لینک فایل تحقیق درباره فلسفه و هدف جهاد (word) 13صفحه

عنوان:فلسفه و هدف جهاد 

قالب بندی:word

تعداد صفحات:13

 

محتویات

فلسفه و هدف جهاد

جهاد و آزادی عقیده

چگونگی جنگ

نخستین سؤال : مشروعیت جنگ

جنگ یا تجاوز ؟

جنگ دفاعی

صلح غیر از تسلیم است

در مقابل ظلم

اسلام و صلح

شرایط جنگ

مسلمین در مکه

آیات مطلق درباره جهاد

قاعده حمل مطلق بر مقید

آیات مقید

مبارزه با اختناق

جنگهای صدر اسلام

و . . .

 

 

قسمتهایی از متن

فلسفه و هدف جهاد

یکی از مسائل این است که اسلام جهاد را برای چی وضع کرده است ؟ بعضیها معتقدند اساسا در دین نباید جهاد وجود داشته باشد ، در دین نباید قانون‏ جنگ وجود داشته باشد ، چون جنگ بد چیزیست ، دین باید بر ضد جنگ باشد ، نه اینکه خودش قانون جنگ وضع کرده باشد ، و ما می‏دانیم که یکی از فروع دین اسلام جهاد است . از ما وقتی می‏پرسند فروع دین چند تا است‏ میگوئیم ده تا ، میگوئیم نماز ، روزه ، خمس ، حج ، جهاد . از جمله مواردیکه مسیحیان فوق‏العاده علیه اسلام تبلیغ میکنند همین است‏

 

جهاد و آزادی عقیده

میگویند اولا چرا چنین ماده قانونی در دین اسلام وجود دارد و ثانیا مسلمین بواسطه همین اجازه قانونی از طرف اسلام با ملتها وارد جنگ شدند و اسلام را بزور تحمیل کردند . میگویند جهادهای اسلامی همه جهاد تحمیل عقیده‏ بود ، برای این بود که اسلام را بزور تحمیل بکنند و اسلام هم بزور تحمیل شد . میگویند 

 

جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام " آزادی عقیده " مغایرت دارد . تفاوت میان مشرک و غیر مشرک مسئله دیگریکه ما اینجا باید این مسئله را عنوان کنیم این است که در قانون جهاد ، اسلام میان مشرک و غیر مشرک تفاوت قائل شده ، نوعی‏ همزیستی با غیرمشرک را اسلام جایز دانسته است که با مشرک جایز ندانسته‏ است . آیا میان جزیره العرب و غیر جزیره العرب فرق است

مسئله دیگر که باز باید ما طرح کنیم این است که آیا اسلام میان جزیره‏ العرب با غیر جزیره العرب فرق میگذارد ؟ یعنی یک جا را مرکز اصلی‏ خودش تلقی کرده است و در مرکز اصلی خودش نه مشرک میپذیرد و نه اهل‏ کتاب و آن جزیره العرب است ولی در غیر جزیره العرب این مقدار سختگیری‏ ندارد مثلا با مشرک همزیستی میکند و یا با اهل کتاب همزیستی میکند و بالاخره آیا میان جزیره العرب تفاوتی هست یا تفاوتی نیست . شک ندارد که میان مکه و غیر مکه تفاوت است که در آیات قبل از این‏ آیه آمده : « انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا

. ولی آیا میان همه جزیره العرب و غیر جزیره العرب تفاوت هست یا نیست ؟ این هم یک مسئله است . پیمان با کفار مسئله دیگر مسئله پیمان با مشرکان است ، آیا میشود مسلمین با آنها پیمان ببندند و قرارداد ببندند و اگر قرارداد بستند قراردادشان محترم‏ است یا محترم نیست ؟ و آیا لازم است محترم بشمارند یا لازم نیست ؟

چگونگی جنگ

بعد هم مسائل دیگری است . در وقتیکه جنگ را اسلام مشروع میکند ، باصطلاح در کیفیت جنگ چه نوع جنگی را جایز میداند ، چه نوع جنگی را جایز نمی‏داند ؟ باین معنا که آیا مثلا قتل عام را جایز میدانند یا جایز نمیداند ؟ آیا کسانیرا که شمشیر بر نداشتند ، مثل پیرزنها ، بچه‏ها ، افرادیکه‏

مشغول کار و کسب خودشان هستند ، آیا کشتن اینها را جایز می‏داند یا جایز نمی‏داند ؟ اینها همه مسائلی است که باید بحث شود . آیاتیکه راجع بجهاد است در جاهای متعدد قرآن آمده است و ما با توفیق‏ خداوند کوشش میکنیم همه آیاتی را که راجع بجهاد است جمع آوری کنیم تا نظر قرآن را در این راه بدست بیاوریم .

