مبانی رفتار فرد در سازمان
}رفتار سازمانی را مطالعه سیستماتیک عملیات ، اقدامات و نگرشهای افراد سازمان تعریف می کنیم. یعنی مدارک و شواهد علمی را جایگزین قضاوت های شهودی مدیران در رابطه با پدیده های رفتار انسانی می نمائیم. بنابراین نیاز به تجزیه و تحلیل رفتار سازمانی بصورت مرحله به مرحله داریم که در مرحله اول سطح فردی و سپس گروه و سرانجام سازمان را مورد بررسی قرار می دهیم. تا درک بیشتر و بهتری از سازمان داشته باشیم .
}موضوع این فصل مبانی رفتار فرد می باشد. همانطور که در فصل اول گفته شد از رشته های علمی موثر در رفتار سازمانی فقط روانشناسی در سطح فردی و بقیه در سطح گروه بود. بنابراین برای درک رفتار فرد ابتدا نقشهای روانشناسی را بررسی می کنیم که این نقشها در چهار دسته نگرش ، شخصیت ، ادراک و یادگیری می باشد.
}ارزیابی درباره شی ، فرد یا رویدادی، (چه مطلوب یا نامطلوب ) نگرش را تشکیل می دهد مثلا جمله " من کارم را دوست دارم " نگرش فرد درباره کارش می باشد.
}یک شخص در مورد هزاران شی می تواند نگرش داشته باشد که در رفتار سازمانی فقط نگرشهای رضایت شغلی ، کار را معرف خود دانستن(میزانی که شخص کار خود را می شناسد و در آن مشارکت می نماید) و تعهد سازمانی(شاخص وفاداری فرد به سازمان می باشد ) مورد بررسی قرار می گیرد که در این فصل نگرش رضایت شغلی را بررسی می کنیم.
}منظور از رضایت شغلی ، نگرش کارکنان در مورد کار می باشد که نگرش مثبت بمعنای رضایت شغلی بالا و نگرش منفی بمعنای رضایت شغلی پائین می باشد و بطور کلی منظور از نگرش کارکنان همان رضایت شغلی می باشد.
}1-1-1-عوامل تعیین کننده رضایت شغلی:
}جهت بررسی رضایت شغلی، بهتر است عواملی که منجر به رضایت شغلی بالا می گردد را بشناسم :
}گیرایی کار
}پاداش بر اساس عدل و مساوات
}در شرایط کاری حمایت از فرد
}همکاران
}شغلهایی که فرصت ارتقا به کارمندان بدهد و کارمندان در نحوه انجام وظایف خود آزادی عمل داشته باشند و در برابر کارهای درست ، پاداش مناسبی دریافت کنند شغل برایشان گیرا بوده و احساس لذت به آنها خواهد داد.
}1-1-1-2-پاداش براساس عدل و مساوات:
}اگر سیستم پرداخت حقوق و سیستم ارتقاء بر اساس مهارت باشد کارکنان احساس رضایت خواهند نمود.
}1-1-1-3-حمایت فرد:
}اگر محیط کار سالم ، بی خطر،آرام و تمیز و بدون هیچ خدشه ای باشد کارکنان احساس رضایت خواهند داشت.
}1-1-1-4-همکاران:
}داشتن همکاران صمیمی نیازهای اجتماعی کارکنان را تامین می کند و منجر به افزایش رضایت شغلی می گردد.
}فرآیندی است که بدان وسیله فرد احساس خود را تفسیر می نماید تا بتواند به محیط خود معنی بدهد
}ویژگی های شخصی که بر نوع ادراک شخص تأثیر می گذارد
} 1- نگرش
} 2- شخصیت
} 3- انگیزش
} 4- علاقه
} 5- تجربیات گذشته
} 6- انتظارات
}تئوری اسنادی
} مقصود از ارائه تئوری اسناد این بوده است که بتوانیم نوع قضاوت خود را درباره دیگران ، توجیه کنیم . زیرا قضاوت ها به تفسیری بستگی دارد که از نوع رفتار فرد می شود.
اصولاً تئوری مزبور بیانگر این است که چون ما رفتار فردی را مشاهده می کنیم ، درصدد بر می آییم تا علت یا علتهای درونی یا برونی آن را مشخص کنیم
} رضایت شغلی می تواند بر میزان تولید و بازدهی اثر مثبت داشته باشد اما این اثر چندان زیاد نیست . توجه کردن به متغیرها واسطه ای باعث شده است که این رابطه بهبود یابد یا تقویت شود
} تئوری ناهمسانی شناختی
}هنگامی مطرح می شود که بین نگرش دو یا چند نفر یا بین رفتار و نگرش افراد نوعی بی ثباتی مشاهده شود . مقصود از تئوری ناهمسانی شناختی این است که افراد می کوشند این ناهمسانی را به حداقل ممکن برسانند و مسائل و مشکلات مربوطه را حل کنند .
}کاربرد ناهمسانی شناختی در سازمان : می توان بدان وسیله تمایل فرد را از نظر تغییر در نگرش و رفتار پیش بینی کرد .
}رابطه بین نگرش و رفتار
} نگرش و رفتار با یکدیگر رابطه علی و دارند یعنی نگرش فرد تعیین کننده کارهایی است که وی انجام می دهد و این رابطه را می توان اندازه گرفت ، مشروط بر این که متغیرهای واسطه ای را هم مورد توجه قرار داد . بنا به دلایلی رابطه بین نگرش و رفتار چندان روشن نیست و افراد می توانند در یک زمان مشخص دارای نگرشهای متناقض باشند .
برنامه ریزی راهبردی- استراتژیک- فرایندی است سازمانی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیم گیری برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود استراتژی، صورت میگیرد. این فرایند افراد و منابع را نیز شامل میشود.
برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته است. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامهٔ راهبردی سازمان مینامند.
برنامه ریزی راهبردی برای برنامه ریزی مؤثر به منظور تصویر کردن طرح و برنامه یک سازمان بکار میرود، اما هرگز نمیتواند مشخصا پیشبینی کند بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود و در آیندهٔ نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
به هر رو، متفکران استراتژی در سازمان میباید استراتژیهای سازمان را بر اساس زنده ماندن در شرایط سخت طراحی کنند.
درواقع برنامه ریزی راهبردی به نوعی تصویر رسمی آیندهٔ سازمان است. هر برنامهٔ راهبردی دست کم به یکی از پرسشهای زیر پاسخ خواهد داد: ۱- ما دقیقاً چه کار میکنیم؟
۲- برای چه کسی کار میکنیم؟
۳-چگونه کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم؟
در برنامه ریزیهای تجاری ممکن است پرسش سوم به شکل زیر پرسیده شود:
چگونه میتوان رقیب را از سر راه برداشت یا از رقابت اجتناب کرد؟
در این رویکرد بیشتر بدنبال شکست دادن رقیبان هستیم تا بهترین بودن!
در بسیاری از سازمانها برنامه راهبردی دربارهٔ این است که سال آینده سازمان به کجا خواهد رسید که به طور معمول تر در خصوص سه تا پنج سال آینده (دراز مدت) نیز صادق است، اگرچه بعضی از سازمانها چشم انداز خود را تا ۲۰ سال آینده گسترش دادهاند.
