندار (شامل بزرگترین و کوچکترین پستاندار دنیا) ، حدود 220 گونه خزنده و دوزیست و ... بر جذابیت طبیعت ایران می افزاید. آشنایی با این مواهب الهی و استفاده از جلوه های پرشکوه وحیرت انگیز آن میسر نمی گردد مگر با دیدن وعلاقه مند شدن به آن.
ما شما را به تماشای این زیبائیها دعوت می کنیم:
ویژه نامه ای برای حیات وحش ایران (مواظب حیات وحش ایران این سرمایه بزرگ باشیم )
نظر کارشناسان در مورد حیات وحش ایران
بدرود، مرغزارهای ایران ویج
تصویر دشنه و تشنه در جنگل گلستان !
دکترناصر کرمی
هنگامی که جانداری را می کشید، در دل با او بگویید: همان نیرویی که تو را می کشد، مرا هم خواهد کشت و من هم خورده خواهم شد، زیرا همان قانونی که تو را به دست من گرفتار کرد، مرا هم به دست تواناتری گرفتار می کند. خون تو و خون من نیستند مگر شیره ای که در رگ های درخت آسمان جاری است. *
جانداران ایران، اما عمدتا از این روی به دیاری دیگر رخت برنبستند که کسی می خواست به قصد خوردن بکشدشان. روزگار دیگر شده بود و جای امنی نمانده بود، برای هیچ جانداری. جاده ها، دیرک های برق، اتاقک های سیمانی، ماشین های حفاری و ... حتی راه یافتند تا ستیغ های برفگیر که نیم فرسخ ارتفاع شان بود. کسب لقمه نانی برای اینهمه دهان باز منتهای آرزوی همه شد و فراموش کردند که این دهان های باز همیشه نمی تواند از گوشت و پوست خویش تغذیه کند. کوبیدند و کندند و پیش رفتند، بی بیم آنکه بی برگ و باری ابدی سرزمینی بزرگ بهای گزافی است برای چند صباحی دیگر سیر شدن چند نفری دیگر.
این تفنگ ها نبودند که در کمتر از 3 دهه بیش از 90 درصد آهوان ایران را از پای درافکندند، آنها را گریز اجتناب ناپذیر به صخره سارهای دوردست از پای درآورد. صخره هایی که امن تر بود از آن جهت که دیرتر پای انسان به آن می رسید، اما در آنها گرسنگی و تشنگی هر جنبنده ای را از پای درمی آورد. جاده ها را کشیدند و هرگز نگفتند که ساکنان بی زبان این زیستبوم به کجا خواهند رفت. شهرک ها را گستراندند تا هرجا که کف دستی زمین بود و هرگز نیندیشیدند که ساکنان قبلی چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد، ساکنان جدید چه طرفی خواهند برد از زیستن در سرزمین بی زاد و زیست؟
* * *
بر اساس آمار سرشماری حیات وحش که پیش از این در مجلات حیات وحش و سفر منتشر شده است، درفاصله دو سرشماری سالهای 1356 و 1380 حدود 90 درصد از شمار حیات وحش در ایران کاسته شده است. این آمار تکان دهنده حکایت از آن دارد که روند شتابناک قهقرای طبیعت در ایران که از ابتدای قرن حاضر آغاز شده است، طی 3 دهه گذشته نه تنها کاهش نیافته، بلکه ابعاد گسترده تری نیز پیدا کرده است. این روند تا کجا تداوم خواهد یافت؟ سرنوشت طبیعت ایران و زیستمندان بی پناه آن چه خواهد شد؟
برای یکی از گونه های حیات وحش ایران، یوزپلنگ آسیایی، با بودجه برنامه محیط زیست سازمان ملل، دفتر و دستک گسترده ای راه افتاده است تا از انقراض قریب الوقوع آن جلوگیری کنند. چند وقت پیش کارشناسی به نام جورج.بی.شالر از طرف سازمان ملل به ایران آمد تا از وضعیت پروژه حفاظت از یوز ایرانی گزارشی تهیه کند. دو فراز قابل توجه گزارش او، یکی این است که در ایران اساسا کارشناسی که بتواند رد یوز را شناسایی کرده و به تعقیب او بپردازد، وجود ندارد و دیگر اینکه ... اساسا در ایران اراده جدی برای حفظ یوز دیده نمی شود. وقتی که این اراده حتی برای حیوانی که پروژه بسیار متمول! و حامی بسیار قدرتمندی همچون سازمان ملل را در کنار خود دارد، به چشم نمی خورد، چه انتظاری داریم برای حفاظت از گونه های دیگری که جز خدای خود پناهی ندارند؟ چرا باید وضعیت حفاظت از زیستگاه های طبیعی در ایران حتی از بسیاری کشورهای آفریقایی و آسیایی بدتر باشد؟
* * *
همه صفحات ایرانشهر امروز اختصاص دارد به بررسی وضعیت حیات وحش در ایران. همکاران ما در این باره با گروهی از کارشناسان صاحبنام به گفت وگو نشسته و گزارش هایی نیز از آخرین وضعیت شماری از گونه های خاص جانوری تهیه کرده اند. اینهمه، فقط برای اینکه یادآور شویم هرکدام چقدر سهم داریم در رنگ باختگی روزافزون برگ و بار این سرزمین.