 

نخستین سؤال : مشروعیت جنگ

مسئله اول درباره اصل مشروعیت جهاد است ، درباره این که آیا صحیح‏ است که در متن یک دین و در متن قانون آن ، قانون جنگ وجود داشته باشد یا نه ؟ معترض میگوید : نه . چون جنگ بد است ، و دین هم همیشه باید مخالف بدیها باشد ، پس باید مخالف جنگ باشد ، یعنی طرفدار صلح باشد . وقتی میخواهد با جنگ مخالف باشد پس نباید قانون جنگ داشته باشد و هیچوقت هم نباید بجنگد . مسیحیها اینجور تبلیغ میکنند . ولی این حرف‏ سست و بی اساس است .

 

جنگ یا تجاوز ؟

آیا جنگ مطلقا بد است ، حتی در مقام دفاع از یک حق و یا تهاجم و تجاوز بد است ؟ پس باید مورد و منظور جنگ را بدست آورد که‏ برای چه منظور و برای چه هدفی است . یکوقت است که جنگ تهاجم است‏ یعنی مثلا فرد یا ملتی چشم طمع به حقوق دیگران ، مثلا به سرزمین دیگری‏

می‏دوزد ، چشم طمع به ثروت مردمی میدوزد و با اینکه تحت تأثیر جاه طلبی‏ فراوان و تفوق طلبی و برتری طلبی قرار میگیرد و ادعا میکند که نژاد من‏ فوق همه نژادهاست و برتر از همه نژادهاست ، پس بر همه نژادهای دیگر باید حکومت بکند .

 

این هدفها هدفهای نادرست است . جنگی که بخاطر تصاحب سرزمینی باشد ، یا بخاطر تصاحب ثروت مردمی باشد ، یا بخاطر تحقیر مردمی باشد و بر اساس این باشد که این مردم جنس پست ترند و ما جنس‏برتر ، و جنس برتر باید بر جنس پست‏تر حکومت کند این را می‏گویند تهاجم ، این جنگ مسلما بد است و شک ندارد . جنگ برای تحمیل عقیده را نیز جداگانه رویش صحبت‏ میکنم .

 

جنگ دفاعی

ولی اگر جنگی برای دفع تهاجم باشد ، دیگری به سرزمین ما تهاجم کرده‏ است ، به مال و ثروت ما چشم دوخته است ، به حریت و آزادی و آقائی ما چشم دوخته و میخواهد سلب کند و میخواهد آقائی خود را بما تحمیل کند ، اینجا دین چه باید بگوید ؟ آیا باید بگوید : جنگ مطلقا بد است ، دست‏

 

به اسلحه بردن بد است ، دست به شمشیر بردن بد است ، ما طرفدار صلحیم ! بدیهی است که این سخن مسخره است ، حریف دارد با ما می‏جنگد ، و ما با کسیکه به ما تهاجم کرده در حالیکه میخواهد ما را بر باید نجنگیم و از خودماندر واقع دفاع نکنیم ببهانه صلح ؟ ! این صلح نیست ، این تسلیم است .

 

صلح غیر از تسلیم است

اینجا ما نمیتوانیم بگوئیم ما چون طرفدار صلحیم با این جنگ مخالفیم ، این معنایش این است که ما طرفدار ذلت هستیم ، طرفدار تسلیم هستیم . اشتباه نشود این دوتا با یکدیگر از زمین تا آسمان متفاوتند . صلح معنایش‏ این است که همزیستی شرافتمندانه . اما این همزیستی شرافتمندانه نیست ، همزیستی است که از یک طرف عین بی شرفی است بلکه از دو طرف عین بی‏ شرفی است از آنطرف بی شرفی تجاوزگری ، و از این طرف بی‏شرفی تسلیم شدن‏

 

در مقابل ظلم .

پس این مغالطه را باید از میان برد اگر کسی بگوید که من مخالف جنگیم‏ و جنگ مطلقا بد است چه جنگی که تهاجم باشد و چه جنگی که دفاع و مبارزه‏ با تهاجم باشد ، اشتباه کرده است . جنگ تهاجمی قطعا بد است و جنگ‏ بمعنی ایستادگی در مقابل تهاجم قطعا خوب است و از ضروریات زندگی بشر است .