چشم انداز: چگونگی سازمان در آینده را تعریف میکند. چشم انداز یک افق دراز مدت است که گاهی جهانی را که سازمان در آینده در آن فعالیت میکند توصیف میکند. برای مثال، نیکوکاری که به فقیری کمک میکند ممکن است بیانیه چشم اندازی داشته باشد که میگوید: «یک جهان بدون فقر». یک بیانیه چشم انداز آیندهٔ سازمان را به صورت خلاصه بیان میکند. این بیانیه بر روی آینده متمرکز میشود.
مأموریت: هدف بنیادی یک سازمان یا یک سرمایهگذاری را بیان میکند، مختصراً توضیح میدهد چرا سازمان وجود دارد و برای رسیدن به چشم اندازش چه کاری انجام میدهد.
گاهی مأموریت برای نمایش تصویر سازمان در آینده به کار میرود. یک بیانیه مأموریت گاهی جزییات کارهای را که انجام داده در اختیار میگذارد و به سؤال "چه کاری انجام میدهیم؟" پاسخ میدهد. برای مثال ممکن است نیکوکار "کار آموزی برای بیکار و بی خانمان" را فراهم سازد. یک بیانیه مأموریت مشتری و فرایندهای مهم را تعریف میکند. این بیانیه سطح کارایی مطلوب را به آگاهی شما میرساند و معیار تصمیم گیری صریح را مهیا میسازد.
در معدودی از شرکتها یک بیانیه چشم انداز ممکن است شبیه یک بیانیه مأموریت باشد، اما این میتواند یک خطای سنگین باشد چرا که میتواند موجب سردرگمی مردم شود.
کدام یک اول میآیند؟ بیانیه مأموریت یا بیانیه چشم انداز؟ بستگی دارد. اگر شما یک کسب و کار تازه یا طرح یا برنامهٔ جدید برای خدمات جاری خود داشته باشید، آنگاه چشم انداز، مأموریت و باقی برنامههای استراتژیک را هدابت خواهد کرد. اگر شما یک کسب و کار تأسیس شده دارید در حالیکه مأموریت ایجاد شده، آنگاه مأموریت، چشم انداز و باقی برنامههای استراتژیک را هدایت میکند. در هر صورت شما نیازمند دانستن اهداف بنیادی خود یعنی -ماموریت، موقعیت کنونی شما از نظر منابع درونی و قابلیتها (تعداد نفرات و/یا نقاط ضعف) و شرایط بیرونی (فرصتها و/یا تهدیدها)، و اینکه به کجا میخواهید بروید - و چشم انداز آینده هستید. این مهم است که شما پایان و نتیجه مطلوب را از ابتدا در نظر بگیرید.
تدوین «برنامهریزی استراتژیک» یک فرایند است. برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته است. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامه راهبردی سازمان مینامند. به دیگر سخن، برنامهریزی راهبردی تلاشی منظم و سازمانیافته جهت اتخاذ تصمیمها و مبادرت به اقدامات بنیادی است که به موجب آن، اینکه یک سازمان (یا هر موجودیت دیگر) چیست، چه میکند و چرا اموری را انجام میدهد مشخص خواهد شد (السن و ایدی، ۱۹۸۲؛ نقل در: [۴]). در متون مختلف، از این نوع برنامهریزی با عناوین: برنامهریزی جامع، استراتژیک و راهبردی یاد میشود. اساساً هر نظام برنامهریزی استراتژیک باید به این «چهار پرسش اساسی» پاسخ دهد (لورنچ، ۱۹۸۰؛ نقل در: [۴]).
- به کجا میرویم؟ (فلسفه وجودی)
- چگونه میخواهیم به مقصد برسیم؟ (استراتژیها)
- امکانات ما برای اقدام چیست؟ (بودجه)
- چگونه آگاه میشویم که در مسیر درست حرکت کنیم؟ (کنترل)
در ادامه به مراحل برنامهریزی استراتژیک در متون مختلف اشاره میشود.
الوانی (۱۳۷۴) در کتاب «مدیریت عمومی» مراحل ذیل را برای برنامهریزی استراتژیک نام برده است:
«رضائیان» (۱۳۸۰) فراگرد برنامهریزی راهبردی را به صورت زیر نمایش داده است:
دلایل استفاده از شبکه را می توان موارد ذیل عنوان کرد:
بخش اول
شبکه های موردی سیار
فصل اول : شبکه های موردی
1-1 شبکه های موردی سیار چیست؟
1-2 آشنایی با شبکه های بی سیم مبتنی بر بلوتوث
امروزه با پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی، برقراری ارتباطات مورد نیاز برای راه اندازی شبکه ها به کمک تکنیک های متفاوتی امکان پذیر می باشد. زمانی ارتباط بین ایستگاه های کاری در یک شبکه، فقط توسط کابل های کواکسیال[1] و اتصالات BNC امکان پذیر بود. سپس با پیشرفت تکنولوژی اتصالات موجود بهبود یافتند و کابلهای جفت تابیده و بعد کابل فیبرنوری[2] پا به عرصه وجود گذاشتند. مزیت اصلی این پیشرفت ها افزایش سرعت انتقال دادهها و بهبود امنیت ارسال و دریافت داده ها می باشد.
در مراحل بعد، وجود برخی از مشکلات مانند عدم امکان کابل کشی جهت برقراری اتصالات مورد نیاز و یا وجود هزینه بالا یا سختی عملیات کابل کشی و غیر ممکن بودن یا هزینه بر بودن انجام تغییرات در زیر ساخت های فعلی شبکه سبب شد تا مهندسان به فکر ایجاد روشی برای برقراری ارتباط بین ایستگاه های کاری باشند که نیاز به کابل نداشته باشد. در نتیجه تکنولوژی های بی سیم پا به عرصه وجود گذاشتند.
در این تکنولوژی، انتقال اطلاعات از طریق امواج الکترومغناطیس انجام می گیرد. به همین منظور می توان از یکی از سه نوع موج زیر استفاده نمود:
1- شبکه های بی سیم درون سازمانی[3]
2- شبکه های بی سیم برون سازمانی [4]
شبکه های نوع اول در داخل محیط یک ساختمان ایجاد می گردند. جهت طراحی اینگونه شبکه ها می توان یکی از دو روش زیر را در نظر گرفتک
-1 شبکه های موردی
Infrastructure Network -2
در شبکه های موردی کامپیوتر ها و سایر ایستگاه های کاری دیگر، دارای یک کارت شبکه بی سیم می باشند و بدون نیاز به دستگاه متمرکز کننده مرکزی قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر خواهند بود. اینگونه شبکه سازی بیشتر در مواردی که تعداد ایستگاه های کاری محدود است - در شبکه های کوچک - مورد استفاده قرار می گیرند. « در ادامه مقاله در مورد این نوع شبکه ها صحبت بیشتری خواهد شد.
در روش دوم ، برای پیاده سازی شبکه بی سیم مورد نظر، از یک یا چند دستگاه متمرکز کننده مرکزی که به اختصار AP نامیده می شود، استفاده می شود. وظیفه یک AP برقراری ارتباط در شبکه می باشد.
شبکه های نوع دوم در خارج از محیط ساختمان ایجاد می گردند. در این روش از AP و همچنین آنتن ها جهت برقراری ارتباط استفاه می شود. معیار اصلی در زمان ایجاد اینگونه شبکه ها، در نظر داشتن ارتفاع دو نقطه و فاصله بین آنها و به عبارت دیگر، داشتن دید مستقیم می باشد.