*جبران خلیل جبران
کتاب پیامبر و دیوانه
ترجمه: نجف دریابندری
آمارها هشدار می دهند
وضعیت وخیم است
به طور کلی نتایج حاصله از این آمارگیری بسیار تاسف بار و هشداردهنده بود: در تمامی زیستگاه های مهم مناطق آزاد کشور جمعیت گونه هایی از قبیل کل و بز، قوچ و میش، آهو، جبیر و گونه های مختلف گوشتخواران یا به کلی نابود شده بود یا تعداد بسیار اندکی که کمتر از 10 درصد جمعیت قبلی بود، مشاهده شد
دشت بافق حتی تا 10 سال پیش یکی از زیستگاه های اصلی آهو در ایران بود ، اما بعید است که اکنون آهویی در این دشت باقی مانده باشد.
مهندس هوشنگ ضیایی
اوضاع حیات وحش کشورمان بسیار وخیم است. من به عنوان یک کارشناس حیات وحش در این مورد هشدار می دهم، باور کنید اگر بیشتر از این دست روی دست بگذاریم و چاره ای نیندیشیم، در آینده ای نزدیک باید در انتظار فاجعه انقراض نسل تعداد زیادی از گونه های حیات وحش کشورمان باشیم. شاید اگر من اطلاع چندانی از وضعیت گذشته و فعلی حیات وحش کشور نداشتم و شاید اگر مدت 35 سال در اقصی نقاط کشور در زمینه حیات وحش تحقیق و تفحص نمی کردم و بالاخره اگر در سال 76مسوولیت اولین آمارگیری ازحیات وحش کشور را برعهده نداشتم، هرگز به خود اجازه چنین اظهارنظری را نمی دادم.
تا قبل از آمارگیری سال 1376 که هنوز اطلاعات کافی از وضعیت حیات وحش کشورمان در دست نبود، چنین تصور می شد که کاهش جمعیت حیوانات وحشی در زیستگاه های آنها به دلیل فشار شکارچیان یا دامداران و در نتیجه مهاجرت آنها به مناطق دیگر است، ولی زمانی که برای اولین بار پس از گذشت حدود 20 سال، آماری سراسری از جمعیت موجود گونه های بارز حیات وحش تهیه کردیم، آن وقت بود که پی به عمق فاجعه بردیم. در آن سال من مسوولیت برنامه ریزی و نظارت بر این برنامه را برعهده داشتم. کار بسیار مشکل و دقیقی بود، اما کارکنان ادارات محیط زیست استان ها واقعا همکاری کردند. برخی از استان ها علاوه بر امکاناتی که داشتند از اساتید، دانشجویان، دوستداران طبیعت و حتی شکارچیان کمک گرفتند. استانداری و سایر ادارات نیز با در اختیار قرار دادن وسیله نقلیه با برخی از ادارات همراهی کردند. در استان هایی که امکانات کمتری وجود داشت، افراد مجربی از تهران یا استان های همجوار به آنجا اعزام شدند و بالاخره پس از حدود 2 ماه تلاش بی وقفه آمارگیری قابل قبولی از جمعیت گونه های شاخص حیات وحش موجود کشور اعم از مناطق آزاد و مناطق تحت حفاظت سازمان از قبیل پارک های ملی و پناهگاه های حیات وحش تهیه شد.
به طور کلی نتایج حاصله از این آمارگیری بسیار تاسف بار و هشداردهنده بود: در تمامی زیستگاه های مهم مناطق آزاد کشور جمعیت گونه هایی از قبیل کل و بز، قوچ و میش، آهو، جبیر و گونه های مختلف گوشتخواران یا به کلی نابود شده بود یا تعداد بسیار اندکی که کمتر از 10 درصد جمعیت قبلی بود، مشاهده شد. برای مثال در مناطق جنوبی استان فارس که بر اساس آمارگیری سال 1356 بین 15 تا 20 هزار راس قوچ و میش، کل و بز و آهو وجود داشت، فقط یکصد راس از این حیوانات مشاهده شد. در مناطق شمالی استان آذربایجان غربی که زیستگاه هزاران راس قوچ و میش ارمنی و کل و بز بود، نظیر ماکو که حیوانات به راحتی از داخل شهر نیز مشاهده می شدند، حتی یک راس بز هم دیده نشد.
در مناطق جنوبی استان فارس که بر اساس آمارگیری سال 1356 بین 15 تا 20 هزار راس قوچ و میش، کل و بز و آهو وجود داشت، فقط یکصد راس از این حیوانات مشاهده شد
درمناطق تحت پوشش مستقیم سازمان حفاظت محیط زیست که گارد سازمان حفاظت محیط زیست در آن حضور دایم دارند نیز وضعیت اسفبار بود. در پارک ملی بختگان که آمارگیری آن تحت نظارت آقای مهندس دره شوری انجام گرفت، از تعداد 16 هزار و 500 راس کل و بز پارک و قوچ و میش موجود در سال 1359، تنها 54 راس در سال 76 باقی مانده بود.
