تعداد صفحه: 27
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه:
تعریف:
تاریخچه:
سبب شناسی:
1- عوال ژنتیکی:
2- عوامل بیولوژیکی:
3- عوامل محیطی ( روانی-اجتماعی)
انواع افسردگی:
1-احساس افسردگی:
2-داغدیدگی یا واکنش سوگ:
3-اختلالات سازگاری با خلق افسرده:
4-اختلال افسردگی عمده و افسرده خویی:
5-اختلال دو قطبی و ادواری خویی:
6-اختلال دلبستگی واکنشی:
7-اختلال خلقی یا افسردگی فصلی ( موسمی):
8-افسردگی پس از زایمان:
ملاک های تشخیص افسردگی از دیدگاه DSM TV :
ملاکA:
ملاک B:
ملاکC:
ملاکD :
ملاک E:
علایم و نشانه ها :
افسردگی و خودکشی :
تشخیص های افتراقی:
A: اختلال خلقی ناشی از بیماری های عمومی طبی
B: اختلال خلقی ناشی از مواد:
C: اسکیزوفرنی:
D: سوگ:
E: اختلال شخصیت
F: اختلال اسکیزو افکتیو:
G: اختلال سازگاری همراه با خلق افسرده.
H: اختلال اولیه ی خواب.
I: سایر اختلالات روانی
درمان
روان درمانی:
1-روان درمانی حمایتی:
2 – روان درمانی پویا:
3 – روان درمانی میان فردی:
4 – روان درمانی شناختی – رفتاری
5 – رفتار درمانی:
درمان دارویی:
افسردگی نوجوانی:
نتیجه گیری
منابع:
مقدمه:
اگرچه افسردگی از دیرباز به عنوان یکی از نابسامانی های روانی عمده شناخته شده است ، اما در دو دهه ی اخیر اهمیت این بیماری هم از حیث رنج و آزاری که مبتلایان به آن تحمل می کنند از لحاظ بار سنگینی که این ناراحتی بر منابع درمانی ملت ها تحمیل می کنند بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. آمارهای به دست آمده در ممالک اروپای غربی و شمالی و آمریکای شمالی وسعت دامنه ی این ناراحتی را به خوبی نشان می دهد. ابعاد وسیع این آمارها و نیز تجارب کلینیکی حداقل در ممالک صنعتی مغرب زمین ، باعث شده که متخصصان فن از دو دهه ی اخیر به عنوان دوره ی جدید ملانکولی یا افسردگس در تاریخ روانزشکی معاصر نام ببرند. به نظر این محققان در دو دهه ی اخیر افسردگی جای تشویش و اضطراب را، که در دو وهه ی بعد از جنگ بین المللی دوم به عنوان مهمترین عارضه ی روانی تلقی می شد گرفته و اینک رایج ترین ناراحتی روانی افراد بالغ را تشکیل می دهد که باعث مراجعه به روان پزشکان ، روان شناسان و دیگر متخصصان بهداشت روانی می گردد. از این لحاظ افسردگی با سرماخوردگی در میان نارحتی های جسمی قابل مقایسه است. افسردگی درجات و انواع مختلفی دارد و از عوامل متعددی ممکن است ناشی کردد این عوامل شامل: سرشت، وراثت، اختلالات در فعالیتهای شیمیایی و هورمونی بدن، انتقال دهنده های مغز، تجارب خانوادگی ( به خصوص داشتن پدر و مادر افسره یا الکلیک و .....) می باشند برای درمان افسردگی نیز متخصصان روانی از روشهای متنوعی استفاده می کنند که از روانکاوی عمیق و درازمدت تا دارو درمانی و استفاده از شوک الکتریکی را در بر می گیرد.
تعریف:
در زبان روزمره اصطلاح افسردگی برای اشاره به یک حالت احساسی، واکنش به یک موقعیت و سبک رفتار مختص به فرد به کار می رود، افسردگی اغتشاشی در خلق است که با درجات متفاوت ، یاس ، تنهایی، ناامیدی شک در مورد خویش و احساس گناه مشخص می شود. بنابراین با این توضیحات بایستی احساس افسردگی را از اختلال تفکیک کرد. همه ی ما گاهی احساس دلتنگی و غم می کنیم ولی افسردگی به عنوان یک اختلال در دوره های زمانی طولانی تری تداوم می یابدو شکل ناسازگارانه از افسردگی است که اثرات پایدار بر روی عملکرد فرد باقی می گذارد.
افسردگی زمانی روی می دهد که خلق ما تنگ است و بی حوصله هستیم اصطلاحات عامیانمه نظیر پکر بودن، بی خبر بودن ، دمغ بودن، سرخورده بودن و غیره برای بیان افسردگی به کار می رود.
تاریخچه:
افسردگی از زمان های بسیار دور در نوشته ها و کتب دانشمندان اسلامی و اروپایی مورد بحث قرار گرفته است حدود 450 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانی، ملانکری را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. 1000 سال پس از میلاد کورنلیوس سلسوس افسردگی را ناشی از صفرا سیاه معرفی کرد. رول فالره در 1854 م.حالتی را توصیف کرد و آن را جنون ادواری نامید این بیماران متناوباً حالات خلقی مانیا و افسردگی را تجربه می کردند در 1882 کارل کالبام از اصطلاح سایکلوتامی ، مانی و افسردگی را مراحل مختلف بیماری نامید.
آدلف میر در 1905 واژه افسردگی را به جای ملانکولیا جایگزین کرد این اصطلاح بسیار وسیع و تا حدودی مبهم است برای شاخص عادی حالتی مشخص با غمگینی و گرفتگی و بی حوصلگی برای پزشک.