در شبکه های بی سیم ممکن است یکی از سه توپولوژی زیر مورد استفاده قرار گیرند:
امواج بلوتوث دارای برد کوتاهی می باشند و بیشتر برای راه اندازی شبکه های PAN که یکی از انواع شبکه های موردی است، مورد استفاده قرار می گیرند.
1-3 شبکه های موردی
یک شبکه موردی تشکیل شده از تجهیزات بی سیم قابل حمل که با یکدیگر به کمک تجهیزات ارتباط بی سیم و بدون بر قراری هیچگونه زیر ساختی، ارتباط برقرار می کنند.
برای شروع کار بهتر است ابتدا معنی واژه موردی را بررسی نماییم. واژه موردی به مفهوم «برای یک کاربرد خاص می باشد. این واژه معمولا در جاهایی کاربرد دارد که حل یک مشکل خاص یا انجام یک وظیفه ویژه مد نظر باشد و ویژگی مهم آن، عدم امکان تعمیم راه حل فوق به صورت یک راه حل عمومی و به کارگیری آن در مسائل مشابه می باشد.
به شبکه موردی ، شبکه توری نیز می گویند. علت این نام گذاری آن است که تمام ایستگاه های موجود در محدوده تحت پوشش شبکه موردی ، از وجود یکدیگر با خبر بوده و قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر می باشند. این امر شبیه پیاده سازی یک شبکه به صورت فیزیکی بر مبنای توپولوژی توری می باشد.
اولین شبکه موردی در سال 1970 توسط DARPA بوجود آمد. این شبکه در آن زمان Packet Radio نامیده می شد.
از جمله مزایای یک شبکه موردی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
همانطور که در مزایای فوق اشاره شد «شماره 4» اینگونه شبکه ها دارای پیکربندی خودکار می باشند. یعنی اگر پس از راه اندازی شبکه، یکی از ایستگاه ها بنابر دلایلی از کار بیافتد - مثلا فرض کنیم یکی از ایستگاه ها، یک دستگاه تلفن همراه باشد که به کمک بلوتوث وارد شبکه شده باشد و اکنون با دور شدن صاحب تلفن از محدوده تحت پوشش از شبکه خارج شود - در نتیجه شکافی در ارتباط بین ایستگاه ها بوجود خواهد آمد. با بروز چنین موردی شبکه موردی به سرعت مشکل را شناسایی کرده و مجددا بصورت خودکار عمل پیکربندی و تنظیمات شبکه را بر اساس وضعیت جدید انجام خواهد داد و راه ارتباطی جدیدی برقرار خواهد کرد.
در شکل قبل قسمت a نشان دهنده این است که ایستگاه ها در حال شناسایی یکدیگر می باشند. در قسمت b می بینیم که یکی از ایستگاه ها برای ارسال داده به سمت مقصد مورد نظرش از یک مسیر خاص و بهینه استفاده می کند. اما در شکل c وضعیتی نشان داده شده است که یکی از ایستگاه های میانی از شبکه خارج شده و در نتیجه بعد از انجام پیکربندی مجدد، مسیر دیگری بین مبدا و مقصد برای ارسال داده ها بوجود آمده است.
به شبکه های موردی اصطلاحا موردی سیار نیز می گویند. علت این نامگذاری آن است که ایستگاه ها در این شبکه می توانند به صورت آزادانه حرکت کنند . بطور دلخواه به سازماندهی خود بپردازند. پس توپولوژی شبکه های بی سیم ممکن است به سرعت و بصورت غیر قابل پیش بینی تغییر کنند.
برخی از کاربردهای شبکه های موردی عبارتند از:
به عنوان نمونه با مجهز کردن یک میدان جنگ به دستگاه هایی که از حسگر لرزش، سیستم موقعیت یاب و حسگر مغناطیسی برخوردارند، می توان عبور و مرور خودروها در محل را کنترل نمود. هر یک از ابزارها پس از حس کردن موقعیت جقرافیایی خود با ارسال یک موج رادیویی، ابزارهایی را که در محدوده ای به وسعت 30 متر از آن قرار دارند را شناسایی کرده و با آن ارتباط برقرار می کند.
برخی از محدودیت های شبکه های موردی عبارتند از:
1-4 ایجاد شبکه به کمک بلوتوث
تکنولوژی بلوتوث استانداردی است که به کمک آن می توان یک ارتباط بی سیم کوتاه برد بین تجهیزات بی سیم مجهز به بلوتوث مانند گوشی های تلفن همراه، لپ تاپ ها، چاپگر های مجهز به بلوتوث و ... برقرار نمود. به کمک بلوتوث می توان یک شبکه PAN بوجود آورد. شبکه های ایجاد شده توسط بلوتوث بر مبنای شبکه های موردی می باشد. شبکه های PAN معمولا در دفتر کار، منزل و سایر محیط های کوچک مشابه برای اتصال تجهیزات بی سیم استفاده می شود.
از مزایای بلوتوث می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- بلوتوث ارزان بوده و مصرف انرژی پایینی دارد.
2- تسهیل ارتباطات داده و صدا
3- حذف کابل و سیم بین دستگاه ها و ابزارهای بی سیم
4- فراهم کردن امکان شبکه های موردی و همگام سازی بین ابزارهای موجود
تکنولوژی بلوتوث از امواج محدود در باند GHZ ISM 2.4 استفاده می کند. این باند فرکانس برای مصارف صنعتی، علمی و پزشکی رزرو شده است. این باند در اغلب نقاط دنیا قابل دسترسی می باشد.
1-5 چگونه ابزارهای مجهز به بلوتوث را شبکه کنیم ؟
شبکه های بلوتوث بر خلاف شبکه های بی سیم که از ایستگاه های کاری بی سیم و نقطه دسترسی تشکیل می شود، فقط از ایستگاه های کاری بی سیم تشکیل می شود. یک ایستگاه کاری می تواند در واقع یک ابزار با قابلیت بلوتوث باشد.
ابزارهایی با قابلیت بلوتوث به طور خودکار یکدیگر را شناسایی کرده و تشکیل شبکه می دهند. مشابه همه شبکه های موردی ، توپولوژی های شبکه های بلوتوث می توانند خودشان را بر یک ساختار موقت تصادفی مستقر سازند.
شبکه های بلوتوث یک ارتباط Master-Slave را بین ابزارها برقرار می کنند. این ارتباط یک piconet را تشکیل می دهد. در هر piconet هشت ایستگاه مجهز به بلوتوث وارد شبکه می شوند. به اینصورت که یکی به عنوان Master و هفت تای دیگر به عنوان Slave در شبکه قرار می گیرند.
ابزارهای هر piconet روی کانال یکسان کار می کنند. اگر چه در هر Piconet فقط یک Master داریم ولی Slave یک شبکه می تواند در شبکه های دیگر به صورت Master عمل کند. بنابراین زنجیره ای از شبکه ها به وجود می آید.
مشخصات کلیدی تکنولوژی بلوتوث
شرح
مشخصات
FHSS (Frequency Hopping Spread Spectrum)
لایه فیزیکی
( 2.4 GHz - 2.45 GHZ ) ISM
باند فرکانس
1600 hops/sec
فرکانس hop
1 Mbps
نرخ انتقال داده
حدود 10 متر و به کمک تقویت کننده تا 100 متر
محدوده کاری
جدول 1-1
نوآوری های اخیر در آنتن های بلوتوث به این وسایل اجازه داده است تا از بردی که در ابتدا برای آن طراحی شده است، بسیار فراتر قدم بگذارد. در همایش دوازدهم همایش سالانه هکرها که در لاس وگاس برگزار می شود»، گروهی از هکرها که با عنوان Flexi is شناخته می شوند، توانستند دو وسیله بلوتوث را که حدود 800 متر از یکدیگر فاصله داشتند را با موفقیت به یکدیگر متصل کنند. آنها از آنتم مجهز به یک نوسان نما و یک آنتن یاگی استفاده کردند که همه آنها به قنداق یک تفنگ متصل شده بود. کابل آنتن را به کارت بلوتوث در رایانه متصل می کرد. بعدها آنتن را تیرانداز آبی نامیدند.