در پارک ملی گلستان که چشم و چراغ سازمان محسوب می شود و بیشترین امکانات و پرسنل در آن متمرکز است، از 15 هزار راس قوچ و میش و کل و بز در سال 56 در سرشماری آقای دکتر کیابی در سال 76 فقط یکهزار و 500 راس گزارش شد.
در منطقه حفاظت شده بیستون که زیستگاه کل های رکورد جهان به شمار می رود و حدود 10 هزار راس از این حیوان در آن زندگی می کرد، محیط بانان منطقه به کارشناسان اعزامی از مرکز چنین گفتند: یک بز هم در تمام منطقه مشاهده کنید، ما به شما جایزه می دهیم که واقعیت هم چنین بود. در اینجا دیگر ضرورتی نسبت به ذکر آمارهای دیگر از قبیل انقراض نسل گورخر ایرانی در پارک ملی کویر و تمامی مناطق آزاد، انقراض نسل یوز آسیایی در مناطق حفاظت شده خوش ییلاق، موته، پارک ملی خبر و تمامی مناطق آزاد، عدم مشاهده برخی از گربه سانان کوچک نظیر گربه شنی، گربه پالاس و کاراکال در سراسر کشور، نمی بینیم.
و اما در پاسخ به سوال های شما:
درباره انقراض 90 درصد حیات وحش در 30سال اخیر به طور قطع نمی توان اظهارنظر کرد. به خصوص اینکه اساسا تعریف حیات وحش تغییر کرده. در گذشته حیوانات قابل شکار را حیات وحش می گفتند، ولی حالا حتی گیاهان هم در مجموعه حیات وحش جای می گیرند. اگر حیات وحش به معنای جدید مدنظر باشد این حرف درست نیست. حتی درباره حیات وحش به معنای حیوانات بزرگ قابل شکار هم نمی شود نظر قطعی داد، چرا که هیچگونه آمار دقیق چه گذشته و چه حال موجود نیست. از طرف دیگر در برخی مناطق آزاد می شود گفت که این آمار حتی به صد درصد هم رسیده، ولی در برخی مناطق تحت حفاظت نه. مثلا جمعیت گراز افزایش هم داشته یا گوزن زرد در جزیره اشک از جمعیت بسیار خوبی برخوردار است، ولی حیوان ها یی که پروانه شکار برایشان صادر می شوند، این آمار درباره شان به طور کلی با تکیه بر مشاهدات صدق می کند.
مهمترین عوامل کاهش جمعیت حیات وحش شکار بی رویه و تخریب زیستگاه است. تفنگ در دست مردم خیلی زیاد شده و کنترلش از دست متولیان امر خارج شده، اینطور که می گویند یک میلیون تفنگ در حال حاضر در دست مردم است. از طرف دیگر قدرت اجرایی سازمان حفاظت محیط زیست هم کم شده و کنترلی بر شکارچیان ندارد. در ضمن شکارچی ها هم فرهنگ شکار ندارند و اکثرا شکارچی متخلف هستند. آنها به هر جنبده ای شلیک می کنند. اکثر شکارچی های متخلف را هم محلی ها تشکیل می دهند.
بیشتر زیستگاه های حیات وحش هم تخریب شده، مثلا چشمه ها، به خصوص در مناطق کویری به تصرف دامدارها درآمده است. رقابت غذایی و شیوع بیماری و لگدکوب شدن و در نتیجه از بین رفتن کامل زیستگاه هم که خودش جای بحث دارد. تمام مناطق شده جولانگاه دام ها و شکارچی ها، چون جاده کشی بدون برنامه، دسترسی به دور افتاده ترین مناطق را هم ساده کرده است. حتی دامدارها دام هایشان را با نیسان به این مناطق می برند یا شکارچی ها خیلی راحت با موتور بالا سر شکار می روند.
اشغال زمین و تصرف اراضی به بهانه های مختلف هم که فراوان است. هرکس برای گسترش زمین هایش با یک تراکتور به جان طبیعت اطراف می افتد و با شخم زدن زمین صاحب آن شده و حیات وحش هر روز مهجورتر می شود.
اما اینکه مسایل اقتصادی و اجتماعی تا چه حد در این زمینه دخیل است؛ به عقیده من مسایل اقتصادی ربطی به این موضوع ندارد. 40 سال پیش شاید مردم سالی یک بار هم گوشت نمی خوردند، ولی وضع به این صورت نبود. مساله اساسی در اینجا ناکارآمدی مدیران به دلیل عدم علاقه و عشق است. با ادامه این روند بسیاری از گونه ها از جمله یوز، گورخر حتی قوچ و میش و کل و بز از بین خواهند رفت. گربه سانان هم که همگی به جز گربه وحشی رو به انقراض هستند، مگر اینکه تحولی در امر حفاظت از حیات وحش به وجود بیاید.