سبب شناسی:
علل افسردگی ترکیبی از عوامل ژنتیکی، بیولوژیکی و محیطی (روانی – اجتماعی) است. در بعضی از افراد نیز علل افسردگی نامشخص است.
1- عوال ژنتیکی: ثابت شده است که در بعضی از خانواده ها افسردگی شایع تر بوده ولی وجود فرد افسرده لزوماً دلیل بر وقوع این امر در بقیه اعضای خانواده نمی باشد. اما هر چه درجات خویشاوندی نزدیکتر باشد به همان نسبت آسیب پذیری برای افسردگی بیشتر می شود.
2- عوامل بیولوژیکی: تغییرات زیستی متعددی در مغز افراد روی می دهد. این تغییرات شامل تغییر در ارتباطات عصبی سیستم غدد درون ریز و هورمونهای، تغییر در سیستم انتقال دهنده های شیمیایی و تغییر در فعالیتهای الکتریکی مغز است.
3- عوامل محیطی ( روانی-اجتماعی) :فاکتورهای استرس زای اجتماعی و روانی به عنوان ریسک فاکتورهای بروز افسردگی شناخته می شوند . استرس در فرم فقدان یکی از اقوام نزدیک مثل پدر ، مادر و دوستان به عنوان ماشه ای برای بروز افسردگی در افراد آسیب پذیر به شمار می آید. به طور کلی تحقیقات دیگری در این زمینه مشخص کرده است که عوامل استرس زا در قالب ایزوله در اجتماع و یا محرومیت دوران کودکی منجر به تغییرات پایدار در فعالیت مغز شده و باعث افزایش حساسیت نسبت به بروز علائم افسردگی می شود . بعضی از عوامل محیطی را که سبب ایجاد افسردگی می شود به شکل زیر می توان نام برد:
(1) رویدادهای زندگی و استرس محیطی از جمله: به دنیا آوردن فرزند، بازنشستگی، یائسگی و مرگ کسی که با او زندگی می کنیم.
(2) عوامل شخصیتی: اصولاً شخصیتهای وسواسی و شخصیت های نمایشی بیشتر ممکن است دچار افسردگی گردد.
(3) تفکر منفی: افرادی که دارای افکار منفی در مورد خود و زندگی آینده هستند دچار افسردگی می گردند.
(4) مصرف داروها: بعضی از داروها مثل داروهایی که برای فشار خون بالا استفاده می شود و همچنین داروهای خواب آور باعث افسردگی می شود.
(5) کمبود مواد غذایی مثل کمبود فولیک اسید و بعضی ویتامین ها مثل ب 12 باعث کاهش اثرات داروهای ضد اضطراب شده و درمان را با مشکل روبه رو می سازد.
(6) اعتیاد به بعضی از داروها، مواد مخدر یا الکلی باعث به وجود آمدن افسردگی می شود.
انواع افسردگی:
همانطور که گفته شد افسردگی درجاتی از یک حالت احساسی زودگذر تا یک اختلال شدید را در بر می گیرد. برای فهم بهتر این نکته لازم است اشاره ای به انواع افسردگی داشته است باشیم:
1-احساس افسردگی: که معمولاً به عنوان اندوه شناخته می شود و در اثر تغییرات موقعیتی و شرایط جدید یا برخوردهای مقطعی ایجاد میشود. این احساس معمولاً بعد از برطرف شدن موقعیت و سازگار شدن شخصی با شرایط تازه به سرعت از بین می رود.
2-داغدیدگی یا واکنش سوگ: غمی است که در فوت نزدیکان به وجود می آید و البته این غم برای همگان عادی است مگر آنکه واکنش های سوگ به صورت طولانی باقی بماند.
3-اختلالات سازگاری با خلق افسرده: مواجهه ی ففرد با یک موقعیت قابل توجه گاهی منجر به این حالت می شود . در چنین وضعیتی انتظار می رود با کاهش تاثیر موقعیت حالاتهای بیمارگونه نیز از بین برود.
4-اختلال افسردگی عمده و افسرده خویی: زمانی که شدت علایم افسردگی به حدی باشد که کلیه ی عمل کرد های آدمی را تحت الشعاع قرار می دهد و باعث تاثیرات عمده در عواطف، روتبط، تفکر و روابط اجتماعی می گردد اختلالات افسردگی عمده نامیده می شود. در صورتی که شدت علایم افسردگی به اندازه ای باشد که عملکردها کمتر آسیب ببینند اختلالات افسرده خویی وجود دارد.
5-اختلال دو قطبی و ادواری خویی: نوسانات خلقی شدید که بین دوره های شیدای و افسردگس به وجود می آید نشان دهنده و شاخص اصلی این اختلال است . در صورتی که نوسانات خفیف باشند و کمتر بر عملکرد آدمی تاثیر بگذارند به آن اختلال خلق ادواری گفته می شود.
6-اختلال دلبستگی واکنشی: وابستگی های بیمار گونه دوران کودکی که از آن به عنوان افسردگی های دوران کودکی تعبیر می شود . تحت این گروه طبقه بندی می شوند.
7-اختلال خلقی یا افسردگی فصلی ( موسمی): نوعی یا دوره ای از افسردگی است که معمولاً در پاییز یا زمستان ترجبه می شود و یکی از عوامل مهم آن نور ناکافی است. احتمالاً نور ناکافی تغییرات معنی داری را در سطوح برخی از هزمونها بویژه ملاتونیین ایجاد می کند و از طرفی تغییرات دما و نور موجب به هم خوردن ساعت درونی بدن که الگوهای خواب و بیداری را کنترل می کند می گردد و این تغییرات منجر به بروز این اختلال می شود.........