در ارتباطاتی که توسط تکنولوژی بلوتوث برقرار می گردند، معمولا ایستگاه های موجود در شبکه در هر لحظه در یکی از وضعیت های زیر می باشند.
فرایندی ایجاد چیزی خلاق و نو و با ارزش افزوده با کسب و کار و تلاش زیاد و صرف زمان و با پذیرش ریسکهای مالی ،روانی،اجتماعی به جهت دریافت پاداش مالی،رضایت شخصی،استقلال طلبی و امور معنوی.
nکارآفرین فردی است با استفاده از مهارت و قوتهای خویش و با استفاده از فرصتها و ایجاد ایده جدید کارآفرینی را انجام می دهد.
nتوانایی کار تحت فشار مالی اجتماعی و روانی
nحل کننده مشکلات
nروحیه عملگرایی
nعزم و اراده راسخ
nقاطعیت در تصمیم
nوقف کار
nاهمیت به جزئیات
nاعتماد به نفس
nپشتکار بالا
nجاه طلبی
تعریف خلاقیت:
تفکر برای یافتن چیزی جدید که هنوز به بازار نرسیده است.این تفکر ایده ای است که برای رفع نیاز مشتریان و جامعه بر مبنای شناسایی فرصتها ایجاد شده است.این نوع تفکر نگاهی جدید با قالب جدید در حل مسائل است.
کارآفرینیà نوآوری à خلاقیت
روانشناسی رشد یا روانشناسی تحولی که در سالهای گذشته با عنوان روانشناسی ژنتیک شناخته میشد؛ شاخهای از علمروانشناسی است که به توصیف و تبیین تغییرات در طول زندگی فرد میپردازد و از رشتههای مختلف زیستشناسی، جامعهشناسی، تعلیم و تربیت و پزشکی کمک میگیرد. اگر چه روانشناسی رشد به تمام مراحل زندگی انسان از تولد تا مرگ میپردازد، اما بر کودکی و نوجوانی تأکید دارد.
روانشناسان رشد در پی آن هستند تا چگونگی رشد انسان را در طول زمان تعیین کنند، برای تحقق این هدف روانشناسان رشد، رفتار افراد را در سنین مختلف به دقت مورد مشاهده قرار میدهند. از سوی دیگر روانشناسان رشد به تبیین رشد میپردازند که در آن دو الگوی عمومی و اختصاصی را مد نظر دارند. سومین هدف روانشناسی رشد این است که حاصل مطالعات توصیفی و تبیینی خود را در مورد رشد در جهت مثبت رشد انسان به کار بگیرد و رشد انسانها را به حداکثر برساند. این جنبه کاربردی رشد خصوصاً به کودکان و نوجوانانی که به دلایلی دچار نارسایی در رشد شدهاند، میپردازد.
رشد جریانی است که به صورت مراحل پیوسته ظاهر میشود. هر مرحله به صورت طرح و سازمان متفاوتی از تکرار جریانهای مرحلهٔ قبل است. الگوهای قبلی را میتوان مقدمهای دانست که به عنوان جزئی از سطح رشد بعدی در میآیند.
روانشناسی رشد، علمی است که جریان تحولات و تغییرات (کمی و کیفی) جسمی، ذهنی، عاطفی، و عملکرد فرد را در طول عمر از لحظه تولد (از لحظه انعقاد نطفه) تا هنگام مرگ مطالعه میکند.
۱. رشد جریانی مرحلهای و پیوستهاست: رشد پیوستهاست ونه ناپیوسته. مراحلی که برای رشد اشاره میشود جدا از هم نیستند بلکه مانند یک خطی از یک نقطه شروع و بدون تمایز ادامه مییابد. تقسیم بندی دورههای مختلف زندگی بر اساس نوع دیدگاه و زمینههای مطالعاتی در رشد صورت میگیرد. به طور مثال پیاژه رشد (تحول شناختی) انسان را در چهار مرحله و تا پایان ۱۶ سالگی، اریکسون رشد روانی – اجتماعی انسان را از تولد تا پایان عمر و در ۸ مرحله مطرح میکند. به طور کلی و باتوجه به ویژگیهای مشترک و تکالیف یکسان انسان در دورههای مختلف سنی میتوان رشد انسان را در ۹ مرحله یا دوره مطرح کرد: (سنینی که برای هر کدام از مراحل اشاره میشود صرفاً تقریبی است)
۲. رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است. (الف- قانون سری – پایی ب- قانون مرکزی- پیرامونی) بر اساس قانون سری – پایی رشد انسان ابتدا از سر شروع و در نهایت در پا خاتمه مییابد. کودک تازه متولد یافته ابتدا در سر رشد میکند و بعد از رشد گردن میتواند سر خود را نگهدارد. وبعد از رشد عضلات شانه، شکم و کمر است که میتواند بخزد و بنشیند. آنگاه که رشد کافی در عضلات پا را کسب کرد قادر به ایستادن و سپس راه رفتن میشود.
۳. تفاوتهای فردی در رشد: تنوع زیادی از نظر رشدی درمیان افراد وجود دارد. این اصل به مفهوم تفاوتهای فردی در میان انسانها اشاره میکند. همچنانکه میدانیم ویژگیهای ژنتیکی هر انسان منحصر به فرد میباشد لذا هر فرد با توجه به همان ویژگیها و تاثیر محیط میتواند شکل واحدی در رشد داشته باشد با اینحال برای راحتی در تحقیقات و ارائه الگو به یک سطح در رشد اشاره میشود که ما باید در تعمیم دهی دچار خطا نشویم، و این نکته را در نطر بگیریم همیشه یک فرد دارای ویژگیهای مخصوص به خود میباشد اگر چه در خیلی از ویژگیها با گروه خود مشترک باشد.
۱) نباید انتظار داشت تمام کودکان همسن، شیوه رفتار معینی داشته باشند.
۲) تفاوتهای فردی، اعتبار و مسئولیت ویژهای برای هر فرد ایجاد میکند و به او وجود مستقل میبخشد.
۳) برای تربیت کودکان نمیتوان از روشهای مشابه استفاده کرد.
۴. رشد دارای ابعاد مختلف و فرایندی پیچیده است. ۱) رشد جسمی و حرکتی ۲) رشد روانی (شناختی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی)
۵. دورههای حساس در رشد: تغییرات محیط بیشترین تاثیر کمی را زمانی بر ویژگی دارند که درحال سریعترین تغییر خود باشد و کمترین تاثیر در ویژگی در زمان کمتر تغییر آن است. این اصل به مفهوم وجود دورههای حساس در زندگی اشاره دارد، مانند رشد قد در زیر یک سال و وجود امکانات محیطی از جمله تغذیه مناسب میتواند در افزایش آن تاثیر داشته باشد.