 

قرآن هم باین مطلب اشاره میکند بلکه تصریح میکند . در یکجا میفرماید : « و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض »( بقره - 251 ) . در یکجا میفرماید : « لهدمت صوامع و بیع و صلواه و مساجد یذکر فیها اسم‏ الله »( حج - 40 ) . اگر خداوند بوسیله بعضی از افراد بشر ، جلو بعضی‏

دیگر را نگیرد خرابی و فساد همه جا را میگیرد ، و لهذا تمام کشورهای دنیا نیروی دفاع را برای کشور واجب و لازم میدانند . یک ارتشی که وظیفه‏اش‏ جلوگیری از تجاوز است وجودش لازم و ضروری است حالا یک کشور ارتش دارد برای تجاوز کردن به دیگران ، یکی ارتش دارد برای دفاع ، نگوئید آنهم که‏ ارتش دارد و تجاوز ندارد زورش نمیرسد اگر داشته باشد آنهم تجاوز میکند

، من باین مطلب کار ندارم ارتش داشتن برای دفاع برای هر کشوری واجب‏ است که آنقدر نیرومند باشد تا جلو تجاوز را بگیرد .

 

 

 

قرآن در این زمینه میگوید : « و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط

الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم » ( انفال - 60 ) . تا آن حدیکه‏

میتوانید نیرو تهیه کنید ، قدرت در سرحدهای خودتان متمرکز کنید . رباط

از ربط است ، ربط یعنی بستن ، رباط الخیل یعنی اسبهای بسته . این تعبیر

از آن جهت ذکر شده است که در زمان قدیم از باب اینکه قدرت را بیشتر

اسب تشکیل می‏داد البته هر زمانی شکل خاصی دارد قرآن میگوید برای اینکه‏

رعب شما در دل دشمن قرار بگیرد و دشمن خیال تجاوز بساحت شما را در دماغ‏

خودش ندهد نیرو تهیه کنید و نیرومند باشید .

فرق اسلام و مسیحیت

میگویند مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمی از جنگ در مسیحیت‏

نیست . اما ما میگوئیم اسلام این افتخار را دارد که قانون جهاد دارد ،

مسیحیت که جهاد ندارد چون هیچ چیز ندارد ، جامعه و قانون و تشکیلات‏

اجتماعی بر اساس مسیحیت ندارد تا قانون جهاد هم داشته باشد ، در

مسیحیت چیزی نیست چهار تا دستور اخلاقی است ، یک سلسله نصیحت‏ها است‏

از قبیل اینکه راست بگوئید ، دروغ نگوئید ، مال مردمرا نخورید ، این‏

دیگر جهاد نمی خواهد ، اسلام یک دینی است که وظیفه خودش را و تعهد

خودش را این میداند که یک جامعه تشکیل بدهد ، اسلام آمده

17

جامعه تشکیل بدهد ، آمده کشور تشکیل بدهد ، آمده دولت تشکیل بدهد ، آمده‏

حکومت تشکیل بدهد ، رسالتش اصلاح جهان است ، چنین دینی نمیتواند

بی‏تفاوت باشد ، نمیتواند قانون جهاد نداشته باشد ، همچنان دولتش‏

نمیتواند ارتش نداشته باشد . مسیحیت دائره‏اش محدود است و اسلام‏

دائره‏اش وسیع است ، مسیحیت از حدود اندرز تجاوز نمیکند . اما اسلام‏

تمام شؤون زندگی بشر را زیر نظر دارد ، قانون اجتماعی دارد ، قانون‏

اقتصادی دارد ، قانون سیاسی دارد ، آمده برای تشکیل دولت ، تشکیل حکومت‏

، آن وقت چطور میتواند ارتش نداشته باشد ؟ چطور میتواند قانون جهاد

نداشته باشد ؟

اسلام و صلح

پس اینکه یک عده میگویند دین باید همیشه با جنگ مخالف باشد و باید

طرفدار صلح باشد نه طرفدار جنگ ، چون جنگ مطلقا بد است ، اشتباه است‏

. دین البته باید طرفدار صلح باشد ، قرآن هم میگوید : « و الصلح خیر » .