۶. هرگونه وقفهای که در تداوم رشد بوجود آید معمولاً به عوامل محیطی مربوط است: رشد معمولاً با همان سرعتی که شروع شده پیش میرود. کودکانی که زود به حرف میآیند و یا زود به راه میافتند معمولاً و احتمالاً در مقابل با کودکانی که دیر به حرف میآیند و یا دیر به راه میافتند در بزرگسالی باهوش ترند.
۷. وراثت و محیط هردو در رشد تاثیر دارند: تحقیقات روانشناسان رشد نشان دادهاست که وراثت (آمادگیهای ارثی که از طریق ژن به فرزندان انتقال مییابد) و محیط (فراهم بودن امکانات لازم جهت افزایش توانمندیهای کودک) میتواند در وضعیت آینده کودک تاثیر داشته باشد.
عوامل محیطی را میتوان به این شکل تقسیم کرد:
عوامل محیطی قبل از تولد در رشد فرد تاثیر مهمی دارد که ما به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
۱. سن مادر: به طور کلی زنانی که از مراقبتهای بهداشتی، پزشکی و تغذیه مناسب برخوردار باشند، میتوانند در هر سنی نوزادان سالمی به دنیا آورند و خود نیز سالم بمانند. اما به اعتقاد بسیاری از متخصصان بهترین زمان برای حاملگی سنین بین ۲۰ تا ۳۵ سالگی است. سنین پایینتر از ۲۰ سالگی بدلیل وزن کم و عدم رشد کافی احتمال مشکلات حاملگی، از قبیل کم خونی و مسمومیت حاملگی بیشتر است. این موضوع و خطرات ناشی از نارس بودن نوزاد، کم وزنی در سنین بالاتر از ۳۵ سالگی علی الخصوص بالای ۴۰ سالگی بروز اختلالات کروموزومی به ویژه سندرم داون (منگول) بیشتر است.
۲. تغذیه: زنان حامله باید رژیم غذایی مناسب داشته باشند تا بتوانند هم سالم بمانند و هم فرزندانی سالم به دنیا آورند.
۳. داروها: اغلب داروها دارای تاثیرات منفی بر سلامت جنین هستند. داروهایی نظیر الکل، نیکوتین، هورمونها، بعضی از پادتنها، هروئین، متادون همگی در جنین تاثیرات مخربی میگذارد. بسیاری از نوزادانی که مادران شان در دوران حاملگی داروهای فوق را مصرف میکردند، علائمی از اختلالات رفتاری از خود نشان دادند.
۴. بیماریها و اختلالات مادر: بیماریهای ویروسی نظیر سرخجه، آبله مرغان در دوران اولیه بارداری بسیار خطرناک است؛ و یکی از سختترین بیماریهای ویروسی در سهماهه اولیه بارداری سرخجه است که ممکن است منجر به ناهنجاریهای قلبی، ناشنوایی، نابینایی و یا عقب ماندگی ذهنی نوزاد شود. اختلالات و بیماریهای دیگر نظیر ایدز، سیفلیس، مسمومیت حاملگی نیز موجب اختلالاتی در نوزاد خواهد شد.
۵. عامل ارهاش: اگر مردی با ارهاش مثبت با زنی با ارهاش منفی ازدواج کند، چنانچه فرزندشان ارهاش مثبت داشته باشد ممکن است خون مادر در مقابل ارهاش مثبت پادتن تشکیل دهد. در بارداری بعدی این پادتنها ممکن است به ارهاش مثبت خون جنین حمله کند. این تخریب ممکن است مختصر و یا گاهی باعث فلج مغزی، ناشنوایی و یا عقب ماندگی ذهنی شود. خوشبختانه این مشکل قابل کنترل است و میتوان بعد از تولد نوزاد و با آزمایش خون آن (نمونه بند ناف) چنانچه مادری ارهاش منفی و فرزند ارهاش مثبت دارد، با تزریق آمپول روگام از تولید پادتن خون مادر جلوگیری شود.
۶. اضطراب مادر: اگر چه بین سیستم عصبی مادر و جنین هیچ ارتباطی وجود ندارد، اما حالات عاطفی مادر مانند، نفرت، ترس و اضطراب در سیستم عصبی مادر تاثیر گذاشته باعث آزادسازی بعضی از مواد شیمیایی (مانند اپی نفرین و استیل کولین) و وارد شدن آن به جریان خون میشود و همچنین تحت این شرایط بعضی از غدد فعال شده و مقادیر زیادی هورمون را به خون وارد میکنند. این تغییرات از طریق جفت به جنین منتقل میشود و باعث تاثیرات منفی بر جنین خواهد شد.
۱. محیط فرهنگی و اجتماعی: در هر جامعه ای سنتها، باورها نگرشها و بطور کلی فرهنگ خاصی حاکم است. در آن فرهنگ برای اینکه فرد به عنوان عضو جامعه پذیرفته شود، خانواده و سایر اعضای جامعه تلاش میکنند در پرورش وی ارزشها و باورهای جامعه را لحاظ کنند و بر اساس فرهنگ حاکم بر جامعهٔ خود به تربیت فرزندان بپردازند. بطور مثال در بعضی از جوامع توجه به فردیت باعث تربیت افراد مستقل میشود و یا در بعضی دیگر از فرهنگها روح همکاری و جمع گرایی به عنوان یک اصل پذیرفته شده و رفتارهای متناسب با آن مورد توجه و تشویق قرار میگیرد. به نظر بسیاری از روان شناسان، فرهنگ و جامعه باعث نوعی نگرش در آموزش و پرورش شده، باعث ایجاد تبعیض در رشد شناختی کودکان و نوجوانان میشود. به عنوان نمونه انتظار پیشرفت در ریاضیات و مهندسی برای پسران و شغلهای متناسب با آن و انتخاب اسباب بازیهای متناسب با جنسیت باعث نوعی نگرش سوگرانه شده و بالطبع در رشد توانمندیهای آنها تاثیر مستقیم میگذارد.
۲. محیط اقتصادی: کودکی که متولد میشود با توجه به وضع اقتصادی والدین از امکانات و محرکهایی برخوردار است. روشن است چنانچه وضعیت اقتصادی خانواده و جامعه در سطح بالایی باشد کودک و نوجوان از حداکثر امکانات محیطی، چه در محیط خانواده و چه در مدرسه برخوردار خواهد بود. این افراد به لحاظ فضای زندگی، وسایل بازی و محرکهای مناسب جهت پرورش قوای حسی از تحریکات مناسبی برخوردار هستند.
۳. محیط خانوادگی: نوع ارتباط والدین با همدیگر و همچنین چگونگی تعامل آنها با فرزندان میتواند در چگونگی شکل گیری شخصیت تاثیر بسزایی داشته باشد. یکی از بحثهای مهم در روانشناسیرشد کودک و نوجوان، نحوه ارتباط والدین است. به طوری که در اکثر نظریههای رشد کودک و نوجوان، به اهمیت رفتار والدین توجه شدهاست. رفتار والدین با فرزندان چه خشن و چه محبت آمیز، چه منع کننده باشد و چه او را آزاد بگذارند غالباً مطابق الگوی فرهنگی خاص که در آن جامعه قرار دارد انجام میگیرد. عواملی متعددی در محیط خانوادگی میتواند در رشد کودک و نوجوان تاثیر بسزایی داشته باشد که اهم آن عبارتند از:
• شیوههای تربیتی یا روشهای فرزندپروری
• وضع اقتصادی خانواده
• تعداد افراد خانواده
• وضع روانشناختی والدین
• تحصیلات والدین
• پذیرش فرزند
• نگاه والدینی
• روابط برادران و خواهران
عوامل اشاره شده در رشد کودک و نوجوان بسیار با اهمیت میباشد. خانوادهای که از لحاظ اقتصادی در سطح مطلوبی باشد، والدینی که از تحصیلات بالایی برخوردار باشند، نگاه مسئولیت پذیر در والدین، پذیرش بدون قید و شرط بدون توجه به ناتوانیهای فرزند و... محیط مطلوبی را برای رشد همهجانبه کودک و نوجوان ایجاد میکند.
۴. همسالان
۵- مدرسه
روانشناسی سیاسی از جمله رشتههای میان رشتهای بوده که در دوران کنونی وارد مباحث سیاسی ـ اجتماعی شدهاست؛ و به بررسی و تحقیق در رفتار سیاست مداران نیز نسبت داده میشود؛ و یک نوع از سیاست شناسی میباشد. روانشاسی سیاسی را میتوان به طور کل اینگونه تعریف کرد: شناخت و دانش اصول سیاست و تحقیق و جستجوی آنها (تقریباً شبیه به اقتصاد سیاسی). روانشناسی سیاسی شکلی از سیاست است که به رفتارها و اخلاقیات و روان سیاست مربوط است و میتوان گفت که به شناخت باورهای سیاسی مربوط است. این نوع روانشناسی را هم میتوان در رشتهٔ روانشناسی زیر شاخه کرد و هم در شناخت سیاست.[نیازمند منبع]
روانشناسی سیاسی دانشی میان رشتهای شناخته میشود که به بررسی رفتار انسان در عرصه سیاست و عملکردهای سیاسی میپردازد. در واقع روانشناسی سیاسی به چرایی رفتارها در مناسبات و تصمیمات سیاسی پراخته و عمل انجام شده را توصیف و علت یابی میکند. از این روی است که در آن از مفاهیمی چون جامعه پذیری سیاسی یاد میشود.[
بحث روانشناسی از اوایل قرن بیستم تا کنون و با شروع شناخت و بحث در مورد ضمیر خودآگاه و نا خودآگاه از طرف زیگمنود فروید در زندگی روزمره بخصوص در چنده ده اخیر نقش بسزایی پیداکرده است .
روانشناسی کلمه ای است که ریشه آن به زبان یونانی) ( pyschoبرمیگردد و به معنی شناخت روح و روان میباشد. تاریخ شناخت آن به زمان های بسیار قدیم برمیگردد یعنی به زمان اساطیر یونان و علم الاشیا و هنر شناسی که با فیلسوفانی نظیر افلاطون وارسطو تاریخ تمدن و روان شناسی نقطه اغاز خود را یافت. امروزه روانشناسی کلیه امور زندگی را مورد بررسی وتعلیل قرار میدهد.
روانشناسی بعنوان یک رشته (تحصیلی ) مستقل از سال 1875 تاسیس گردید. هدف آن شناخت و درک از این موضوع میباشد که انسان چگونه زندگی خود را در چهار چوب روابط اجتماعی و در اجتماع تجربه کرده و سازمان دهی میکند. رشته روانشناسی از مجموعه روشهای علمی علوم انسانی و طبیعی تحقق پیدا میکند. به عبارتی روانشناسی وظیفه خود میداند آگاهی و دانش عملی جهت روند بهبود روش زندگی فردی و اجتماعی در انسان ، گروه های اجتماعی، نهادها و سازمان ها و سیاست را تکامل و ارائه دهد.
روانشناسی رابطی برای انسانها میباشد که بتوانند: ( مراجعه به سایت
bdp-verband.org)
1- همدیگر را بهتر درک کرده و ارتباط سالم با هم برقرارکنند.
2- زندگی موثر و با انگیزه ایجاد کنند
3- سالم وبا طراوت زندگی کرده واز استرس های مضرپرهیز کنند.
4- توانایی های فردی خود را در زندگی فردی وشغلی بهتر پرورش دهند.
5- بر ترس چیره و تجربه های بد زندگی(مانند مرگ ونظایرآن) را پذیرا شده واز آنها صدمه نبینند.
6- به زندگی روزمره مسلط شوند .
ادغام روانشناسی با سایررشته ها و کمک گرفتن از این رشته برای آنها امری اجتناب نا پذیر گردیده است و اغلب بحث از روانشناسی جامعه ، روانشناسی سیاسی، روانشناسی اقتصادی، روانشناسی بازاریابی، روانشناسی ورزش و .... میباشد.
شاید یک شنونده در وحله اول از خود بپرسد ، روانشناسی چه ارتباطی با ورزش ، سیاست ، اقتصاد ویا سایر موارد (رشته ها) دارد. این مقاله به این موضوع پرداخته و سعی بر این دارد رابطه روانشناسی بر جامعه و سایر رشته ها الالخصوص به تعریف و بررسی روانشناسی سیاسی بپردازد.
روانشناسی سیاسی از طرفی ارتباط بین قدرت و حکومت و از طرف دیگر ارتباط ا شخاص با احساسات وتصوراتشان از ملل دیگر، گروه ها وموضوعات مختلف دیگر را در رابطه با سیاست و جامعه بررسی وتحلیل میکند. یعنی تحلیل و بررسی سوژه هایی مانند ملی گرایی ، تنفر، جنگ طلبی ، بررسی و دلایل خشونت گرایی بیشتر مردها نسبت به زنان و یا دلایل حمایت ویا ضدییت با یک سیستم ویا سیاست و سایر تم های سیاسی از مواردی هستند که مورد توجه روانشناسی سیاسی میباشد.
امروزه در اکثر کشورهای غربی مشاوران زیادی در کنار سیاستمداران و مقامات علی رتبه کشورها(رئیس جمهور، نخست وزیر ، سناتورها و وزرا) مشغول به فعالیت میباشند، که یکی از آن مشاوران روانشناسان سیاسی میباشند.
نقش و مسئولیت مشاوران برقرار کردن پلی بین سیاستمداران و رای دهندگان و در نهایت توجیح سیاست گذاری و عملکرد مسئولین میباشد. بعنوان مثال
الف : در انتخابات با چه موضوعاتی رای مردم را برای خود جلب کنند و آنها را به پای صندوق های رای بیاورند.
ب : طراحی پلاکارتها و تمهای انتخاباتی –
ج: سیاستها و رفورمهای دولت را در مواردی نظیر سلامتی، بیکاری ویا
بازنشستگی ویا اضافه کردن ویا تحلیل دادن قیمتها و سایر موارد برای مردم و رای دهندکان توجیح و یا به عبارتی به آنها تحمیل کنند . اینها و موارد دیگر مانند تشریح و تحلیل و نقل موارد اجتماعی سیاسی مانند نژادپرستی وضدیت با خارجیها، دلایل شرکت ویا تحریم انتخابات ، خشونت و خلافهای اجتماعی و دلایل بیکاری و تحلیل بازار بورس و سهام و موارد مشابه از وظایف مشاوران ازجمله مشاوران سیاسی میباشد.
در واقع روانشناسی سیاسی وسیله ای است که میخواهد کمک کننده در حل مسائل سیاسی جامعه و پلی بین مردم و سیاست گذاران باشد.