صلح بهتر است ، اما بایستی طرفدار جنگ هم باشد ، یعنی در آنجا که طرف‏

حاضر به همزیستی شرافتمندانه نیست و طرف بحکم اینکه ظالم است و

میخواهد به شکلی شرافت انسانی را پایمال کند ما اگر تسلیم بشویم ذلت را

متحمل شده‏ایم و بی‏شرافتی را به شکل دیگری متحمل شده‏ایم . اسلام میگوید :

صلح ، در صورتیکه طرف آماده و موافق با صلح باشد ، اما جنگ ، در

صورتیکه طرف میخواهد بجنگد .

شرایط جنگ

مسئله دوم این است که اسلام در چه شرایطی میگوید جنگ کنید . اولین آیه‏

ایکه در قرآن در باب جهاد آمده است - به نص و اتفاق جمیع مفسرین - آیه‏

ایست در سوره حج : « ان الله یدافع عن« الذین آمنوا ان الله لا یحب کل خوان کفور . اذن للذین یقاتلون بانهم‏

ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر . الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان‏

یقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع‏

و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان‏

الله لقوی عزیز . الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه‏

و امروا بالمعروف و نهی عن المنکر و لله عاقبه الامور ».

چه آیات عجیبی است ، اینها اولین آیاتی است که در قرآن راجع به‏

تشریع جهاد آمده است .

مسلمین در مکه

این مقدمه را عرض کنم : چنانکه میدانیم وحی بر پیغمبر اکرم در چهل‏

سالگی در مکه نازل شد و سیزده سال در مکه اقامت داشت و در آن سیزده سال‏

چه خود ایشان و چه اصحاب ایشان فوق‏العاده در تحت شکنجه کفار قریش‏

بودند ، بطوریکه عده‏ای مجبور شدند پس از استجازه از رسول اکرم از مکه‏

مهاجرت کنند ، هجرت کردند و رفتند به حبشه . مسلمین مکرر از پیغمبراکرم‏

اجازه می‏خواستند که از خودشان دفاع کنند و پیغمبر اکرم تا سیزده سال که‏

در مکه بود اجازه نداد ، که این هم فلسفه‏ای دارد . تا آنکه کار فوق‏العاده‏

سخت شد و از طرف دیگر اسلام در خارج از مکه نفوذ کرد ، از آنجمله در

مدینه ، و عده‏ای قلیل از اهل مدینه مسلمان شدند و آمدند و با پیغمبراکرم‏

بیعت کردند و متعهد شدند که اگر ایشان بمدینه بیایند از ایشان حمایت‏

کنند . پیغمبر اکرم هجرت کردند و مسلمین هم تدریجا مهاجرت کردند و در

مدینه برای اولین بار یک مرکز مستقل بوجود آمد . سال اول هم اجازه دفاع‏

داده نشد . در سال دوم هجرت بود که برای اولین بار آیات جهاد که همین آیات است نازل شد . ببینید لحن آیات این است : « ان‏

الله یدافع عن الذین آمنوا ». خدا از اهل ایمان دفاع میکند خدا خیانت‏

کارهای کافر پیشه را دوست نمیدارد ، اشاره باینکه اینها بشما خیانت‏

کردند ، اینها کفران نعمت کردند آنوقت می‏فرماید : « اذن للذین یقاتلون‏

بانهم ظلموا ». اجازه داده شد باین مردمی که دیگران به جنگ اینها آمدند

، که بجنگند . یعنی ای مسلمانان حالا که کافران بجنگ شما آمده‏اند پس‏

بجنگید ، این درست حالت دفاع است . چرا این اجازه داده شد بدلیل اینکه‏

مظلوم باید از خودش دفاع کند بعد هم وعده یاری میدهد : « و ان الله علی‏

نصرهم لقدیر . الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله

. ما با این مردم که آنها را از شهر و دیار خودشان بناحق بیرون کردند و

جرمی نداشتند جز اینکه می‏گفتند پروردگار ما خدا است اجازه جهاد میدهیم ،

جرمشان این بود که گفتند : « ربنا الله ». چنین مردمیرا ما اجازه میدهیم‏

بجنگند .


کلمات کلیدی : تحقیق درباره فلسفه و هدف جهاد,فلسفه و هدف جهاد ,جهاد و آزادی عقیده ,جنگ دفاعی ,جنگ یا تجاوز,آیات مطلق درباره جهاد ,مبارزه با اختناق ,
در این سایت هیچ فایلی برای فروش قرار نمی گیرد. برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:

لینک دریافت فایل از سایت اصلی


ادامه مطلب ...