البته سوالی مطرح میگردد که روانشناسی سیاسی تا چه حد از عهده این مسئولیت بزرگ بر می آید و کجا از آن سواستفاده میگردد و به نظر میرسد در موارد زیادی این رشته به ابزار حکومتی برای تو جیح سیاست های غیر منطقی دولتمردان درجهان غرب، بخصوص کشورگشایهای سالهای اخیر امریکا، تبدیل گردیده است . بله اشغال افغانستان ویا لشگرکشی امریکا به عراق به بهانه جریان 11 سپتامبر وبهانه بمب های اتمی عراق و ارتباط آن با ترویسم جهت توجیح کردن مردم امریکا و جهانیان بود. در واقع پشت پرده پنهان کردن مسائل اجتماع امریکا و مسائل اقتصادی مطرح بود که به کمک روانشناسان سیاسی دلایل واحی برای این سسیاست خشن اکریکا مطرح گردید. در اینجا از احساسات ناخوداگاه انسان مانند ترس و اضطراب سو استفاده شده و آنرا بهانه ای برای درست جلوه دادن سیاست خشونگرا دولت بوش قرار دادند.
در ارتباط به همین موضوع یک گروه از محققان آلمانی در مقاله ایی با عنوان عواقب 11 سپتامبر بررسیی کرده اند که به نقل آن میپردازم .
در بحث عواقب 11 سپتامبر بیشتر به ُبعد از دید کارشناسان اقتصادی برخورد شد. یعنی تاثیر آن برصنعت توریسم، بر شرکت های هواپیمایی، برهتل ها و مهمانسراها که ضررهای زیادی را دیدند: بطوری که بعضی از شرکتهای هواپیمایی ورشکسته وتعطیل گردیدند، مانند سویس ایر. سایر شرکت ها تا 20% تحلیل رفتند. پیش رزرو هتل ها در شهرهای بزرگ تا مدتی دیگر انجام نمیگرفت ورستورانها بیکارماندند که همه اینها بر اقتصاد کشوری های غربی صدمه زیادی وارد کرد از جمله بیکاری بیشتر. کارشناسان روانشناس سیاسی آلمانی به بعد فرهنگی و بین فرهنگی ملل محتلف اشاره کرده و معتقدند که کمتر شدن سفرهای بین مردم کشور های مختلف باعث دوری گذیری و عدم شناخت از همدیگر و در نتیجه عدم تفاهم بین الملل میگردد. چراکه با سفرهای بین کشوری مردم قادر هستند شخصا تصویری از فرهنگ و مردم دیگر کشور ها برای خود ایجاد کنندو نظریه های کلیشه ای مانند اینکه ایا کشورهای عربی و مسلمان برای غرب خطر آفرین هستند یا خیر دیگر به این صورت مفهوم نداشته واینگونه ضدیتهاوپیش داوریها ازقبل بوجود نمی آیند. در بررسیهای به عمل آمده در این نظرسنجی دلایل کمتر سفرکردن به کشور امریکا وکشورهای عربی مورد بررسی قرامیگیرد که بر عکس فرضیه اولیه که به دلیل تروریسم و ترس از پروازکردن عامل این تحلیل است شرکت کنندکان این دلیل را رد کرده و به عوامل سیاسی به عنوان دلیل خود اشاره میکنند. از نتایج قابل توجه این نظر سنجی شاید بتوان به این موضوع اشاره کرد که در بین مشارکت کنندگان افرادی که به کشور امریکا سفر کرده بودند نسبت به این کشور در کلیه موضوعات مورد سوال(در رابطه با دمکراتی و تمدن) به غیر از یک مورد نظرمثبت داشتند وآن مورد این بوده که ا ین افراد مردم امریکا را سطحی و بی فرهنگ میدانستند. ولی برعکس اشخاصی که به کشورهای عربی و مسلمان سفر کرده بودند به این کشورها به عنوان یک عامل خطر و تهدید نگاه میکردند. اگرچه افرادی که به این کشورها سفر نکرده بودند معتقد بودند که در این کشورها به حقوق زنان برخورد درست نمیشود ولی درحین حال نظر داشتند که از اسلام چیزهای زیادی را میتوان یاد گرفت. در مورد اول دلیل تشابه فرهنگی میتواند عاملی باشد که نظردهندکان نظر مساعد خود را اعلام نموده و عکس آن در مورد دوم صادق است.
مسلما انتخاب مجدد بوش و نظرات اخیر وی در رابطه با صلح و جنگ یا به قول او "مخالفان امریکا" یکی دیگر از سو ژه های داغ برای روانشناسان سیاسی منتقد میباشد که مورد توجه قرار گرفته است و از هم اکنون صدای مخالفت با سیاستهای جنگ طلبانه بوش از اروپا وامریکا و اسیا به گوش میرسد.
در کنار ین اعتراضات باید به روشهای مختلف لوازم ارتباط جمعی و نقش آنها در تاثیر گذاری به نظریات مردم اشاره کرد. تجربه نشان داده که معمولا جراید راستگرای غرب و بخصوص فرستنده های تلویزیونی هر زمان که ابهامات واحی دول اروپایی وامریکا د ر ارتباط با اتهاماتی به کشور های دیگر مطرح گردیده سعی بر این شده که با نمایش فیلم ساخته شده در آن کشورهای غربی ویا برنامه های مشابه ارتباطی بین موضوع مورد بحث و کشور مورد اتهام قرار گرفته برقرار کرده و بدین وسیله شروع به جو سازی واماده سازی ذهن ملت امریکا برای اقدامات بعدی به عمل آید.
باتوجه به معادلات و مولفههای مدرن امروزسیاست، جایگاه و منزلت «روانشناسی» روز به روز نقش خود را آشکارتر کرده است. «روانشناسی» که در معنای لغوی با روح و روان آدمی کار دارد، مسلما به طور سیستماتیک بخش گستردهای ازحوزه سیاست را فرا گرفته ونقش بی بدلیلش به وفوراهمیت پیدا کرده است. کسانی به عنوان سیاستمدار محبوب جامعه میشوند و با اقبال وسیع مردم روبه رو هستند که از لحاظ «روانشناسی» شخصیت اثر گذاری داشته باشند. در مرحله اول؛ سیاستمدارانی در بین مردم نفوذ قابل توجهی دارند که از لحاظ گفتاری از ادبیات ممتازی برخوردار باشند، نوع گفتارشان فصیح و بلاغت کلامشان با شیوایی همراه باشد، واژگان را در سر جای خودشان قرار دهند و لحن کلامشان تاثیرگذار است، در ارتباطتشان تعامل معناداری برقرار کنند، نوع نگرش و جهانبینیشان بر اصول روانشناسی پایهگذاری شده باشد. روانشناسی و سیاست لازم و ملزوم یکدیگرند، هر فردی که در حوزه سیاست فعالیت میکند باید از دریچه روانشناسی قضایای سیاسی را نگاه کند واز لحاظ روحی و روانی از وضعیت سالمی برخوردار باشد و از طرف دیگر فرد سیاسی باید با تیزبینی وبه صورت هوشمندانه نکات روانشناسی را تحلیل کند، فرد سیاستمدار زمانی که بر گفتار و اعمالش کنترل مناسبی داشته باشد، موفقیتش چشمگیر است. از دلایل اصلی موفقیت بعضی از چهرهها در مقابل ناملایمات سیاسی؛ رعایت نمودن «مولفههای روانشناسی» مثل کنترل خشم، مقابله به مثل نکردن، صبر توام با راه حل منطقی، غلبه براحساس و اضطراب، خوشبینی، آماده کردن روح و روانش در مقابل انتقادهای تند، فضای مثبت اندیشی بر خود و همفکرانش، امواج امید و نشاط در جامعه، دعوت به صلح و آرامش، عدم موضعگیری غیرمنطقی، تجربه اندوزیشان، سکوت عقلانی، تولید ایدهها و برنامهها برای برون رفت از مشکلاتشان. از جمله مطالب بسیار مهم در حوزه روانشناسی وسیاست؛ دنبال کردن پاسخگویی به گرایشهای سیاسی، نحوه شکلگیری و تغییر تفکرات سیاسی، در این زمینه «روانشناسی» به سیاستمدار فرصت میدهد که بهترین تصمیمات منطقی را بگیرد و در مراحل سخت و دشوار فضای سنجیده ای اتخاذ کند و با کمترین هزینه بهترین خروجیها را کسب نماید، در این زمینه عملکرد بعضی از سیاستمدارن روز به روز نقش پررنگ «روانشناسی» را برای سیاست مشخص کرده است. وقتی «روانشناسی» و سیاست به طور عملیاتی و به تمام معنا در یک راستا حرکت کنند، فضای سیاسی موجب نشاط، تحرک، پویایی و حول اخلاق محوری متمرکز میشود، به نظر نگارنده این روانشناسی است که از یک فرد که قصد ورود به عرصه سیاست دارد، سیاستمدار توانمندی میسازد. به طورطبیعی سیاستمداران بر حسب کلید واژههای روانشناسی همچون ایدهها، انگیزهها، باورها، مسائل پیرامون محیطی، اعمال ناخودآگاه، انگیزشهای فردی، الگوها و سرمشقگیری از بزرگان، حس مسئولیت پذیری، وظیفه شناسی،عزت نفس، خود پندارههای قوی، اعتمادبه نفس، عدم خودشیفتگی،دوری گزیدن از تفکرات خود کامگی، توانمندساز خویشاند.
*مدرس دانشگاه
در طی این قرون تربیتبدنی و ورزش دوران فترت خود را میگذرانید. چرا که عالیترین مقام شخصیت اجتماعی را کسانی داشتند که در رشتة الهیات تحصیل میکردند، و این به ظاهر روحانیون، با تمام قدرت سعی میکردند که پرورش جسم متروک شود.
در این قرون تربیتبدنی و ورزش کمترین سهم را از دانش و علوم مختلف برد و به طور کلی از برنامه انسانها کنار ماند.
علیرغم همه این تفکرات ناصحیح به نام دین، ورزش و تربیتبدنی جایگاه خاصی برای طبقات ثروتمند داشته و ورزش و تفریح جزء لاینفکی از زندگی آنان را تشکیل میدادهاست. ورزشهای مفرحی چون شنا کردن، سرسره خوردن، اسب دوانی، تمرین با تیر و کمان، کشتیگیری، مشتزنی، تنیس و فوتبال در بین آنان رواج داشت.
سر توماس الیوت که در قرن 16 میزیست، دربارة تربیتبدنی و ورزش در کتاب خود مینویسد: شخصیت هر فردی منوط به میزان توجهی است که در ورزش مصروف مینماید. ورزش بدن را قوی و ورزشکار را زرنگ و با استقامت تربیت مینماید، جوانهای ورزیده در حین جنگ و در مواجهه با خطر درمانده و حیران نمیمانند.
از دیگر اندیشمندان این دوران، میتوان از ملکاستر نام برد که عقیده داشت نباید تربیت جسم را به یک نفر و تربیت روح را به دست دیگری سپرد، چرا که در این صورت تمام تلاش بر روی تربیت روحی متمرکز میشود و تربیتبدنی به کلی فراموش میشود. بصیرت و احاطة حقیقی معلمین و مربیان کودکان وقتی سنجیده میشود که قضاوت خود را در انتخاب نوع ورزش برای افراد مختلف به کار برند.
تربیت
تربیت از نظر لغوی از ریشة «رَب» به معنای «خداوند»، «پروردگار» و «صاحب» است این مفهوم با چنین معنایی در فرهنگی که برخاسته از مکتب اسلام باشد اشاره بر «شناختن خداوند به عنوان رب هستی و قبول ربوبیت او پشت کردن به غیر او» دارد. یعنی مربی که مسئولیت تربیت را بر دوش دارد، باید شاگردان را در خلال زمان تربیت چنان رهنمون کند که شاگرد به ربوبیت و پروردگاری خداوند هدایت شود و در کلیه رفتارهای خود از حدود او پیروی کند.
تعریف سازمان:
گروهی متشکل از دو یا چند تن که در محیطی با ساختار منظم و از پیش تعیین شده برای نیل به اهداف گروهی با یکدیگر همکاری میکنند.
انواع سازمانها:
1. سازمانهای انتفاعی و غیر انتفاعی
2. سازمانهای تولیدی و خدماتی
3. سازمانهای دولتی و خصوصی
مهارتهای مورد نیاز مدیران:
1)مهارتهای ادراکی
2)مهارتهای انسانی
3)مهارتهای فنی
• مهارت های انسانی:
این مهارت به مدیر امکان میدهد تا با افراد، در کنار آنها و به طور موثر با آنها کار کند. مدیران در همه سطوح به این مهارت نیازدارند.
• مهارت
تعریف سازمان:
گروهی متشکل از دو یا چند تن که در محیطی با ساختار منظم و از پیش تعیین شده برای نیل به اهداف گروهی با یکدیگر همکاری میکنند.
انواع سازمانها:
1. سازمانهای انتفاعی و غیر انتفاعی
2. سازمانهای تولیدی و خدماتی
3. سازمانهای دولتی و خصوصی
مهارتهای مورد نیاز مدیران:
1)مهارتهای ادراکی
2)مهارتهای انسانی
3)مهارتهای فنی
• مهارت های انسانی:
این مهارت به مدیر امکان میدهد تا با افراد، در کنار آنها و به طور موثر با آنها کار کند. مدیران در همه سطوح به این مهارت نیازدارند.
• مهارت
• شرایط محیطی تصمیمگیری:
1. اطمینان
2. مخاطره
3. عدم اطمینان
4. ابهام
شرایط تصمیمگیری
• شرایط اطمینان:
در شرایط اطمینان مدیران درباره یک مسئله، راهحلهای جایگزین و نتایج احتمالی آن راهحلها کاملا آگاهی دارند، بنابراین میتوانند وقایع موثر بر آنها یا نتایج آنها را نظارت کنند.
• شرایط مخاطره:
مدیر مسئلهای را میشناسد، اطلاعات کافی برای شناخت راهحلهای ممکن در اختیار دارد و براساس این اطلاعات احتمال کسب نتیجه مطلوب از هر راهحل را تخمین میزند.
• روش اخذ تصمیم در شرایط مخاطره:
1)یک راه از میان راههای ممکن انتخاب شود.
2)تمام نتایج حاصل از راه انتخاب شده با توجه به شرایط محیطی مختلف ارزیابی شود.
3)هر یک از نتایج در احتمال وقوع شرایط محیطی آن ضرب شود.
4)نتایج حاصل از مرحله (3)با هم جمع شوند تا ارزش مورد انتظار برای راه انتخابی در مرحله(1)به دست آید.
5)مراحل (1) تا (4)برای بقیه راههای ممکن تکرار شود.
6)اکنون راهحلی که بالاترین ارزش مورد انتظار(برای سود)را دارد به عنوان راهحل انتخابی برگزیده شود.